علیرضا
بزرگ قلاتی (عرفان)
به نظرگاهِ بیست و چندساله
ی محمدرضا لُطفی
سرچشمه:
اخبار
روز
http://www.akhbar-rooz.com
· تو را
لُطفی، دگر لُطفی نبینیم
· ز سازَت
خوشه ی حُسنی نچینیم
· تو در
باغِ هنر، حَنظَل چه کاری؟
· چه حاصل
آیَدَت زین نابکاری؟
·
· کشیدی
عقل را در پرده ی گوش
· از آن
ساز وُ نوا در چشمه ی نوش
· تو را
گفتند:
·
«درویشِ زمانه»
· که زُلفِ
ساز را می کرد شانه
· نه
درویشی که در راهِ کَرامات
· گُزینَد
بر هُنر صوفی وُ طامات
· هُنروَر
را زِ تو آزَرم باشد
· ز
بیشَرمیِ تو در شَرم باشد
· تو در
عِرضِ هُنر باید بکوشی
· نه بر
این سُفلگان آن را فُروشی
· کجا اهلِ
نظر یک نُکته رانَد؟
· در
آنجایی که عرفان «عشق دانَد».
پایان
مسعود بهبودی
·
تسلط
شاعر به صنعت شعر رد خور ندارد.
·
ما
متأسفانه نه شاعر را می شناسیم و نه لطفی را که مورد بی لطفی شاعر قرار گرفته است.
·
بنا بر
فحوای شعر، لطفی ظاهرا هنرمند معروفی است، ولی موضعگیری دیگری دارد و این به مذاق
شاعر با استعداد و سخندان، ولی انحصار طلب و فرمانده خوش نمی آید.
1
·
بنظر ما
تعیین کننده در وهله اول نه صاحب نظر، بلکه نظر مطروحه است، حتی بی اعتنا به صاحب
نظر.
·
چون صاحب
نظر می تواند به هر دلیلی هم که باشد، نظرش را مورد تجدیدنظر قرار دهد.
·
نظر اما
می ماند و تأثیر مخرب و یا مفید خود را در ضمیر جامعه می گذارد.
2
·
اولین
اصل فلسفه روشنگری، خودمختاری (استقلال نظر و عمل) انسان ها ست.
·
بهتر است
که کسی برای همنوع خود تعیین تکلیف نکند.
3
·
بهتر است
که هر کس اگر ایرادی به افکار و طرز تفکر همنوع خود دارد، استدلال کند و نادرستی
نظر و عملا نادرستی عمل او را اثبات کند.
·
شرط تمدن
همین است و نه لعن و نفرین و تکفیر و تهدید و تبعید.
4
·
عدم
رعایت این اصل روشنگری برای ما خیلی گران تمام شده است.
5
·
کار شاعر
اتفاقا همان کسب و کاری است که طبقه حاکمه پیشه کرده است، همان طبقه حاکمه ای که
از سوی شاعر «نقد» می شود، احتمالا به همان سان که لطفی تکفیر می شود.
6
·
از شاعر
چه پنهان که در جامعه طبقاتی معیارهای ارزشی نیز طبقاتی اند:
·
آنچه به
زعم طبقه ای مذموم محسوب می شود، می تواند بزعم طبقه ای دیگر کاری صحیح و مثبت ارزیابی
شود.
·
برای
روشنگری در هر صورت بدیلی وجود ندارد.
7
·
اگر شاعر
مخالف طبقه حاکمه «ملی» است، بهتر است که آلترناتیو طبقاتی خود را پیشاپیش برای
لطفی تعیین کند تا شاید لطفی تغییر سنگر دهد.
8
·
تجربه اما
نشان داده که از موضع ارتجاعی تر نیز می توان بر ضد سیستم و طبقه حاکمه ای برخاست،
به همان سان که بارها جوامعی از چاله در آمده اند و با کله در چاه شده اند.
·
با پوزش
پایان
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر