اثری از هانیبال الخاص
فروغ فرخزاد (1313 ـ 1345)
(1934 ـ 1966)
عصیان خدایی
·
«عصیان
خدائی» عنوان این شعر فروغ است.
· فروغ به دنبال این شعر و در رابطه با این شعر،
شعر دیگری تحت عنوان «عصیان خدا» خواهد سرود.
· اما منظور فروغ از عصیان خدائی چیست؟
· ما اهل حدس و گمان نیستیم و باید در روند تحلیل این
شعر به این پرسش خویش پاسخی بیابیم.
نیمه شب
گهواره ها آرام می جنبند
بی خبر
از کوچ درد آلود انسان ها
باز هم
دستی مرا چون زورقی لرزان
می کشد ـ
پارو زنان ـ در کام طوفان ها
· معنی تحت اللفظی:
· در نیمه های شب، گهواره ها به آرامی تکان می
خورند و کسی از هجرت دردآلود آدم ها خبر ندارد.
· اما مرا ـ بسان زورقی ـ باز هم دستی پارو زنان به
کام توفان ها می راند.
· فروغ در این دو بیت آغازین شعر بلند خویش، به
تکتیری دو نشان می زند:
· هم از درد انسان ها بطور کلی پرده برمی دارد و هم
از درد خویشتن خویش.
1
نیمه شب
گهواره ها آرام می جنبند
بی خبر
از کوچ درد آلود انسان ها
· انسان ها شباهنگام یا در چنگ تضادهای چرکین تجربه
کرده در طول روز، دچار بی خوابی ویرانگر اند و یا در عالم خواب کابوس تضادهای
یادشده را و تضادهای احتمالی آتی را مرور می کنند.
· منظور فروغ از مفهوم «کوچ دردآلود انسان ها»،
احتمالا چیزی از این دست است.
2
باز هم دستی مرا چون زورقی لرزان
می کشد ـ پارو زنان ـ در کام طوفان ها
· فروغ اکنون از انسان ها به خویشتن می رسد، از کل
به جزء، از عام به منفرد (خاص)
· خود همین برخورد فروغ فی نفسه هم رئالیستی است،
هم علمی است و هم هومانیستی است.
· فروغ خود را در پیوند با بشریت می بیند، به مثابه
جزئی از کلی غول آسا، به مثابه فردی از جامعه و جهانی.
· می توان گفت که فروغ در این دو بیت چندین شناخت
افزار دیالک تیکی را بسط و تعمیم می دهد:
الف
·
او اولا دیالک
تیک منفرد (خاص) و عام را به شکل دیالک تیک خود و انسان ها بسط و تعمیم می دهد.
ب
· ثانیا دیالک تیک جزء و کل را به شکل دیالک تیک انسان
و هستی بسط و تعمیم می دهد.
ت
· ثالثا دیالک تیک انسان و هستی را به شکل دیالک
تیک زورق و دریای توفانزا بسط و تعمیم می دهد.
· همه این شناخت افزارها به انعکاس هرچه بهتر و
ژرفتر رابطه انسان و هستی کمک می کنند.
چهره
هایی در نگاهم سخت بیگانه
خانه
هایی بر فرازش اشک اخترها
وحشت
زندان و برق حلقه ی زنجیر
داستان هایی
ز لطف ایزد یکتا
· معنی تحت اللفظی:
· چهره هائی در نظرم متجسم می شوند که همه بیگانه
اند و خانه هائی در نظرم تجسم می یابند که اخترها بر فرازشان به قطره های اشک می
مانند.
· به وحشت زندان می اندیشم، به برق حلقه های زنجیر
و به داستان هائی از الطاف الهی.
· فروغ در این دو بیت شعر، عناصر دو بیت پیشین را
از صراحت می گذراند:
1
· او از خانه های توسری خورده و نکبت بار پرده برمی
دارد که ستاره های آسمان انگار به حال شان می گریند.
· این خانه ها همان خانه هائی اند که در درون شان
گهواره زندگی به آرامی می جنبد.
2
· او ضمنا رابطه خود با دیگر انسان ها را از صراحت
می گذراند و از بیگانگی فی مابین پرده برمی دارد.
· این تصور بیگانگی فروغ نسبت به همنوعان خویش در
اشعار دیگر او نیز تبیین می یابد.
· فروغ به دلایلی نمی تواند با محیط پیرامون خود
خوگر شود.
· احساس بیگانگی عمیقی نسبت بدان دارد.
· این دلایل باید در روند تحلیل اشعار و آثار فروغ
کشف شوند.
3
· فروغ در این دو بیت از وضع و حال اوبژکتیف (عینی)
و سوبژکتیف (عقیدتی، فکری، معرفتی) مردم (سکنه خانه ها) پرده برمی دارد.
· زندگی مردم بلحاظ عینی نکبت بار است و بلحاظ ذهنی
آمیزه ای است از وحشت دوزخ و الطاف الهی.
4
وحشت
زندان و برق حلقه ی زنجیر
داستان هایی
ز لطف ایزد یکتا
· می توان گفت که فروغ در این بیت، خدا را به مثابه
دیالک تیک قهر و مهر، جلاد و فرشته تصور و
تصویر می کند.
· خدای نظام برده داری نیز جز این نیست.
· خدای اسلام به مثابه خدای فرماسیون اجتماعی ـ
اقتصادی برده داری، انعکاس آسمانی ـ انتزاعی برده داران زمینی است که به قول سعدی
خردستیز اند و حساب و کتاب سرشان نمی شود:
·
«به
دشنامی خلعت می بخشند و به سلامی گردن می زنند.»
ادامه دارد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر