فروغ فرخزاد
(1313 ـ 1345)
(1934 ـ 1966)
تحلیلی از شین میم شین
عصیان بندگی
ادامه
· ای بسا شب ها که در خواب من آمد او
· چشم هایش چشمه های اشک و خون بودند
· سخت می نالید، می دیدم که بر لب هاش
· ناله هایش خالی از رنگ فسون بودند
· شرمگین ز این نام ننگ آلوده ی رسوا
· گوشه ای می جست تا از خود رها گردد
· پیکرش رنگ پلیدی بود و او گریان
· قدرتی می خواست تا از خود جدا گردد
· ای بسا شب ها که با من گفتگو می کرد
· گوش من گویی هنوز از ناله لبریز است:
·
· شیطان :
·
«تف
بر این هستی، بر این هستی دردآلود
· تف بر این هستی که این سان نفرت انگیز است
· خالق من او و او هر دم به گوش خلق
· از چه می گوید، چنان بودم، چنین باشم
· من اگر شیطان مکارم، گناهم چیست؟
· او نمی خواهد که من چیزی جز این باشم
· دوزخش در آرزوی طعمه ای می سوخت
· دام صیادی به دستم داد و رامم کرد
· تا هزاران طعمه در دام افکنم ناگاه
· عالمی را پر خروش از بانگ نامم کرد
· دوزخش در آرزوی طعمه ای می سوخت
· منتظر، بر پا، ملک های عذاب او
· نیزه های آتشین و خیمه های دود
· تشنه ی قربانیان بی حساب او
· میوه ی تلخ درخت وحشی زقوم
· همچنان بر شاخه ها افتاده بی حاصل
· آن شراب از حمیم (عفونت عرق) دوزخ آغشته
· نازده کس را شرار تازه ای در دل
· دوزخش از ضجه های درد، خالی بود
· دوزخش بیهوده می تابید و می افروخت
· تا به این بیهودگی رنگ دگر بخشد
· او به من رسم فریب خلق را آموخت
· من چه هستم خود، سیه روزی که بر پایش
· بندهای سرنوشتی تیره پیچیده
· ای مریدان من، ای گمگشتگان راه
· راه ما را او گزیده، نیک سنجیده
· ای مریدان من، ای گمگشتگان راه
· راه راهی نیست تا راهی به او جوییم
· تا به کی در جستجوی راه می کوشید
· راه ناپیدا ست، ما خود راهی اوییم
· ای مریدان من، ای نفرین او بر ما
· ای مریدان من، ای فریاد ما از او
· ای همه بیداد او، بیداد او بر ما
· ای سراپا خنده های شاد ما از او
· ما نه دریاییم تا خود، موج خود گردیم
· ما نه طوفانیم تا خود، خشم خود باشیم
· ما که از چشمان او بیهوده افتادیم
· از چه می کوشیم تا خود چشم خود باشیم
· ما نه آغوشیم تا از خویشتن سوزیم
· ما نه آوازیم تا از خویشتن لرزیم
· ما نه ما هستیم تا بر ما گنه باشد
· ما نه او هستیم تا از خویشتن ترسیم
· ما اگر در دام نا افتاده می رفتیم
· دام خود را با فریبی تازه می گسترد
· او برای دوزخ تبدار سوزانش
· طعمه هایی تازه در هر لحظه می پرورد
· ای مریدان من، ای گمگشتگان راه
· من خود از این نام ننگ آلوده بیزارم
· گر چه او کوشیده تا خوابم کند اما
· من که شیطانم دریغا سخت بیدارم.»
· ای بسا شب ها که من با او در آن ظلمت
· اشک باریدم، پیاپی اشک باریدم
· ای بسا شب ها که من لب های شیطان را
· چون ز گفتن مانده بود، آرام بوسیدم
· ای بسا شب ها که بر آن چهره ی پرچین
· دست هایم با نوازش ها فرود آمد
· ای بسا شب ها که تا آوای او برخاست
· زانوانم بی تأمل در سجود آمد
· ای بسا شب ها که او از آن ردای سرخ
· آرزو می کرد تا یک دم برون باشد
· آرزو می کرد تا روح صفا گردد
· نی خدای نیمی از دنیای دون باشد
ادامه دارد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر