فروغ فرخزاد
(1313 ـ 1345)
(1934 ـ 1966)
عصیان خدایی
من نوای
چنگ بودم در شبستان ها
من شرار
عشق بودم سینه ها جایم
مسجد و
میخانه ی این دیر ویرانه
پر خروش
از ضربه های روشن پایم
· معنی تحت اللفظی:
· من به مثابه خدای خاکی، نوای چنگ در محراب ها و شراره
عشق در سینه ها می گشتم و مسجد و میخانه ی این دیر ویرانه را با ضربه های روشن پایم
به لرزه در می آوردم.
1
من نوای
چنگ بودم در شبستان ها
· اولین اقدام فروغ برای وارونه سازی جهان وارونه،
تغییر ماهوی خویش به مثابه خدای خاکی است:
· خدای خاکی خود را به نوای چنگ در محراب ها مبدل می
سازد.
· بدین طریق، محراب معابد و مساجد تحول ماهوی می
یابد و از محل عبادت و تضرع و زاری به محل
جشن و ترانه و شادی مبدل می شود.
· همانطور که گفتیم، فروغ برای تحول بنیادی جهان
وارونه به وارونه سازی آن مبادرت می ورزد و برای وارونه سازی کل، به وارونه سازی
اجزای اساسی متشکله آن دست می زند.
· محراب و مسجد و میخانه اجزای متشکله جهان وارونه
اند.
· چرا و به چه دلیل جهان وارونه؟
2
· بهترین نشانه جهان وارونه، شعور وارونه حاکم در
آن جهان است.
· بهترین نشانه شعور وارونه حاکم، پرستش خدا از سوی
انسان است.
· پرستش خدا از سوی انسان به معنی پرستش معلول از
سوی علت، پرستش مخلوق از سوی خالق است.
· خدا مخلوق انسان است و قاعدتا او باید بنده و
غلام و کنیز و تابع انسان باشد و نه برعکس.
· جهانی که خالق به پرستش مخلوق خویش بپردازد و از تصور
عذاب آن دستخوش هراس و دلهره و وحشت باشد، در بهترین حالت، جهانی وارونه است، اگر
جهانی از خودبیگانه، نامعقول و غیرعقلائی (ایراسیونال) نباشد.
3
· پرستش بت از سوی بت ساز بت پرست صدها بار عقلائی
تر و قابل قبول تر از پرستش خدای انتزاعی ـ آسمانی از سوی انسان ها ست.
· اگرچه میان خدا و بت تفاوت ماهوی وجود ندارند.
· بت ساز بت پرست، بتی را می پرستد که خود ساخته
است.
· یعنی محصول کار خود را می پرستد.
· یعنی در تحلیل نهائی لیاقت خلاق خود را می پرستد.
· بت پرست از خود بیگانه نیست.
· چون پرستش محصول کار خود امری طبیعی است.
· بت پرست به سختی می تواند بتی را که خود ساخته،
خالق خود و تعیین کننده ی سرنوشت خود تلقی کند.
· خداپرست اما موجودی فراموشکار است.
· گیج و سر در گم است.
· از خلاقیت خود بکلی و از ریشه بی خبر است.
· خداپرست موجودی از خود بیگانه است و خیال می کند
که خود مخلوق خدای انتزاعی ـ آسمانی است و سرنوشتش بوسیله خدای کذائی و مأمورین
واهی الهی (قضا و قدر جن و ملک) تعیین می شود.
4
من نوای
چنگ بودم در شبستان ها
· فروغ خدا واره نوین را به محراب می فرستد تا نوای
چنگ گردد و محراب را از طنین تضرع و توبه و تقوا تطهیر کند.
· می توان گفت که فروغ، دیالک تیک فرم و محتوا را
به شکل دیالک تیک محراب و ریاضت (تضرع و توبه و زاری) بسط و تعمیم می دهد و بعد ریاضت
را با لذت (نوای چنگ) جایگزین می سازد.
· این اما به چه معنی است؟
5
من نوای
چنگ بودم در شبستان ها
· این به معنی تغییر محتوا و ماهیت محراب است.
· این به معنی تحول ماهوی محراب است.
· این ضمنا بهترین و رادیکال ترین طریق برای وارونه
سازی وارونه است.
· این بهترین ترفند برای تبدیل محل ریاضت به محل
لذت است.
· این به نحوی از انحا اقدامی در جهت تبدیل دوزخ
زمین به بهشت برین است.
· چرا که زجر و شکنجه و درد و عذاب (ریاضت) درخور
دوزخ است و نه در شأن جنت.
6
من شرار
عشق بودم سینه ها جایم
· دومین اقدام فروغ در جهت وارونه سازی جهان وارونه،
تبدیل خدای آسمانی جبار، مردم آزار و روان بیمار (سادیست) به شرار عشق در سینه خلق
است.
· این اما ضمنا به چه معنی است؟
7
· این کار فروغ ضمنا به معنی تاراندن لشکر کینه ها
از عرصه ی سینه ها ست.
· چون در سینه ای که از خدای طراز نوین در هیئت عشق،
آکنده باشد، دیگر جائی برای کینه و خصومت و بدخواهی نسبت به همنوع نخواهد بود.
· می توان گفت که فروغ دیالک تیک فرم و محتوا را
این بار به شکل دیالک تیک سینه و کینه بسط و تعمیم می دهد و سپس کینه را با عشق
جایگزین می سازد.
· به عبارت دیگر، سینه توده را تحول ماهوی می بخشد.
· وقتی از تحول ماهوی سوبژکت تاریخساز سخن می رود،
منظور همین است.
· سازنده بهشت برین بر روی زمین قبلا و یا ضمنا
باید خود را نیز بسازد:
· سینه سوبژکت
جنت ساز دیگر نمی تواند محل کینه نسبت به همنوع باشد.
· جای کینه در سینه دوزخیان است و بس.
8
مسجد و
میخانه ی این دیر ویرانه
پر خروش
از ضربه های روشن پایم
· این سومین گام شاعر در وارونه سازی جهان وارونه
است:
· تبدیل مسجد و میخانه به محل جشن و شادی و پاکوبی.
· رد پای عرفان دو باره در این بیت فروغ به چشم می
خورد.
· ولی فقط بظاهر چنین است، فقط بظاهر.
· چون اینجا سخن از یکسانی عرفانی مسجد و میخانه
نیست.
· اینجا سخن از توسعه و تبدیل بالنده ی مسجد به
میخانه است.
· اینجا سخن از تحول و تبدیل ریاضت به لذت است.
· اینجا سخن از تحول و تبدیل عزلت و گوشه نشینی به
همبائی و پایکوبی است.
· اینجا کیش لذت طراز نوین است که نمایندگی می شود
و نه کیش ریاضت و عزلت.
ادامه دارد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر