تحلیلی
از شین میم شین
جُنگاشون با همینا می فروشن، با همین جَنگ های
پوشالی،
با «جلالو» جلال بخشیدن، بُت نشون دادن یه توخالی
با «جلالو» جلال بخشیدن، بُت نشون دادن یه توخالی
روی گنجشکا رنگ می پاشن، فکر کردن کسی نمی بینه
فرقِ «قوچانی» رو با «سرکوهی»، فرقِ «مهرنامه» رو با «آدینه»
از تبارِ «شریعتی»خونا، تا فالانژای محفلِ «فردید»
که با تلفیقِ «هایدِگر» وَ«نیچه»، روی آینده ی یه ملت رید
فرقِ «قوچانی» رو با «سرکوهی»، فرقِ «مهرنامه» رو با «آدینه»
از تبارِ «شریعتی»خونا، تا فالانژای محفلِ «فردید»
که با تلفیقِ «هایدِگر» وَ«نیچه»، روی آینده ی یه ملت رید
·
این سه بیت شعر
شاعر را ـ یکجا ـ زیر ذره بین تحلیل قرار می دهیم.
·
برای اینکه شاعر
در این سه بیت شعرش، محتوای فکری واحدی را تبیین می دارد:
·
شاعر در این سه
بیت شعر در لفافه انتقاد از توده ای های کذائی، به خودستائی می پردازد.
·
به عبارت دیگر،
خود را به عنوان آلترناتیو و بدیل توده ای ها جا می زند.
·
شاعر در این سه
بیت، به زبان روشنتر، رجز می خواند و از علامه وارگی خود برای نوچه ها و دنباله
روان ساده لوح بی خبر از خرد خود خبر می دهد.
1
بُت
نشون دادن یه توخالی
·
استنباط شاعر از
توده ای ها این است که آنها از افراد توخالی، بت می تراشند و به خورد خلایق می
دهند.
·
بعید نیست که
مشتی خر و یا لاشخور خود را توده ای درجه یک جا بزنند و مترسکانی از قبیل احمدی
نژاد، موسوی نژاد، روحانی نژاد، رهنورد نژاد، عبادی نژاد، نورانی نژاد و ستوده نژاد و غیره را منجی موعود جا بزنند و ضمن ریختن آبروی حزب
توده و توده ای ها، آب به آسیاب همیشه گردنده طبقه حاکمه بریزند.
·
سر و سودای شاعر
اما این چیزها نیست.
·
چون در این صورت
می بایستی به افشای بت های توخالی بپردازد و نوچه های علاف خود را از بت پرستی منع
کند.
2
بُت نشون دادن یه توخالی
·
هدف و آماج اصلی
شاعر (نه فقط در این سه بیت) بت تراشی از خویشتن خویش («زنبور زحمتکش» خستگی
ناپذیر جا زدن خویشتن خویش) است.
·
توده ستیزی شاعر
هم به دلایل زیر اصالت ندارد:
الف
·
توده ستیزی شاعر بی
محتوا، نابجا و ناروا ست.
·
چون توده ای در
این دور و زمانه کیمیا ست.
·
ما در دور و بر
خود حتی یک نفر توده ای به معنی حقیقی کلمه نمی شناسیم.
·
درست به همین
دلیل هم تأیید حزب توده از سوی فرقه های رنگارنگ ارتجاع (از دار و دسته بختیار و عبدالکریم
سروش تا چپ افراطی و اکثریت و استالینیسم و غیره) بی محتوا و توخالی است و هم توده
ستیزی بعضی ها و از آن جمله شاعر این شعر فاقد اصالت و محتوا ست.
ب
·
توده ستیزی شاعر بنظر
ما فقط دستاویزی برای بت تراشی از خویشتن خویش
است:
·
به معنی نفی
انتزاعی چیزی برای اثبات چیز دیگری است.
3
بُت نشون دادن یه توخالی
·
اگر به همین
مفهوم «بُت نشون دادن یه توخالی» دقت کنیم، هم
به بی پایگی این ادعا پی می بریم و هم به نیت مستور در ورای واژه ها:
الف
·
توده ای ها ـ چه
در مقیاس ملی و چه در مقیاس تمام ارضی ـ هرگز بت نمی تراشند و بت پرستی را تبلیغ
نمی کنند.
·
توده ای ها هرگز
پیرو « تئوری فاشیستی نخبگان» نبوده اند و با تمام قوا بر ضد این تئوری از همان آغاز
تشکیل مارکسیسم ـ لنینیسم رزمیده اند.
·
توده ای ها شخصیت
(نخبه، رهبر، پیشاهنگ، فرد و غیره) را فقط در دیالک تیک شخصیت و توده دیده اند و
در این دیالک تیک بدرستی نقش تعیین کننده را از آن توده دانسته اند.
·
بت تراشی از خود
و امثال خود رسم و راه فاشیسم، فوندامنتالیسم، آوانتوریسم چپ (چریکیسم، فدائیان
خلق، پیکار و غیره) و اوانتوریسم راست (فدائیان اسلام، مجاهدین خلق و طالبان و
القاعده و غیره) است.
ب
·
نیت باطنی شاعر این
است که احمدی نژاد، موسوی نژاد، روحانی نژاد، رهنورد نژاد، عبادی نژاد، نورانی
نژاد و ستوده نژاد و غیره بت های توخالی اند، ولی خود او هم بت محتوا
مندی است و هم بت شناس علامه ای و بت شکن قهاری است.
·
اینکه شاعر ـ بر
خلاف همگنان طبقاتی اش ـ تحلیل های عینی ما را حذف کرده، خود دال بر همین حقیقت
امر است:
·
شاعر نه در پی
حقیقت عینی، بلکه در صدد بت تراشی از خویشتن توخالی خویش است.
·
در عوام وارگی و
عوامفریبی شاعر اما تردیدی نیست.
4
بُت نشون دادن یه توخالی
·
نفی، اصولا باید نفی
معین باشد و نه نفی انتزاعی و نامعین:
·
اگر بت و بت
پرستی نفی معین شود، حقیقت عینی باید مورد مدافعه قرار گیرد.
·
یعنی خرد (فلسفه،
مارکسیسم ـ لنینیسم)، خلق (توده) باید مورد مدافعه قرار گیرد.
·
در سراسر شعر تق
و لق شاعر، حتی اثری از این تمایل به چشم نمی خورد.
·
شاعر در پی حقیقت
عینی نیست، بلکه درست برعکس.
·
شاعر برای حقیقت
عینی ستیزی، یعنی برای خردستیزی، توده ای ستیزی توخالی را آلت دست قرار داده است.
5
·
ضمنا حمله شاعر به
حزب شکست خورده و مغلوب و بی دفاع توده،
نه هنر است و نه نشانه شخصیت و شرم و شعور شاعر است.
·
حمله به مغلوبین،
رسم و راه فاشیست ها، فوندامنتالیست ها و لاشخورهای دیگر است و نه رسم و آیین انسان
های شرافتمند و هومانیست و ترقی خواه.
·
حزب توده را و
توده ای ها را می توان نقد کرد، باید هم نقد کرد.
·
ولی نه به عنوان
دستاویزی برای خودستائی و بت تراشی از خویش.
·
بلکه برای رفع
معایب آنها و به دلیل عشق عمیق به آنها و توده ها.
·
بلکه به دلیل عشق
سوزان به رهایش اجتماعی بشریت بطور کلی.
6
روی گنجشکا رنگ می پاشن، فکر کردن کسی نمی بینه
فرقِ «قوچانی» رو با «سرکوهی»، فرقِ «مهرنامه» رو با «آدینه»
فرقِ «قوچانی» رو با «سرکوهی»، فرقِ «مهرنامه» رو با «آدینه»
·
اکنون هم نیت شاعر
مبنی بر علامه نمائی خویش آشکارتر می گردد و هم عوام وارگی ترحم انگیز شاعر.
·
شاعر خیال می کند
که کشف تفاوت این و آن هنری است که در انحصار مطلق او ست و توده ای های مورد نظرش
از این علامه وارگی فرسنگ ها فاصله دارند.
·
ما متأسفانه و یا
خوشبختانه فرصت خواندن جفنگیات این افراد و یا این مجلات را نداریم تا در این زمینه
دست شاعر را رو کنیم.
·
ما به چند و چون سوبژکت
ها نیز دل نمی بندیم.
·
سوبژکت ها هم می
توانند توسعه یابند و بهتر شوند و هم می توانند به اسفل السافلین سقوط کنند.
·
بدبخت کسی که به جای
ایستادن روی پای خویش و به جای دل بستن به خرد اندیشنده خویش، به این و آن دل
ببندد و یا دخیل ببندد.
·
مارکسیسم ـ
لنینیسم مخالف سرسخت بت تراشی، بت پرستی، نوچه پروری و نوچه وارگی است.
·
مارکسیسم ـ
لنینیسم مدافع سرسخت آزادی و خودمختاری نظری و عملی انسان ها ست.
7
از تبارِ «شریعتی» خونا، تا فالانژای محفلِ
«فردید»
که با تلفیقِ «هایدِگر» وَ«نیچه»، روی آینده ی یه ملت رید
که با تلفیقِ «هایدِگر» وَ«نیچه»، روی آینده ی یه ملت رید
·
شاعر در این بیت،
از سوئی توده ای ها را شریعتی خوان قلمداد می کند و از سوی دیگر فلانژ محفل فردید.
·
اندک اندک این سؤال
از اعماق ذهن سر برمی دارد که شاعر به چه ترفند و طریقی به این برداشت از سرتاپا
مخدوش از توده ای ها رسیده است و یا توده ای ها به چه ذلت نظری و ایدئولوژیکی گرفتار
آمده اند؟
8
با تلفیقِ «هایدِگر» وَ«نیچه»، روی آینده ی
یه ملت رید
·
در این مفهوم نیز
رجزخوانی تزلزل آمیز شاعر عربده می کشد:
·
ایراد شاعر خیلی
خیلی فیلسوف بر توده ای های کذائی پخمه تر از خویش، این است که آنها هایدگر و نیچه
را با هم تلفیق کرده اند و با همین تلفیق «روی
آینده ی یه ملت ریده اند.»
·
خدا هیچ بدبختی
را به نوچه این جور رجزخوان های جمهوری یأجوج
و مأجوج مبدل نسازد.
9
با تلفیقِ «هایدِگر» وَ«نیچه»، روی آینده ی
یه ملت رید
·
منظور شاعر از
تلفیق هایدگر به نیچه چیست؟
·
نیچه به پیروی از
معملش ـ آرتور شوپنهاور ـ از بزرگترین فلاسفه بورژوائی واپسین بوده است و قطع
رابطه فلسفه بورژوائی واپسین را با فلسفه کلاسیک بورژوائی به اتمام رسانده است.
·
این به معنی سقوط
بورژوازی در مقیاس جهانی است.
·
این به معنی زنده
بگور کردن همه دستاوردهای بورژوائی انقلابی آغازین است.
·
این به معنی وحدت
بورژوازی با فئودالیسم و روحانیت و مذهب و خرافه است.
·
مراجعه کنید به دایرة المعارف فلسفه بورژوائی
واپسین ( بخش هجدهم) در تارنمای دایرة المعارف روشنگری
10
·
نیچه مؤسس
خردستیزی (ایراسیونالیسم) و مدافع سرسخت راسیسم (نژاد پرستی) و بربریت فاشیستی
بوده است.
·
هایدگر و یاسپرس
و غیره به گرد شوپنهاور و نیچه هم نمی رسند.
·
هایدگر اما ادامه
دهنده خط نیچه بوده و از فلاسفه فعال در جنبش فاشیستی بوده است.
·
کشف پیوند این دو
لاشخور نه نشانه خریت کسی، بلکه نشانه درایت فکری او و به معنی نوعی روشنگری علمی
و انقلابی است.
11
·
البته ما فکر نمی
کنیم که توده ای های مورد نظر شاعر از چنین درایتی برخوردار باشند.
·
خیلی از همین
توده ای های قلابی، لاطائلات نیچه و شوپنهاور و غیره را در فیس آباد تکثیر و توزیع
و تبلیغ می کنند و اگر کسی جلودار شان نباشد، خسرو روزبه را هم فاشیست قلمداد می
کنند و تفاوت ماهوی با شاعر ندارند.
·
خدا این بلای آسمانی
را بر سر ملتی نازل نکند که بعضی ها از بعضی چیزها دفاع کنند و یا با بعضی چیزها مخالفت
ورزند.
·
چون دفاع خری و
یا لاشخوری از چیزی نه به تقویت آن چیز، بلکه به تضعیف و تخریب بمراتب بدتر آن چیز منجر می
شود.
ادامه دارد.
ویرایش:
پاسخحذفدره ی دیالک تیکی
با پوزش