فروغ
فرخزاد
(1313
ـ 1345)
(1934
ـ 1966)
تحلیلی از شین میم شین
عصیان بندگی
(1337)
تو من و ما را
پیاپی می کشی در گود
تا بگویی می توانی
این چنین باشی
تا من و ما
جلوه گاه قدرتت باشیم
بر سر ما پتک
سرد آهنین باشی
·
معنی تحت اللفظی:
·
تو بنی بشر را به قصد خودنمائی مورد تحقیر قرار می دهی.
·
تو برای تبدیل بنی بشر به جلوه گاه قدرت خویش، بسان پتک
آهنین عمل می کنی.
1
·
فروغ در این دو بیت، برای توضیح رابطه انسان و خدا،
دیالک تیک اوبژکت ـ سوبژکت را به شکل دیالک تیک بنی بشر و خدا بسط و تعمیم می دهد
و نقش تعیین کننده را از آن سوبژکت (خدا) می داند.
·
انسان بدین طریق، تا حد اوبژکت، ابزار، آلت دست، بازیچه
و اشیاء تنزل می یابد تا خدا به میل خود مورد استفاده اش قرار دهد.
2
·
فروغ این تصویر را احتمالا از تئولوژی اسلامی اتخاذ کرده
است.
·
خدا با این اوضاف کمترین تفاوت با برده داران و خوانین و
سلاطین خودکامه بی خرد و خردستیز زمینی
ندارد.
3
·
انسانتصویر فروغ در این دو بیت نیز با انسانتصویر نظامات
برده داری و فئودالی سر موئی حتی تفاوت ندارد.
·
چنین انسانی فاقد فاعلیت (سوبژکتیویته) است.
·
اوبژکت واره و یا چیز واره است.
·
انسان انسانیت زدائی شده است.
·
به قول فروغ در شعری دیگر، «تفاله یک زنده» است.
4
·
چنین انسانی موجودی از خود بیگانه است:
·
موجودی است که خود را به دست خود از خودیت (فردیت) تهی کرده است و دار و ندار خود را به آفریده خود
داده است و آفریده خود را به مثابه خدای خود می پرستد و حوایج مادی و معنوی خود
را به التماس و عاجزانه از او می طلبد.
·
چنین موجودی به همه چیز شباهت دارد، مگر به انسان به
معنی حقیقی کلمه.
·
چنین موجودی از سر تا پا ترحم انگیز است.
·
به همین دلیل هم بوده که هومانیسم، رنسانس، روشنگری و
فلسفه کلاسیک بورژوائی انسان نوعی را صرفنظر از تعلقات قومی، ملی، نژادی، عقیدتی،
طبقاتی و غیره در کانون قضایا قرار می دهد و آزادی و برابری همه انسان ها را بر
پرچم انقلابی خویش نقش می زند.
·
به همین دلیل است که فلسفه کلاسیک بورژوائی خرد را به
جای خرافه می نشاند و هر مشیت آسمانی و زمینی را بی اعتبار می سازد و تنها چیزی را
برسمیت می شناسد که از محکمه خرد سربلند بیرون آمده باشد.
·
خدای مورد نظر فروغ در هر صورت خدای خرفت و بی خرد و
خردستیز ترحم انگیزی است.
چیست این
شیطان از درگاه ها رانده
در سرای خامش
ما میهمان مانده؟
بر اثیر پیکر
سوزنده اش دستی
عطر لذت های
دنیا را بیافشانده
·
معنی تحت اللفظی:
·
این ابلیس مطرود از درگاه الهی چیست که میهمان خانه
خاموش ما گشته است؟
·
این ابلیس چیست که بر اثیر (اتر) پیکر سوزانش، دستی عطر لذت های دنیا را افشانده
است؟
1
·
فروغ در این دو بیت، ابلیس را مورد بررسی قرار می دهد.
·
چیستائی ابلیس یکی از مهمترین مسائل فکری فروغ بوده است.
·
ظاهرا فروغ در ابلیس آلترناتیو و بدیلی بهتر برای خدا می
جوید و در اشعار عصیانی اش خدا را از تخت خدائی به زیر می کشد تا ابلیس را به جای
او بنشاند.
·
ابلیس در فلسفه فروغ عملا تطهیر می شود، ابلیسیت زدائی
می شود و به مظهر زیبائی ها و لذات زندگی تبدیل می شود.
2
·
فروغ در هر صورت ابلیس را نیز آلت دست خدا تلقی می کند،
آلت دستی مظلوم و بی گناه که دامی بر سر راه بنی بشر گشته است.
·
ابلیس در قاموس فروغ موجودی ترحم انگیز است.
چیست او جز
آنچه تو می خواستی باشد
تیره روحی، تیره
جانی، تیره بینایی
تیره لبخندی
بر آن لب های بی لبخند
تیره آغازی،
خدایا، تیره پایانی
·
معنی تحت اللفظی:
·
ابلیس چیست، به غیر از آنچه که تو خواسته ای که باشد:
·
تیره روحی، تیره جانی، تیره چشمی، تیره لبخندی بر لب های
بی لبخند (شاملو اصطلاح «لب های بی لبخند» را احتمالا از فروغ گرفته است)، تیره آغاز
و تیره انجامی.
·
تناقض مندی ابلیس کمتر از تناقض مندی خدا نیست.
·
همان ابلیسی که مظهر زیبائی ها و لذات دنیا بوده، اکنون
به مثابه عفریتی تصور و تصویر می شود که تار و پودش تیره است.
·
آنچه فروغ در زر ورق فریبای شعر در اختیار خلایق قرار می
دهد، خرافه است و بس.
·
این ها همان یاوه های اهل منبر اند و نه چیز دیگر.
میل او کی
مایه ی این هستی تلخ است؟
رأی او را کی
از او در کار پرسیدی؟
گر رهایش کرده
بودی تا به خود باشد
هرگز از او در
جهان نقشی نمی دیدی
·
معنی تحت اللفظی:
·
ابلیس کی دلش خواسته که هستی تلخی از این دست داشته باشد؟
·
کی تو نظر او را در این زمینه پرسیدی؟
·
اگر به حال خودش می گذاشتی، هرگز در این دنیا اثری از او
نمی یافتی.
·
فروغ در این دو بیت نسبت به ابلیس دلسوزی نشان می دهد و
به تطهیر او می پردازد.
·
شالوده این تفکر فروغ مذهبی است.
·
فرق فروغ با آخوندهای معمولی فقط عصیان نسبت به خدا ست.
·
و گرنه تفاوت فکری در میان نیست.
·
فروغ به همان اندازه به وجود خدا و ابلیس و خرافات باور دارد
که عوام بی سواد و عوام فریبان با سواد باور دارند.
·
نتیجه ای که خواننده های ساده لوح در بهترین حالت از این
جور اشعار فروغ می توانند بگیرند، نوعی اعتراض پرخاش امیز نسبت به خدا ست.
·
همین و بس.
ادامه دارد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر