تحلیلی از شین میم شین
و
آنگاه
ناخوانده
و ندیده ز من برگ بی شمار
نا
آشنا به پیچ و خم چرخ کجمدار
جان
شیفته به کام خطر در فکنده تن
این
نکته ها چرا ز تو
تندی
چرا به من؟
·
معنی تحت اللفظی:
·
ای که قبل از خواندن صفحات بیشماری از شاهنامه ی من و قبل
از آشنائی با پیچ و خم های چرخ گردنده بر خلاف مراد، جان شیفته خود را به کام خطر افکنده ای، چرا
این حرف ها را بر زبان می آوری و چرا مرا به رگبار پرخاش می بندی؟
1
·
سیاوش در این بند شعر، از قول حکیم طوس به پرخاش تند سهراب واکنش
نشان می دهد:
·
او برای انتقاد از سهراب، دیالک تیک تجربی ـ نظری (امپیریکی
ـ تئوریکی) را به شکل دیالک تیک خواندن صفحات بیشمار شاهنامه و آشنائی با پیچ و خم
های چرخ گردنده بسط و تعمیم می دهد و از فقر تجربی و نظری سهراب پرده برمی دارد و پرخاش های او را نتیجه
خامی بلحاظ تجربی و فقر نظری او می داند.
2
·
این همان ایرادی است که ما هم در روند تحلیل این تراژدی به
سهراب گرفته ایم:
·
شکستن همه کاسه کوزه ها بر سر غیر واقعی و واهی و تبرئه خود
و تهمتن.
·
انگار نه انگار که خودش و پدرش مغزی در کله خویش دارند و می
توانستند باندیشند و رفتار دیگری پیش گیرند و مانع تشکیل تراژدی شوند.
کشور
کجا و
شاه
کجا و
سپه
کجا؟
من
در پی افکنیدن این کاخ مردمی
و
این نظم رنجبار،
گوینده
ای حکیمم
آئینه
دار سیرت و سیمای روزگار
·
معنی تحت اللفظی:
·
برای چه از کشور و شاه و سپاه حرف می زنی؟
·
من در پی افکندن این کاخ توده ای و این سروده رنج آمیز،
فیلسوفی سخنسرا هستم.
·
آئینه دار سیرت و سیمای تاریخم.
1
·
اینجا نیز کردوکار خود سیاوش با کردوکار حکیم طوس بر هم
منطبق می شوند.
·
دریغا که شهرت فردوسی بمراتب بیشتر و فراتر از شهرت سیاوش
است.
·
کمتر کسی از زحمات و خدمات سیاوش خبر دارد.
·
شاید اگر طبقه حاکمه نیازی به شاهنامه جهت آلت دست قرار
دادن آن پیدا نمی کرد، همین بلا بر سر حکیم طوس نیز می آمد.
2
من
در پی افکنیدن این کاخ مردمی
و
این نظم رنجبار،
گوینده
ای حکیمم
·
می توان گفت که سیاوش از قول حکیم طوس، دیالک تیک مادی و
معنوی و یا دیالک تیک عملی و نظری را به شکل دیالک تیک پی افکندن کاخ مردمی و
سرودن شاهنامه بسط و تعمیم می دهد و خود را فیلسوفی شاعر و یا شاعری فیلسوف قلمداد
می کند.
·
این بدان معنی است که برپا دارنده اصلی کاخ مردمی، توده است
و فونکسیون فردوسی کار نظری و فکری است.
·
کار فردوسی تهیه چراغ تئوری است.
·
تهیه مدل فکری کاخ مردمی است.
3
آئینه
دار سیرت و سیمای روزگار
·
حکیم طوس برای تشریح بیشتر منظور خویش، خود را به آئینه دار
سیرت و سیمای روزگار تشبیه می کند.
·
این همان دیالک تیک فرم و محتوا ست که شیخ شیراز به شکل
دیالک تیک صورت و سیرت بسط و تعمیم داده است و سیاوش به شکل بمراتب زیباتر، یعنی
به شکل دیالک تیک سیما و سیرت بسط و تعمیم می دهد.
·
سیاوش شاهنامه حکیم طوس را آئینه ای تصور و تصویر می کند که
در آن سیرت و سیمای تاریخ انعکاس می یابد.
·
اما منظور از سیرت و سیمای تاریخ چیست؟
4
آئینه
دار سیرت و سیمای روزگار
·
مقوله فلسفی سیما و یا فرم انتزاع همه عناصر مرئی، محسوس،
سطحی، تصادفی و غیره هر چیز و هر پدیده و روند است.
·
مارکس مقوله مرکب فرم نمودین را ترجیح می دهد تا منظور خود
را بهتر تبیین دارد.
·
می توان گفت منظور سیاوش از سیمای روزگار پدیده ها و
روندهائی است که در فرم و ساختار جامعه رخ می دهند.
·
مثلا تحولات روبنائی اند.
·
آمد و شد پادشاهان، تحولات حقوقی و قانونی و قضائی و اخلاقی
و غیره اند.
·
تصادفی اند.
5
آئینه
دار سیرت و سیمای روزگار
·
منظور سیاوش از سیرت روزگار، روندهای درونی جامعه در طول
تاریخ است.
·
مارکس از مفهوم محتوای ماهوی بهره برمی گیرد که خود ساخته
است.
·
منظور سیاوش روندهای جبری، ضرور، ماهوی و پنهان از نظرها ست.
·
مثلا تغییر حاکمیت طبقاتی جامعه است.
·
تغییر مناسبات تولیدی و بویژه مناسبات مالکیت است.
·
تحولات زیربنائی جامعه است.
·
شاهنامه فردوسی و سروده های سیاوش آئینه سیما و سیرت روزگار
بوده اند.
·
در آئینه شاهنامه و اشعار سیاوش می توان تحولات حکومتی،
روبنائی (سیما) و حاکمیتی، زیربنائی (سیرت) جامعه را در طول تاریخ به تماشا نشست.
ادامه دارد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر