۱۳۹۳ شهریور ۱۰, دوشنبه

سیری در افکار یغما گلروئی (5)


تحلیلی از شین میم شین  

هر کسی عضوِ حزبشون باشه می ‌تونه یک شبِ خدایی شه
شعرای امشبش تو توالت، ممکنه فردا رونمایی شه

خاطره جعل می‌کنن دائم توی جنگِ خروسِ مطبوعات،
دم به دم «شاملو» رو می‌کوبن، فکرِ کیشن، یه عمر بعد از مات.

·        شاعر در این دو بیت از کرد و کار توده های کذائی پرده برمی دارد:
·        بزعم شاعر، اشعار توده ای ها چیزهائی در حد زباله اند.

·        معلوم نیست که شاعر کدام شاعر توده ای را می شناسد که اشعارش زباله اند؟

1
·        ما هنوز به شاعری زباله سرا در حزب توده برخورد نکرده ایم.
·        شعرای حزب توده از افراشته تا طبری و سیاوش و سایه و زهری و غیره، بدون استثناء شعرای طراز اول بوده اند و هیچ انسان شعورمند شریفی اشعار آنها را با زباله یکسان نمی شمرد.

2
·        شیوه برخورد شاعر به توده ای ها از سرتاپا سوبژکتیویستی است:
·        شاعر از میان اعضای حزب توده افراد معینی را ـ خواه شاعر و خواه شاطر ـ پیدا می کند و برای تخریب اعتبار حزب توده، مورد بهره برداری قرار می دهد و ضمنا مرتب چه بسا دروغ شاخدار تحویل خواننده های بی خبر از خرد خویش می دهد:

3
خاطره جعل می‌کنن دائم توی جنگِ خروسِ مطبوعات،

·        شاعر مشخصه دیگر توده ای ها را خاطره نویسی و به عبارت دقیقتر جعل خاطره قلمداد می کند.
·        توده ای های واقعی نه فرصت خاطره نویسی داشته اند و دارند و نه برای خاطره خام و از کوره تحلیل تئوریک نگذشته، تره خرد کرده اند و می کنند.
·        ذکر خاطره اما به مثابه تجربه ای شخصی و یا نوعی برای تحلیل تئوریک هم مجاز است و هم مفید.
·        این به معنی رعایت دیالک تیک امپیری و تئوری (تجربه و نظر) است و بلحاظ علمی کمترین عیبی ندارد.
·        تکرار می کنیم خاطره به مثابه تجربه ای شخصی و یا نوعی برای تحلیل تئوریک و نه به نیت شخصیت تراشی از خود و امثال خود.

4

·        دیالک تیک پراتیک و تئوری (تجربه و نظر) باید هم اکیدا رعایت شود.
·        چون برای تعیین صحت و سقم اندیشه و نظر، تجربه بهترین و مطمئن ترین محک است.
·        از این معیار عینی حقیقت، حتی خواجه شیراز خبر داشته است:
  
5
ز آستین طبیبان هزار خون بچکد
گرم به تجربه دستی نهند بر دل ریش

·        معنی تحت اللفظی:
·        اگر پزشکان به نیت بررسی ضربان قلب مجروح من، دست بر سینه ام نهند، از آستین شان خون خواهد چکید.

·        خواجه در این بیت، تجربه را به مثابه محک کشف حقیقت می داند:
·        پزشک برای کشف چند و چون ضربان قلب، دست بر سینه بیمار می نهد:
·        تجربه بزعم خواجه بهترین و مطمئن ترین راه برای کشف حقیقت است.
·        خاطره شخصی و یا نوعی (تاریخی)  می تواند به عنوان تجربه (پراتیک) برای کشف حقیقت به خدمت گرفته شود.
·        البته خاطرات جعلی توده ای های مورد نظر شاعر فقط به درد عوامفریبی می خورند و نه به درد کشف حقیقت عینی.

6
خوش بود گر محک تجربه آید به میان
تا سیه روی شود هر که در او غش باشد

·        معنی تحت اللفظی:
·        اگر پای محک تجربه به میان آید، تمیز خلوص از غش میسر می شود.

·        خواجه در این بیت نیز تجربه (پراتیک) را به عنوان محک تمیز حقیقت از دروغ می داند.
·        خاطره شخصی و نوعی نیز می تواند به مثابه محک تجربه برای تمیز حقیقت از دروغ به خدمت گرفته شود.  

7
بس تجربه کردیم در این دیر مکافات
با دردکشان هر که درافتاد، برافتاد

·        معنی تحت اللفظی:
·        ما بکرات تجربه کرده ایم که در افتادن با میخواران همان و برافتادن همان.

·        خواجه در این بیت نیز تجربه را مطمئن ترین راه برای پی بردن به حقیقت قضایا می داند.

8
در خلوص منت ار هست شکی تجربه کن
کس عیار زر خالص نشناسد چو محک

·        معنی تحت اللفظی:
·        اگر در خلوص قلبی من تردید داری، مرا مورد آزمون و آزمایش قرار بده.
·        چون تجربه به محک می ماند و قادر به تعیین عیار زر است.

·        خواجه در این بیت با صراحت روشنی از محک وارگی تجربه پرده برمی دارد.
·        بزعم خواجه، برای کسب یقین راجع به خلوص آدم ها می توان آنها را به محک تجربه زد.
·        یعنی مورد آزمون و آزمایش قرار داد.

9
پیران سخن ز تجربه گویند گفتمت
هان ای پسر که پیر شوی پند گوش کن

·        معنی تحت اللفظی:
·        سخن پیران بر تجربه مبتنی است.
·        عمرت دراز باد، پسرم، پند گوش کن.

·        خواجه در این بیت، اندیشه را نتیجه عمل می داند:
·        منبع و سرچشمه پند پیران بنظر خواجه و واقعا تجربه شخصی و نوعی آنها ست.

10
پدر تجربه، ای دل تویی آخر ز چه روی
طمع مهر و وفا ز این پسران می ‌داری؟

·        معنی تحت اللفظی:
·        دوست عزیز، تو انسان مجربی هستی.
·        پس به چه دلیل انتظار مهر و وفا از پسران خود داری؟

·        خواجه در این بیت نیز با صراحت تام و تمام، تجربه را طریق مطمئن کسب دانش می داد:
·        این همان دیالک تیک پراتیک و تئوری است.
·        در این دیالک تیک مارکسیستی ـ لنینیستی، نقش تعیین کننده از آن  پراتیک (تجربه، عمل، آزمون، آزمایش و غیره)  است.

11
خاطره جعل می‌کنن دائم توی جنگِ خروسِ مطبوعات،

·        شاعر احتمالا کسانی را می شناسد که خود را به هر دلیلی توده ای جا می زنند و عملا آبروی حزب توده را می ریزند.
·        دلیل این تصور شاعر می تواند علل طبقاتی و یا معرفتی داشته باشد:

الف
·        شاید شاعر به دلیل ساده لوحی قادر به تمیز توده ای از عوامفریب نیست.
·        البته شاعر در این صورت تقصیری ندارد.
·        چون هنوز برای توده ای بودن معیار عینی تعیین نشده است.

·        یکی از ایرادات احزاب توده ای هم همین است.
·        برای توضیح این ایراد می توان بوروکراتیسم حاکم بر احزاب توده ای را به چالش کشید:
·        در این صورت است که هر خری و یا هر لاشخوری می تواند پرسش نامه عضویت پر کند، حق عضویت بپردازد و در حوزه حزبی شرکت کند و به هر نیتی عضو حزب گردد.
·        پیامد این بوروکراتیسم تخریب اعتبار حزب در لفافه دفاع از حزب خواهد بود.

ب
·        شاید هم شاعر تعلقات طبقاتی فئودالی و یا بورژوائی دارد و قاعدتا دشمن آشتی ناپذیر حزب توده است.
·        در این صورت اگر هزاران عضو شریف حزب توده را هم بشناسد، باز هم دنبال خری و یا لاشخوری در صفوف توده ای ها خواهد گشت و از آن برای حمله به حزب توده بهره برخواهد گرفت.

12
خاطره جعل می‌کنن دائم توی جنگِ خروسِ مطبوعات،

·        ما برای تعیین معیار عینی برای توده ای ها توجه به دو دیالک تیک زیر را ضروری می دانیم:

الف
·        توده ای فقط و فقط در دیالک تیک توده و توده ای وجود دارد و نه در خارج از آن.
·        در دیالک تیک توده و توده ای نقش تعیین کننده از آن توده است.
·        به همان دلیل که در دیالک تیک کل و جزء نقش تعیین کننده از آن کل است. 

·        توده ای کسی است که خادم بی چون و چرای منافع توده باشد.


·        ستارخان ـ سردار فروتن انقلاب مشروطه ـ این دیالک تیک را به زبان ساده ای بر زبان رانده است:
·        «من سگ توده ام.»  

·        بنابرین، توده ای باید سگ توده باشد.
·        توده ای باید پاسدار منافع استراتژیکی توده باشد.
·        چه در عرصه اقتصادی، چه در عرصه سیاسی و چه در عرصه ایدئولوژیکی

·        این بدان معنی است که لاشخور (مثلا جعال خاطره)  نمی تواند توده ای محسوب شود.
·        چون حقیقت عینی برای توده ای و توده مقدس ترین مقدسات است.

·        لاشخور اصولا نه شعور دارد، نه شرم و نه شخصیت، نه قادر به شناخت حقیقت عینی است و نه اعتنائی به حقیقت عینی دارد.
·        و لذا نمی تواند سگ تود ه باشد.
·        ولی می تواند سرسپرده طبقه حاکمه باشد.

·        حزب توده پرورشگاه لاشخورها و شعبان بی مخ ها نیست.

ب
·        معیار دیگر توده ای بودن، «از آن خود کردن» ایدئولوژی طبقه کارگر، یعنی  مارکسیسم ـ لنینیسم و ـ قبل از همه ـ فلسفه مارکسیستی ـ لنینیستی (ماتریالیسم دیالک تیکی، ماتریالیسم تاریخی، تئوری شناخت مارکسیستی ـ لنینیستی) است.

·        بنابرین، خر نمی تواند توده ای باشد.
·        به عبارت دیگر، طویله نمی تواند حزب توده باشد.

·        حزب توده ماهیتا حزبی فلسفی است.
·        چون بدون فلسفه (خرد) نمی توان از حقیقت عینی و نتیجتا از منافع استراتژیکی توده دفاع کرد.     

ادامه دارد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر