چه خوش
گفت زرتشت
که در مبارزه با سیاهی شمشیر نمی کشم، چراغی روشن می کنم.
سرچشمه:
صفحه فیسبوک آرش برومند
آرش
زرتشت ـ هر
چند بطور ناخودآگاه ـ اما کاملا دقیق زندگی را می شناخت.
· آرش در این حکم (جمله)، از تئوری
شناخت خویش پرده بر می دارند:
· بزعم ایشان، زرتشت بطور ناخودآگاه،
به شناخت دقیق زندگی نایل می آید.
· منظور از مفهوم «ناخودآگاه» چیست؟
1
· منظور آرش به احتمال قوی، این است
که زرتشت بکمک شم تیز خویش به شناخت دقیق زندگی نایل می آید.
· اما منظور از شم چیست؟
2
· شاید منظور آرش این باشد که زرتشت
ببرکت جمع بندی تجارب زندگی ـ چه تجارب شخصی، چه تجارب معاصران و چه تجارب تاریخی ـ
به شناخت زندگی نایل می آید.
3
· اگر آرش از شناخت دقیق دم نزده بودند،
می شد تا حدودی به ایشان حق داد:
· بنا بر تجارب انسانی می توان به شناخت
تجربی دست یافت.
· حتی کلاغان به محض خم شدن کودکان
برای برداشتن سنگ در طرفة العینی پر می کشند.
· می توان گفت که کلاغان نیز قادر به
شناخت تجربی اند.
· البته کلاغان چه بسا اشتباه می
کنند.
· چون هر خم شدن هر کودکی به معنی
برداشتن سنگ نیست.
· اگر منظور آرش همین باشد، ایراد
نظر ایشان این است که شناخت را در شناخت
تجربی خلاصه می کنند.
· شناخت تجربی به تنهائی نه وجود
دارد و نه به درد می خورد.
· با طناب شناخت حسی و تجربی نمی
توان به چاه شناخت اندر شد و سالم و سلامت بیرون آمد.
4
· آرش اما برای متد دیالک تیکی تره
هم حتی خرد نمی کنند.
· بنظر ایشان:
ضمنا سعی
نکنیم همه چیز را با خط کش «دیالک تیک» بسنجیم.
· این نظر آرش به چه معنی است؟
5
· این نظر ایشان ماهیتا همان است که
گفتیم:
· تره خرد نکردن به دیالک تیک عینی و
اسلوب دیالک تیکی که انعکاس دیالک تیک عینی است.
· ولی این نظر ایشان را ضمنا می توان
به معنی پذیرش نسبی دیالک تیک تلقی کرد:
· این بدان معنی است که متد دیالک
تیکی خوب است، ولی برای سنجش برخی چیزها و نه همه چیزها.
· درست به همین دلیل همه مخالفان
دیالک تیک از مفهوم واحد «خط کش» بهره بر می گیرند.
· منظور از مفهوم «خط کش» چیست؟
6
ضمنا سعی
نکنیم همه چیز را با خط کش «دیالک تیک» بسنجیم.
· واژه خط کش از تحقیر و تخفیف آکنده
است.
· واژه خط کش نوعی کلیشه را به خاطر
آدمی خطور می دهد.
· نوعی شابلون را.
· بدین طریق، تحلیل دیالک تیکی چیزها
به مثابه گذاشتن شابلون و فشار دادن پیف یاف رنگ قلمداد می شود:
· نه تفکری، نه تأملی و نه خلاقیت
فکری ئی.
· اتوماتیسم محض.
7
ضمنا سعی
نکنیم همه چیز را با خط کش «دیالک تیک» بسنجیم.
· آرش تازه انسان مؤدبی اند.
· خیلی ها همین نظر ایشان را بطرز
دیگری فرمولبندی می کنند:
· «به
گردانندگان تارنمای «دایرة المعارف روشنگری!» و صفحه ی «شعر و شعور و شعار!»
· پیشنهاد
می کنم این نام های مطنطن و پرطمطراق را از روی تارنما و صفحه ی خود بردارید و نام
های سازگار دیگری بر آن ها بگذارید.
· مثلا
«ژاندارم های عرصه
ادبیات» یا «دیکتاتورهای ادبی» و از این قبیل.»
8
· ما با نام نویسنده این اندرز دو
روز پیش آشنا شده ایم.
·
ایشان به احتمال قوی حتی سطری از
تحلیل های ما را نخوانده اند، ولی از کسانی که به احتمال قوی نه می خوانند و نه
اگر بخوانند، می فهمند، شنیده اند که دایرة المعارفی ها «خودمحورند و به نام «ویرایش»، به قصابی و سلاخی آثار دیگران
پرداخته و آن ها را از شکل و فرم انداخته اند.»
9
زرتشت ـ هر
چند بطور ناخودآگاه ـ اما کاملا دقیق زندگی را می شناخت.
· خوب. حالا چه باید کرد.
· هر چند با ترس و لرز، ولی بالاجبار باید بگوییم که شناخت
از دو تنگه دیالک تیکی تنگ می گذرد:
الف
· اولا از تنگه دیالک تیک حسی و عقلی
·
(دیالک تیک سنسوئال ـ راسیونال)
ب
· ثانیا از تنگه دیالک تیک تجربی ـ
نظری
·
(دیالک تیک امپیریکی ـ تئوریکی)
· کشف این «خط کش دیالک تیکی» اما به
چه معنی است؟
10
· این بدان معنی است که زرتشت هرگز نمی
توانست به شناخت دقیق زندگی نایل آید.
· آنهم چنان شناخت دقیقی که پس از
چند هزار سال فرزانه ای از جمله او جزمی بسازد و بر اساس ان جزم به تعیین «تنها ره
رهائی» مبادرت ورزد و در سنت نیچه اعلام کند:
چه خوش «گفت
زرتشت»
که در مبارزه با سیاهی شمشیر نمی کشم، چراغی روشن می کنم.
· جزم زرتشت
بنظر ما به درد نمی خورد.
· چون پیش شرط شناخت نسبتا درست چیزی،
اولا بطور کلی، توجه اکید به دیالک تیک عینی هستی است.
· ثانیا در این مورد بخصوص توجه اکید
به دیالک تیک حسی و عقلی و دیالک تیک
تجربی و نظری است که دست در دست با یکدیگر می روند و همدیگر را مشروط می سازند.
· زرتشت در بهترین حالت می توانست
حقیقت تاریخی زمان خود را نمایندگی کند.
· تازه شرط این امر نیز قرار داشتن او
در جبهه طبقه ای است که رسالت تاریخی جامعه فردا را بدوش می کشد.
· و گرنه نماینده طبقات مرتجع بودن،
خود مانع جدی برای کشف حقیقت تاریخی خواهد بود.
ادامه دارد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر