۱۳۹۲ تیر ۳۰, یکشنبه

جهان و جهان بینی فروغ فرخزاد (21)


فروغ فرخزاد 
(1313 ـ 1345)
(1934 ـ 1966)

عصیان خدایی
 
من نوای چنگ بودم در شبستان ها 
من شرار عشق بودم سینه ها جایم
 
مسجد و میخانه ی این دیر ویرانه 
پر خروش از ضربه های روشن پایم

·       معنی تحت اللفظی:
·       من به مثابه خدای خاکی، نوای چنگ در محراب ها و شراره عشق در سینه ها می گشتم و مسجد و میخانه ی این دیر ویرانه را با ضربه های روشن پایم به لرزه در می آوردم.

1
من نوای چنگ بودم در شبستان ها

·       اولین اقدام فروغ برای وارونه سازی جهان وارونه، تغییر ماهوی خویش به مثابه خدای خاکی است:
·       خدای خاکی خود را به نوای چنگ در محراب ها مبدل می سازد.
·       بدین طریق، محراب معابد و مساجد تحول ماهوی می یابد و از محل عبادت و تضرع و زاری به  محل جشن و ترانه و شادی مبدل می شود.
·       همانطور که گفتیم، فروغ برای تحول بنیادی جهان وارونه به وارونه سازی آن مبادرت می ورزد و برای وارونه سازی کل، به وارونه سازی اجزای اساسی متشکله آن دست می زند.
·       محراب و مسجد و میخانه اجزای متشکله جهان وارونه اند.

·       چرا و به چه دلیل جهان وارونه؟

2

·       بهترین نشانه جهان وارونه، شعور وارونه حاکم در آن جهان است.
·       بهترین نشانه شعور وارونه حاکم، پرستش خدا از سوی انسان است.
·       پرستش خدا از سوی انسان به معنی پرستش معلول از سوی علت، پرستش مخلوق از سوی خالق است.
·       خدا مخلوق انسان است و قاعدتا او باید بنده و غلام و کنیز و تابع انسان باشد و نه برعکس.
·       جهانی که خالق به پرستش مخلوق خویش بپردازد و از تصور عذاب آن دستخوش هراس و دلهره و وحشت باشد، در بهترین حالت، جهانی وارونه است، اگر جهانی از خودبیگانه، نامعقول و غیرعقلائی  (ایراسیونال) نباشد.

3

·       پرستش بت از سوی بت ساز بت پرست صدها بار عقلائی تر و قابل قبول تر از پرستش خدای انتزاعی ـ آسمانی از سوی انسان ها ست.
·       اگرچه میان خدا و بت تفاوت ماهوی وجود ندارند.
·       بت ساز بت پرست، بتی را می پرستد که خود ساخته است.
·       یعنی محصول کار خود را می پرستد.
·       یعنی در تحلیل نهائی لیاقت خلاق خود را می پرستد.
·       بت پرست از خود بیگانه نیست.
·       چون پرستش محصول کار خود امری طبیعی است.
·       بت پرست به سختی می تواند بتی را که خود ساخته، خالق خود و تعیین کننده ی سرنوشت خود تلقی کند.
·       خداپرست اما موجودی فراموشکار است.
·       گیج و سر در گم است.
·       از خلاقیت خود بکلی و از ریشه بی خبر است.
·       خداپرست موجودی از خود بیگانه است و خیال می کند که خود مخلوق خدای انتزاعی ـ آسمانی است و سرنوشتش بوسیله خدای کذائی و مأمورین واهی الهی (قضا و قدر جن و ملک) تعیین می شود.

4
من نوای چنگ بودم در شبستان ها

·       فروغ خدا واره نوین را به محراب می فرستد تا نوای چنگ گردد و محراب را از طنین تضرع و توبه و تقوا تطهیر کند.
·       می توان گفت که فروغ، دیالک تیک فرم و محتوا را به شکل دیالک تیک محراب و ریاضت (تضرع و توبه و زاری) بسط و تعمیم می دهد و بعد ریاضت را با لذت (نوای چنگ)  جایگزین می سازد.

·       این اما به چه معنی است؟

5
من نوای چنگ بودم در شبستان ها

·       این به معنی تغییر محتوا و ماهیت محراب است.
·       این به معنی تحول ماهوی محراب است.
·       این ضمنا بهترین و رادیکال ترین طریق برای وارونه سازی وارونه است.
·       این بهترین ترفند برای تبدیل محل ریاضت به محل لذت است.
·       این به نحوی از انحا اقدامی در جهت تبدیل دوزخ زمین به بهشت برین است.
·       چرا که زجر و شکنجه و درد و عذاب (ریاضت) درخور دوزخ است و نه در شأن جنت.

6

 من شرار عشق بودم سینه ها جایم

·       دومین اقدام فروغ در جهت وارونه سازی جهان وارونه، تبدیل خدای آسمانی جبار، مردم آزار و روان بیمار (سادیست) به شرار عشق در سینه خلق است.

·       این اما ضمنا به چه معنی است؟

7

·       این کار فروغ ضمنا به معنی تاراندن لشکر کینه ها از عرصه ی سینه ها ست.

·       چون در سینه ای که از خدای طراز نوین در هیئت عشق، آکنده باشد، دیگر جائی برای کینه و خصومت و بدخواهی نسبت به همنوع نخواهد بود.
·       می توان گفت که فروغ دیالک تیک فرم و محتوا را این بار به شکل دیالک تیک سینه و کینه بسط و تعمیم می دهد و سپس کینه را با عشق جایگزین می سازد.
·       به عبارت دیگر، سینه توده را تحول ماهوی می بخشد.
·       وقتی از تحول ماهوی سوبژکت تاریخساز سخن می رود، منظور همین است.
·       سازنده بهشت برین بر روی زمین قبلا و یا ضمنا باید خود را نیز بسازد:
·       سینه  سوبژکت جنت ساز دیگر نمی تواند محل کینه نسبت به همنوع باشد.
·       جای کینه در سینه دوزخیان است و بس.

8

مسجد و میخانه ی این دیر ویرانه 
پر خروش از ضربه های روشن پایم

·       این سومین گام شاعر در وارونه سازی جهان وارونه است:
·       تبدیل مسجد و میخانه به محل جشن و شادی و پاکوبی.
·       رد پای عرفان دو باره در این بیت فروغ به چشم می خورد.
·       ولی فقط بظاهر چنین است، فقط بظاهر.

·       چون اینجا سخن از یکسانی عرفانی مسجد و میخانه نیست.
·       اینجا سخن از توسعه و تبدیل بالنده ی مسجد به میخانه است.
·       اینجا سخن از تحول و تبدیل ریاضت به لذت است.
·       اینجا سخن از تحول و تبدیل عزلت و گوشه نشینی به همبائی و پایکوبی است.
·       اینجا کیش لذت طراز نوین است که نمایندگی می شود و نه کیش ریاضت و عزلت.

ادامه دارد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر