سعدی
شیرازی
( ۵۶۸ -
۶۷۱ هجری شمسی)
حکایت پنجم
(گلستان با ب اول، ص 24 ـ 25 )
تحلیلی از شین میم شین
شوربختان ـ به
آرزو ـ خواهند
مقبلان را، زوال
نعمت و جاه
·
سعدی در این حکم، از سوئی دیالک
تیک فراز و فرود را به شکل دیالک تیک مقبل و
شوربخت و از سوی دیگر دیالک تیک ثروت و قدرت
را به شکل دیالک تیک نعمت و جاه بسط و تعمیم می
دهد.
·
و ضمنا از تضاد طبقاتی در جامعه پرده برمی دارد:
·
شوربختان زوال نعمت و جاه مقبلان را آرزو می کنند.
1
·
آرزوی زوال ثروت و قدرت مقبلان محتوا و معنائی جز انتقاد
اجتماعی از طبقه حاکمه ندارد.
2
·
انتقاد اجتماعی و روشنگری پیشمرحله ضرور تحولات اجتماعی و
انقلابی است.
3
·
به برکت و در روند روشنگری حقانیت طبقه حاکمه زیر علامت
سؤال قرار می گیرد و زمینه معنوی و روحی برای سلب مالکیت و قدرت از آن فراهم می
آید.
·
بدون روشنگری تحول انقلابی محال است.
4
·
شعور انقلابی پس از نفوذ در ضمیر توده ها به قدرت مادی بدل
می شود، آرام و قرار از توده شعورمند می گیرد و او را به اعمال قهر انقلابی سوق می
دهد.
·
لنین از این رو ست که می گوید:
·
بدون تئوری انقلابی انقلاب اجتماعی محال است.
5
·
جامعه قبل از اینکه در عالم مادی و واقعی ـ عینی زیر و رو شود، باید در ذهن و ضمیر توده ها زیر و
رو شود.
6
·
انقلاب اجتماعی به تعبیری، چیزی جز خروج تئوری انقلابی از ضمیر توده ها
و مادیت یابی آن در کوچه و خیابان نیست.
7
·
سعدی در این حکم، به قصد عوامفریبی مفاهیم «شوربخت» و
«مقبل» را مورد استفاده قرار می دهد.
·
در تاریخ ایران بلحاظ تسلط بر کلام، اندیشمندی قابل مقایسه
با سعدی وجود نداشته است.
·
کلمات در دست سعدی موم اند.
·
انتخاب کلمات از سوی سعدی همیشه آگاهانه، پیش اندیشیده و
سنجیده صورت می گیرد.
8
·
سعدی با مفاهیم «شوربخت» و «مقبل»، تئوری فقر و ثروت خود را مطرح می سازد و گام به گام و باب به باب در
گلستان بازسازی و تکمیل می کند.
9
·
سعدی ضمنا در این حکم، دیالک تیک غنی و فقیر و دیالک تیک
حاکم و محکوم را به شکل دیالک تیک مقبل و شوربخت بسط و تعمیم می دهد و بدین وسیله
برای فقر و ثروت نه منشاء عینی، اجتماعی، ضرور و قانونمند، بلکه منشاء سوبژکتیف، غیرعقلی
(ایراسیونال)، موهوم و تصادفی قائل می شود.
·
از این روست که هر دو مفهوم یادشده را بر مبنای مفاهیم
«بخت» و «اقبال» می سازد:
مقبل و شوربخت.
مقبل و شوربخت.
10
·
به نظر سعدی ثروت اجتماعی محصول کار عرقریز توده های مولد
نیست، بلکه گنجی نهفته در ویرانه ای است که تصادفا نصیب فردی بختیار و مقبل می
شود.
·
بنابرین ثروتمند، ثروت خود را نه از طریق غصب حاصل کار و یا
نیروی کار توده های مولد، بلکه از طریق تصادف بی قانونمند به دست می آورد.
11
·
سعدی می تواند منشاء گنج آشکار و نهان را از خود بپرسد.
·
گنج نهفته در ویرانه ای متروک که از آسمان نازل نشده
است.
·
چنین گنجی را باید کسانی تولید کرده باشند، تا دیگری جمع و
نهان کند.
·
اما سعدی برای اینکه به سؤال دردسر انگیز مربوط به منشاء واقعی ثروت پاسخ ندهد، حتی فکری از این قبیل
را به مخیله خروشان خود خطور نمی دهد.
·
خواننده باید در این زمینه خر شود و خر بماند.
ادامه دارد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر