فروغ فرخزاد
(1313 ـ 1345)
(1934 ـ 1966)
تحلیلی از شین میم شین
عصیان بندگی
ادامه
· آفریدی خود تو این شیطان ملعون را
· عاصی اش کردی و او را سوی ما راندی
· این تو بودی، این تو بودی، کز یکی شعله
· دیوی این سان ساختی، در راه بنشاندی
· مهلتش دادی که تا دنیا به جا باشد
· با سرانگشتان شومش آتش افروزد
· لذتی وحشی شود در بستری خاموش
· بوسه گردد بر لبانی، کز عطش سوزد
· هر چه زیبا بود بیرحمانه بخشیدی اش
· شعر شد، فریاد شد، عشق و جوانی شد
· عطر گل ها شد به روی دشت ها پاشید
· رنگ دنیا شد، فریب زندگانی شد
· موج شد بر دامن مواج رقاصان
· آتش «می» شد درون خم به جوش آمد
· آن چنان در جان میخواران خروش افکند
· تا ز هر ویرانه بانگ نوش نوش آمد
· نغمه شد در پنجه چنگی به خود پیچید
· لرزه شد بر سینه های سیمگون افتاد
· خنده شد دندان مهرویان نمایان کرد
· عکس ساقی شد، به جام واژگون افتاد
· سحر آوازش در این شب های ظلمانی
· هادی گمکرده راهان در بیابان شد
· بانگ پایش در دل محراب ها رقصید
· برق چشمانش چراغ رهنوردان شد
· هر چه زیبا بود، بیرحمانه بخشیدی اش
· در ره زیباپرستانش رها کردی
· آنگه از فریادهای خشم و قهر خویش
· گنبد مینای ما را پر صدا کردی
· چشم ما لبریز از آن تصویر افسونی
· ما به پای افتاده در راه سجود تو
· رنگ خون گیرد دمادم در نظرهامان
· سرگذشت تیره قوم ثمود تو
·
(ثمود:
قومی از اقوام قدیم عرب که ساکن منطقه ای در حدود موصل میان حجاز و شام بوده اند.
· صالح پیغمبر از این قوم بوده و طبق روایات، چون آن
قوم شتر صالح را پی کردند، عذاب صیحه - آوازی سخت مدهش در آسمان – بر آنها نازل شد
و همگی هلاک شدند.) (فرهنگ واژگان فارسی)
· خود نشستی تا بر آنها چیره شد آنگاه
· چون گیاهی، خشک کردی شان ز طوفانی
· تندباد خشم تو بر قوم لوط آمد
· سوختی شان، سوختی با برق سوزانی
·
(لوط،
پیامبر و پدر آمونیان و مو آبیان بوده است.
· زن وی هنگامی که از سدوم بیرون می رفت، چون به پشت سر نگریست، به تندیسی
از نمک تبدیل شد.) (فرهنگ واژگان فارسی)
· وای از این بازی، از این بازی درد آلود
· از چه ما را این چنین بازیچه می سازی
· رشته تسبیح و در دست تو می چرخیم
· گرم می چرخانی و بیهوده می تازی
· چشم ما تا در دو چشم زندگی افتاد
· با خطا ـ این لفظ مبهم ـ آشنا گشتیم
· تو خطا را آفریدی، او به خود جنبید
· تاخت بر ما، عاقبت نفس خطا گشتیم
· گر تو با ما بودی و لطف تو با ما بود
· هیچ شیطان را به ما مهری و راهی بود؟
· هیچ در این روح طغیان کرده ی عاصی
· ز او نشانی بود، یا آوای پایی بود؟
· تو من و ما را پیاپی می کشی در گود
· تا بگویی می توانی این چنین باشی
· تا من و ما جلوه گاه قدرتت باشیم
· بر سر ما پتک سرد آهنین باشی
· چیست این شیطان از درگاه ها رانده
· در سرای خامش ما میهمان مانده؟
· بر اثیر پیکر سوزنده اش دستی
· عطر لذت های دنیا را بیافشانده
· چیست او جز آنچه تو می خواستی باشد
· تیره روحی، تیره جانی، تیره بینایی
· تیره لبخندی بر آن لب های بی لبخند
· تیره آغازی، خدایا، تیره پایانی
· میل او کی مایه ی این هستی تلخ است؟
· رأی او را کی از او در کار پرسیدی؟
· گر رهایش کرده بودی تا به خود باشد
· هرگز از او در جهان نقشی نمی دیدی
ادامه دارد
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر