اوضاع و احوال تاکنونی ما
سعید آوا
سرچشمه:
مجله هفته
بیش از شصت سال پیش برتولت برشت نوشت:
اول به سراغ یهودی ها رفتند
من یهودی نبودم، اعتراضی نکردم
پس از آن به لهستانی ها حمله بُردند
من لهستانی نبودم و اعتراضی نکردم
آنگاه به لیبرال ها فشار آوردند
من لیبرال نبودم، اعتراضی نکردم
سپس نوبت کمونیست ها رسید
من کمونیست نبودم، پس اعتراضی نکردم
سرانجام به سراغ من آمدند
و هرچه فریاد زدم کسی نمانده بود که اعتراضی کند.
مصداق عملی قطعه ی تأثربرانگیز بالا را در شرح اوضاع و احوال وعملکرد
اپوزیسیون چپ خارج نشین رژیم اسلامی ایران می توان مشاهده کرد.
حال اگر این شرح
حال را به اپوزیسیون راست، چه «برانداز» و چه «اصلاح طلب» هم بسط دهیم کارنامه ای بس
تیره تر، اسفبارتر و مضحک تر در برابرمان خواهیم داشت
فرازی از پژوهش سعید آوا
بهیزاد
·
آخر صغرا
و کبرا بافی کسی که چین را «امپریالیسم شرق» بنامد آدم را به کجا می برد؟
پروانه
·
با بخش عمده
نظرات نویسنده موافقم.
·
من فکر
می کنم کل چپ ما٬ حتی آنها هم که با «استالینیسم»
مرزبندی دارند، همگی عملا تابع کمینترن استالینی هستند:
مرزبندی دارند، همگی عملا تابع کمینترن استالینی هستند:
·
در خود و
برای خود
·
بدبین و خودبزرگ
بین
·
خرده کار
و دنبال مچ گیری ازهمدیگر.
·
از خواست
هاای توده ها درک ملموس و واقعی ندارد و مبارزه طبقاتی را در پوپولیسم و چارچوب
تنگ سیاست خلاصه کرده است.
حسن
·
این
دومین نوشته از سعید آوا بود که خواندم و هر دو بنظرم رئالیستی و ستایش انگیز بوده
اند.
·
با نظرات
ایشان در خطوط کلی اش فقط می توان موافق بود.
الف
·
آنچه پس
از یکبار خواندن، بنظر آشنا می رسد، نسیان دیالک تیک عینی در همه عرصه های هستی
است:
·
حذف قطبی
از دیالک تیک به ازای مطلق کردن قطب دیگر است.
مثال
·
حذف تلاش
در جهت وحدت تشکیلاتی و یا وحدت نظری و کاهش تضادهای درونی اردوی چپ
·
پیشنهاد
فعالیت عملی در همراهی با توده های زحمتکش
·
خود این
پیشنهاد سعید قابل تأمل است.
·
چون در
این نظر، خطر انحراف اکونومیستی احساس می شود.
·
البته
گروه هائی تحت عناوین مختلف از قبیل «کانون دفاع» و «جهان نوین» و غیره هم در همین راستا تلاش می ورزند.
·
جمع آوری
و انتشار فاکت های امپیریستی (تجربه گرایانه) از مشکلات زندگی کارگران و غیره کار
عمده آنها را تشکیل می دهد.
ب
·
نکته
دیگر که جلب نظر می کند، فقدان رادیکالیته در بینش تیز سعید است.
·
چپ ایران
باید بلحاظ وابستگی طبقاتی مورد بررسی تجربی ـ نظری رادیکال قرار گیرد.
·
اگر سعید
در فیس بوک صفحه ای می داشت، امکان بحث همه جانبه تری پدید می آمد.
·
ولی در
هر صورت در اصالت طبقاتی ـ پرولتری ـ دهقانی چپ ایران می توان تردید کرد.
·
پس از
سقوط سیستم سوسیالیستی واقعا موجود، وضع از این لحاظ بمراتب بدتر شده است.
·
مسئله
فقط فقر فلسفی چپ ـ که سعید بدرستی ولی بطور گذرا بدان اشاره کرده اند ـ نیست.
·
مسئله
عرضه نیچه ئیسم، اگزیستانسیالیسم (شاملوئیسم) و حتی اخیرا پوپریسم چه بسا در زر
ورق مارکسیسم است.
·
فقر نظری
چپ و ملت ایران بطور کلی هراس انگیز است و روشنگری بنیادی و توده گیری را الزامی
می سازد.
·
با
گردآمدن مشتی بی شعور، سازمان و حزب طبقه کارگر تشکیل نمی شود.
·
خیلی
ممنون
کورش یاری
·
ای دوست
نوشته ات به انسان امید می دهد.
·
یک
پیشنهاد برای دوچندان کردن آگاهی تان.
·
بنطر من
با چپ نامیدن آنها، تحلیل تان اشتباه آغاز می شود.
·
برای
مطالعه و کسب آگاهی هیچ وقت دیر نیست؟
·
به سایت
آرمان و اندیشه نگاهی بینداز و ببین رودخانه از کجا گل آلود شده است.
·
·
این بدان
می ماند که منتظر کسی و یا چیزی باشیم.
·
خودشناسی،
روشنگری و تشکیل فرهنگ نوین حداقل کاری است که همه باید از آنجا آغاز کنیم.
ربابه
اشاره ای به مفهوم
«امپریالیسم»
·
در «موج
اول تئوری های مربوط به امپریالیسم» به قول اندرسون (۲۰۰۱، ص ۳)، تحلیل های مارکسیسی از نقطه نظرهای زیر با
یکدیگر انطباق دارند و «مرحله» معینی از توسعه کاپیتالیستی را تعیین می کنند:
۱
·
«فشار بر خارج»
۲
·
سیاست
تصرف گسترش طلبانه
۳
·
رقابت
بین الامپریالیستی
·
در بحث
های سال های ۶۰ و ۷۰ نیز
مفهوم «امپریالیسم» همچنان برای تعیین دوره معینی از توسعه کاپیتالیستی بکار می
رود.
بهیزاد
·
طبق
پیشنهاد کوروش به سایت «پیکار و اندیشه» سر زدم.
·
این سایت
با این اسم بی مسما مرا بیاد زلفعلی بی مو و چراغعلی نابینا انداخت!
·
«سایت آرمان و اندیشه مروج
اندیشه ی انتقادی در رابطه با فرهنگ و تاریخ اسلام از یک سو و نقد فلسفه ی عملی
مارکسیست های ایرانی از سوی دیگر است.»
سعید آوا
پژوهشگر
·
با سلام
به دوستان و سپاس از ابرازمحبت و توضیحات عزیزان پروانه و حسن و ربابه و نیز تشکر
از اظهار نظردوستان بهیزاد و کورش یاری، هرچند که دقیقأ متوجه منظوراین دو
نفر اخیر نشدم.
·
اما حسن
گرامی
۱
·
بانظر
شما درمورد«نسیان دیالک تیک عینی حاکم..» و خطر«حذف قطبی از دیالک تیک به ازای
مطلق کردن قطب دیگر» کاملأ موافقم.
·
به این
می ماند که مثلأ از میزی حرف بزنیم که دوپایه اش را حذف کرده باشیم، یعنی خصلت میز
بودن را از آن گرفته باشیم.
·
یا بخواهیم
از جامعه طبقاتی کنونی، بدون اشاره به یکی از طبقات کار یا سرمایه، تحلیل داشته
باشیم.
·
منتها اشارهً
گذرای من (شاید بهتر بود توضیح بیشتری می دادم) به خطراصرار و تقدیس اتحادها و وحدت
ها، ناظر برتجربه تلخ چپ سه دهه ما ست که وحدت به خاطر زیبایی وحدت و با نادیده
گرفتن اختلافات عمیق نظری و تشکیلاتی و تاکتیکی و بواسطه رابطه های شکننده استوار
بوده و تکرار آن می تواند تلاشی بیش از پیش چپ ما را به همراه داشته باشد.
·
یعنی «آفتابه
لگن هفت دست، شام و ناهارهیچ!»
·
من اتحاد
اصولی نظری و سیاسی و تشکیلاتی را اساسی و از الزاماتِ پیشبرد امر مبارزاتی می
دانم.
۲
·
«فعالیت
عملی در همراهی با توده های زحمتکش» اگر چنانچه آگاهانه و درجهتِ ارتقاء خواسته
های توده ها به مبارزهً سیاسی و کسب قدرت نباشد، بقول شماضریبِ «خطر انحراف
اکونومیستی» را بالا می برد.
·
براستی
برقرای تعادل میان این دو وجه مبارزهً متوازی الجهت کار دشواری است.
·
لنینیسم (وچه
بسا با اصلاحاتی درآن) می تواند چراغ منوری فراراه مبارزهً طبقاتی توده ها و
روشنفکران همرو آنان باشد.
۳
·
دیدانتقادی
و سطح توقع بالای شما باعث ارتقاء کار و کیفیت تحقیق و بررسی مسائل اجتماعی و افزایش
مسئولیت محقق و نویسنده دراظهار نظرش می باشد.
·
کاری با
ارزش و ستایش انگیز است.
·
ممنون.
·
موفق
باشید
پایان
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر