۱۳۹۲ تیر ۱۵, شنبه

سیری در گلستان سعدی (65)


 سعدی شیرازی 
 ( ۵۶۸ - ۶۷۱ هجری شمسی)
حکایت پنجم
(گلستان با ب اول، ص 24 ـ 254) 
تحلیلی از شین میم شین

 ابنای جنس او، بر منصب او حسد بردند و به خیانتی متهم کردند و در کشتن او سعی بی فایده نمودند:
دشمن چه زند، چو مهربان باشد دوست.
ملک پرسید:
موجب خصمی اینان در حق تو چیست؟
گفت:
در سایه دولت خداوندی دام ملکه، همه را راضی کردم، مگر حسود، که راضی نمی شود، الا به زوال نعمت من.

·       معنی تحت اللفظی:
·       همسانان او بر مقام او رشک بردند و او را به خیانتی متهم کردند و بیهوده در صدد قتل او برآمدند.
·       اما دشمن چه می تواند بکند، اگر دوست مهربان باشد.
·       پادشاه علت خصومت آنان را پرسید.
·       گفت:
·       «در سایه دولت پادشاه، همه را راضی کرده ام، مگر حسود را که فقط با محرومیت من از  نعمت راضی می شود.»

1
ابنای جنس او، بر منصب او حسد بردند

·       سعدی در این حکم خویش از تضادهای درونی دربارهای فئودالی پرده برمی دارد.
·       او برای توضیح تضادهای درونی هیئت حاکمه مفهوم حسادت را به خدمت می گیرد.

·       حسادت اما به چه معنی است؟

2

·       حسادت به معنی رشک بردن بر امتیازات مادی و معنوی کسی و آرزوی زوال آن امتیازات و حتی تلاش عملی در جهت زوال آن امتیازات است.
·       می توان گفت که حسادت دگرستیزی (همنوع ستیزی) ایدئال و در صورت امکان، رئال (فکری و عملی) است.

3

·       مفهوم دیگری نیز در این رابطه فرد و همنوع وجود دارد و آن غبطه است.  

·       مفهوم غبطه اما فاقد آرزوی فکری و عملی زوال امتیازات همنوع است.
·       غبطه به معنی آرزوی برخورداری از امتیازات دیگری است، بدون آنکه حاوی محرومیت دیگری از آن امتیازات باشد.
·       غبطه حاوی نوعی اگوئیسم (خودپرستی و خودخواهی) بنیادی ـ طبیعی است.

4

·       در مفهوم حسادت چه بسا حتی ذره ای از اگوئیسم بنیادی ـ طبیعی وجود ندارد.

·       مفهوم حسادت چه بسا عاری از خودپرستی و مملو از دگرستیزی است.

·       فکر و ذکر اصلی حسود، محرومیت دیگری به هر قیمت از امتیازات مادی و معنوی است.
·       بی اعتنا به تغییر وضع خود در نتیجه ی زوال امتیازات همنوع.

·       این اما به چه معنی است؟

5
 ابنای جنس او، بر منصب او حسد بردند

·       این بدان معنی است که حسادت نه پدیده ای طبیعی، نه کردوکاری آگاهانه، بلکه پدیده ای پسیکولوژیکی است.
·       نوعی بیماری روانی است.

6

 دزدمونا

و به خیانتی متهم کردند و در کشتن او سعی بی فایده نمودند.

·       حسادت اکنون از مرحله ایدئال (آرزوی فکری زوال امتیازات همنوع) فراتر می رود و به مرحله رئال (جامه عمل پوشاندن به آرزو و ایدئال) می رسد.

·       پتانسیل آنتی هومانیستی حسادت اکنون آشکار می گردد.

·       حسود برای علاج بیماری روانی خویش، سنگ تمام می  گذارد و چاهی مهلک بر سر راه همنوع حفر می کند، بی آنکه چه بسا حتی نفعی شخصی از مرگ او به نصیب برد.

  دزدمونا و یاگو

·       ما در اثر شکسپیر تحت عنوان «اتللو» شاید با همین مرض روانی «یاگو» سر و کار داریم:
·       یاگو به اتللو در رابطه با دزدمونا ـ زن زیبای اوتللو ـ احتمالا حسادت می ورزد و اسباب سوء ظن و قتل دزدمونا بدست اوتللو را فراهم می آورد، بی آنکه خود سودی به نصیب ببرد.  

 اوتللو پس از خفه کردن همسر زیبایش ـ  دزدمونا

7

·       این شاید بهترین مثال برای مفهوم موسوم به «نفی مکانیکی» باشد.
·       چون خود حسود از مرگ همنوع کمترین چیزی به نصیب نمی برد و به احتمال قوی مرض روانی حسادت با نفی مورد معینی، معالجه نمی شود.

·       اکنون این سؤال پیش می آید که علت این مرض روانی چیست؟

·       خواننده بهتر است که در این زمینه بیاندیشد.

8
دشمن چه زند، چو مهربان باشد دوست.

·       سعدی با این مصراع، بیهودگی تلاش جماعت حسود را توضیح می دهد.
·       آنچه در بهترین حالت، گرهگشا واقع می شود، مهربانی ارباب است.
·       اگر ارباب مهربان باشد، توطئه جماعت حسود بی ثمر می ماند و تیرشان به سنگ می خورد.

·       بنابرین، نه علاجی قطعی برای مرض حسادت یافت می شود و نه مصونیتی مطمئن برای صاحبان امتیازات مادی و معنوی:
·       خطر همیشگی در کمین همه می ماند.
·       خنجر در هر فرصتی می تواند بر سینه همه بروید.

9

·       سعدی در این بخش حکایت، ضمنا از روندهای روانی هیئت حاکمه فئودالی (دربار) پرده برمی دارد.
·       حسادت در هیئت حاکمه امری عادی و پیش پا افتاده است.
·       حسادت در دربارها  مرض روانی مسری و همه گیری است.
·       این پدیده خاص جامعه فئودالی ایران هم نیست.
·       بلکه مشخصه اصلی همه دربارها ست.
·       شاید اختلافات اخیر هیئت حاکمه جمهوری یأجوج و مأجوج نیز تا حدودی از همین گنداب آب می خورد.

ادامه دارد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر