تحلیلی
از شین میم شین
در
آن شمایل مطبوع هیچ نتوان گفت
جز
اینقدر که رقیبان تند خو داری
·
دیالک تیک شمایل مطبوع و رقیبان تند خو در این بیت
خواجه، بسط و تعمیم دیالک تیک نمود و بود، پدیده و ماهیت، ظاهر و باطن طبقه حاکمه
و یا هیئت حاکمه است.
·
معشوق به مثابه یکی از اعضای طبقه
حاکمه و یا به مثابه نماینده طبقه حاکمه در هیئت حاکمه (به مثابه یکی از خوانین،
سلاطین، وزرا و غیره) ماهیتا فردی بد خلق و بد خوی و خشن و خود کامه و خونریز است.
·
ولی برای کسب محبوبیت توده ای و
امروزه با توجه به انتخابات صوری، به خوش
خلقی و خوش اخلاقی و مردم دوستی تظاهر می کند.
1
در
آن شمایل مطبوع هیچ نتوان گفت
جز
اینقدر که رقیبان تند خو داری
·
این تظاهر در فرماسیون اجتماعی ـ
اقتصادی سرمایه داری تکمیل می شود، آن سان که در نگرش سطحی و ساده لوحانه دره
عمیقی میان معشوق و رقیبان او دهن باز می کند، دره ای دیالک تیکی عمیقی به نام دیالک
تیک شمایل مطبوع معشوق و تند خوئی بادی گاردها.
·
امروزه بدشواری می توان دره عمیق
دهن باز کرده میان اوباما و سیا، خامنه ای و ساواما، هنرپیشه میلیونر و بادی گارد
های «تند خوی» او را احساس نکرد.
·
ولی اگر واکنش خود اوباما و خامنه
ای و هنرپیشه به هنگام نزدیک شدن کسی به آنها و منافع طبقاتی آنها را نسبت به شیوه
برخورد بادی گاردها زیر ذره بین قرار دهیم، به ماهیت طبقاتی قلدرمنش خود آنها نیز پی می بریم.
2
در
آن شمایل مطبوع هیچ نتوان گفت
جز
اینقدر که رقیبان تند خو داری
·
دیالک تیک معشوق و رقیب در سراسر تاریخ جامعه طبقاتی یکی
از حربه های ایدئولوژیکی مهم طبقه حاکمه برای عوامفریبی بوده، است و خواهد بود.
·
خواجه هم آگاهانه همین دیالک تیک
را در سراسر دیوان غزلیات خود به ضمیر خواننده و شنونده اشعارش رسوخ می دهد.
·
این همان شعار معروف طبقه حاکمه است:
شاه خودش تقصیر ندارد
اطرافیانش بد هستند!
·
اگر به زبان خواجه بگوییم:
در شکل و شمایل شاه و شیخ حرفی نیست.
ایراد اصلی در تند خوئی ساواکی ها و ساوامائی ها ست.
·
ولی فقط باید در کله به جای مغز، شلغم داشت و به این
جفنگ دیرین طبقه حاکمه ایمان آورد، حتی اگر فرح پهلوی و یا آخوندی
فراری شخصا در تلویزیون های اروپا بگوید:
شاه و خامنه ای که خودش کسی را شکنجه و اعدام نمی کرد
و یا شکنجه و اعدام نمی
کند.
3
در
آن شمایل مطبوع هیچ نتوان گفت
جز
اینقدر که رقیبان تند خو داری
·
حالا که به آخر بحث پیرامون مقوله رقیب می رسیم، دست
خواجه رو می شود:
·
رقیب در واقع تجرید ساواک و ساواما
و سیا و موساد و ارتش و ژاندارمری و پلیس و قوای ویژه و وزارتخانه ها و غیره طبقه
حاکمه است.
·
رقیب در حقیقت، چشم و گوش خان و سلطان و شیخ و کنسرن خودکامه
و خودسر و خونریز است.
·
حافظ ریاکارانه رقیب را می کوبد، تا خان و سلطان و شیخ را، یعنی طبقه حاکمه را
از تیر رس انتقاد اجتماعی بیرون آورد.
جسد ارتشبد نصیری
·
ترفند سنجیده و اندیشیده ای است.
·
اگر هم احیانا کارد به استخوان
توده رسد و برای «داد» خواهی برخیزد، دستور بازداشت و محاکمه و حتی اعدام رقیبان
تند خو از قبیل رؤسای ساواک و ساواما و سیا و موساد و ارتش و پلیس و ژاندارمری را
می توان صادر کرد و طبقه حاکمه را نجات داد.
4
·
اکنون نظری به تمامی غزل خواجه می اندازیم تا رقیب را در
پیوند کلی با غزل مربوطه ببینیم:
صبا
تو نکهت آن زلف مشک بو داری
به
یادگار بمانی که بوی او داری
دلم
که گوهر اسرار حسن و عشق در او ست
توان
به دست تو دادن، گرش نکو داری
در
آن شمایل مطبوع هیچ نتوان گفت
جز
اینقدر که رقیبان تند خو داری
نوای
بلبلت ای گل کجا پسند افتد
که
گوش و هوش به مرغان هرزه گو داری
به
جرعه ی تو سرم مست گشت، نوشت باد
خود
از کدام خم است این که در سبو داری
به
سرکشی خود، ای سرو جویبار مناز
که
گر بدو رسی از شرم، سر فرود آری
دم
از ممالک خوبی چو آفتاب زدن
تو
را رسد که غلامان ماه رو داری
قبای
حسنفروشی تو را برازد و بس
که
همچو گل همه آیین رنگ و بو داری
ز
کنج صومعه حافظ، مجوی گوهر عشق
قدم
برون نه اگر میل جست و جو داری
پایان
ادامه دارد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر