سعدی
شیرازی
( ۵۶۸ -
۶۷۱ هجری شمسی)
حکایت ششم
(گلستان با ب اول، ص 25 )
تحلیلی از شین میم شین
چون رعیت کم شد،
ارتفاع ولایات نقصان پذیرفت و خزانه تهی ماند و دشمنان زور آوردند.
·
معنی تحت اللفظی:
·
چون رعایا پا به فرار گذاشتند، میزان تولید کشاورزی کاهش
یافت و گنجینه سلطنتی خالی ماند و دشمنان هجوم آوردند.
1
·
سعدی در این حکم خویش، دیالک تیک علت و معلول را به شکل
دیالک تیک راندمان تولید و خرانه از سوئی و به شکل دیالک تیک خزانه و حمله دشمنان
از سوی دیگر بسط و تعمیم می دهد.
2
·
سعدی ضمنا قانون علیت را به خواننده آموزش می دهد:
·
هر علتی موجب پیدایش معلولی می شود:
·
کاهش میزان محصول کشاورزی (علت) به کاهش ثروت طبقه حاکمه (معلول)
منجر می شود.
3
·
بعد معلول به علتی بدل می شود و معلول دیگری را به دنبال می
آورد:
·
کاهش ثروت طبقه حاکمه (علت) به حمله دشمنان (معلول) منجر می
شود.
4
·
سعدی بدین طریق، زنجیر علی (زنجیر علت و معلول) را آموزش می
دهد:
·
در زنجیر علی هر حلقه ای هم علت است و هم معلول:
·
کاهش میزان برداشت زراعت علت است و کاهش گنج سلطنتی معلول.
·
در سیستم مختصات بعدی، کاهش گنج سلطنتی علت می شود و حمله
دشمنان معلول.
·
همین روند دیالک تیکی تا
بی نهایت ادامه می یابد.
5
·
سعدی نشان می دهد که در زنجیر علی حلقه اول و آخر نداریم.
·
چون کاهش میزان محصول کشاورزی نیز علتی به نام فرار دهقانان
داشته است و فرار دهقانان نیز معلول ستم شاه بوده است و الی آخر.
·
اکنون هر خواننده ساده لوحی از خود خواهد پرسید که کاهش میزان
تولید کشاورزی چه ربطی به پر و یا خالی شدن خزانه سلطنتی دارد و خالی بودن خزانه
سلطنتی چه ربطی به حمله دشمنان؟
6
·
سعدی در این حکم، بی آن که خود متوجه شود، از حقیقتی بزرگ
پرده بر می دارد و آن منشاء ثروت اجتماعی است.
·
در غیاب رعایا، خزانه جباران تهی می ماند.
·
این تأیید بی چون و چرای کشف بزرگ کلاسیک های اقتصاد سیاسی بورژوائی انگلیس (آدام اسمیت و ریکاردو) است:
·
منشاء ثروت اجتماعی کار است توده ها ست.
7
·
ثروت توانگران، دار و ندار اشراف بنده دار، فئودال و
دربار فقط و فقط در نتیجه استثمار نیروی کار رعایا و بنده ها و غصب قلدرمنشانه
حاصل زحمت زحمتکشان شهری گرد آمده است.
·
دیگر نمی توان ثروت را خدادادی تلقی کرد.
·
دیگر نمی توان منشاء ثروت را قناعت و منشاء فقر را ولخرجی
جا زد.
·
دیگر نمی توان اختلافات طبقاتی را به گردن قوای ماورای
طبیعی انداخت و مشیت الهی قلمداد کرد.
·
یکی از تناقضات فلسفه تاریخ (تئوری اجتماعی) سعدی همین جا
ست.
·
فرق هم نمی کند که شیخ شیراز به روی خود بیاورد و یا
نیاورد.
ادامه دارد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر