فروغ فرخزاد
(1313 ـ 1345)
(1934 ـ 1966)
تحلیلی از شین میم شین
عصیان بندگی
ادامه
· در کنار چشمه های سلسبیل تو
· ما نمی خواهیم آن خواب طلایی را
· سایه های سدر و طوبی ز آن خوبان باد
· بر تو بخشیدیم این لطف خدایی را
· حافظ، آن پیری که دریا بود و دنیا بود
· بر جوی بفروخت این باغ بهشتی را
· من که باشم تا به جامی نگذرم از آن
· تو بزن بر نام شومم داغ زشتی را
· چیست این افسانه رنگین عطرآلود
· چیست این رؤیای جادوبار سحر آمیز
· کیستند این حوریان، این خوشه های نور
· جامه هاشان از حریر نازک پرهیز
· کوزه ها در دست و بر آن ساق های نرم
· لرزش موج خیال انگیز دامان ها
· می خرامند از دری بر درگهی آرام
· سینه هاشان خفته در آغوش مرجان ها
· آب ها پاکیزه تر از قطره های اشک
· نهرها بر سبزه های تازه لغزیده
· میوه ها چون دانه های روشن یاقوت
· گاه چیده، گاه بر هر شاخه ناچیده
· سبز خطانی سراپا لطف و زیبایی
· ساقیان بزم و رهزن های گنج دل
· حسن شان جاوید و چشمان بهشتی ها
· گاه بر آنان، گهی بر حوریان مایل
· قصر ها، دیوارهاشان مرمر مواج
· تخت ها، بر پایه هاشان دانه ی الماس
· پرده ها چون بال هایی از حریر سبز
· از فضاها می ترواد عطر تند یاس
· ما در اینجا خاک پای باده و معشوق
· نام مان میخوارگان رانده ی رسوا
· تو در آن دنیا می و معشوق می بخشی
· مؤمنان بیگناه پارسا خو را
· آن گناه تلخ و سوزانی که در راهش
· جان ما را شوق وصلی و شتابی بود
· در بهشتت ناگهان نام دگر بگرفت
· در بهشتت بار الها خود ثوابی بود
· هر چه داریم، از تو داریم، ای که خود گفتی
· مهر من دریا و خشمم همچو طوفان است
· هر که را من خواهم او را تیره دل سازم
· هر که را من برگزینم پاکدامان است
· پس دگر ما را چه حاصل ز این عبث کوشش
· تا درون غرفه های عاج ره یابیم
· یا برانی یا بخوانی میل میل تو ست
· ما ز فرمانت خدایا رخ نمی تابیم
· تو چه هستی، ای همه هستی ما از تو
· تو چه هستی، جز دو دست گرم در بازی
· دیگران در کار گل مشغول و تو در گل
· می دمی تا بنده ی سر گشته ای سازی
· تو چه هستی، ای همه هستی ما از تو
· جز یکی سدی به راه جستجوی ما
· گاه در چنگال خشمت می فشاری مان
· گاه می آیی و می خندی به روی ما
· تو چه هستی؟
· بنده نام و جلال خویش
· دیده در آینه ی دنیا جمال خویش
· هر دم این آینه را گردانده تا بهتر
· بنگرد در جلوه های بی زوال خویش
· برق چشمان سرابی، رنگ نیرنگی
· شیره شب های شومی، ظلمت گوری
· شاید آن خفاش پیر خفته ای، کز خشم
· تشنه ی سرخی خونی، دشمن نوری
· خود پرستی تو خدایا، خود پرستی تو
· کفر می گویم، تو خارم کن تو خاکم کن
· با هزاران ننگ، آلودی مرا اما
· گر خدایی در دلم بنشین و پاکم کن
· لحظه ای بگذر ز ما، بگذار خود باشیم
· بعد از آن، ما را بسوزان تا ز خود سوزیم
· بعد از آن یا اشک یا لبخند یا فریاد
· فرصتی تا توشه ره را بیندوزیم
پایان
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر