سعدی
شیرازی
( ۵۶۸ -
۶۷۱ هجری شمسی)
حکایت پنجم
(گلستان با ب اول، ص 24 ـ 254)
شین میم شین
و خردمندان گفته
اند که
توانگری به هنر
است، نه به مال
و بزرگی به خرد
است، نه به سال.
1
·
سعدی در حکم آخر این شعار از قول خردمندان، برای ارائه
معیار بزرگی انتزاعی و کذائی، دیالک تیک سن
و سال و خرد را به شکل دیالک واره ی هیچ و همه چیز بسط و تعمیم می دهد و عملا تخریب
می کند.
·
اما منظور از دیالک تیک سن و سال و خرد چیست؟
2
·
ما اینجا وارد عرصه مربوط به تئوری شناخت سعدی می شویم:
·
بزرگی و کوچکی کذائی به کنار، سعدی بیشک حدس می زند که
شناخت بشری در دو روند دیالک تیکی تعیین کننده تشکیل می گردد:
3
·
اولا روند دیالک تیکی حسی و عقلی.
·
در این روند حواس بشری تحت تأثیر محیط زیست سیگنال های معینی
را به مغز می فرستند و مغز روی این سیگنال ها کار می کند و دست به انتزاع (تجرید)،
تعمیم، استنتاج و کردوکارهای فکری و منطقی دیگر می زند.
4
·
ثانیا روند دیالک تیکی تجربی و نظری (امپیریکی و تئوریکی)
·
در این روند شناخت تجربی بنی بشر مورد جمع بندی منطقی و
فکری قرار می گیرد و به تشکیل شناخت نظری منجر می شود.
5
·
در این روند دیالک تیکی شناخت، انسان ها نه تنها تجارب شخصی
خود را، بلکه حتی تجارب تاریخی بشریت بطور کلی را می توانند مورد بررسی قرار دهند
و به شناخت نظری خود پهنا و ژرفا ببخشند.
6
بزرگی به خرد
است، نه به سال.
·
حالا به یاوه بودن ادعای خردمندان کذائی می توان پی برد:
·
بدون شناخت حسی، شناخت عقلی نمی تواند تشکیل گردد.
·
بدون دریافت سیگنال های حسی، تشکیل شناخت عقلی، به قول
خردمندان، خرد، محال است:
·
مثلا تا کسی دست بر آتش نزند و دستش نسوزد و سیگنال مربوطه
به مغز منتقل نشود، هرگز نمی تواند به خاصیت سوزاننده آتش پی ببرد.
·
بدون شناخت حسی، شناخت عقلی و تشکیل خرد امکان ناپذیر است.
7
بزرگی به خرد
است، نه به سال.
·
سعدی نه تنها شناخت حسی را نادیده می گیرد، بلکه علاوه بر
آن سن و سال بشری را هیچ می شمارد.
·
این بدان معنی است که سعدی به تجارب بشری، به شناخت تجربی بشری که با شناخت
حسی در پیوند ژرف قرار دارد و بر شناخت حسی استوار است، تره هم حتی خرد نمی کند.
·
در حالیکه بدون شناخت حسی و شناخت تجربی نه شناخت عقلی
تشکیل می شود و نه شناخت نظری.
·
حالا این سؤال پیش می آید که چرا شیخ خردمند شیراز دچار این
خبط و خطا می شود؟
8
بزرگی به خرد
است، نه به سال.
·
سعدی می داند که قضیه از چه قرار است.
·
ولی برای تأکید بر نقش بزرگ شناخت عقلی به تحقیر شناخت
تجربی مبادرت می ورزد.
·
درست به همان سان که در بیت معروف خویش به تحقیر فرم مبادرت
ورزیده است:
صورت زیبای ظاهر هیچ نیست
تا توانی سیرت زیبا بیار!
·
سعدی در این بیت نیز دیالک تیک فرم و محتوا را به شکل دیالک
تیک واره هیچ و همه چیز بسط و تعمیم می دهد و عملا تخریب می کند.
·
نیت سعدی این است که در دیالک تیک فرم و محتوا، نقش تعیین
کننده از آن محتوا ست.
·
و گرنه سعدی بیشک می داند که فرم (صورت چیزها و انسان ها) هیچ نیست.
·
خود او هزاران بیت در وصف عناصر فرمال (صوری و سطحی) از
قبیل چشم و ابرو، قد و قامت، روی و موی،
عشوه و ناز یار و غیره سروده است.
·
چون بدون صورت، سیرتی وجود
ندارد.
·
بدون فرم، محتوائی نمی تواند وجود داشته باشد.
·
بدون ظرف، مظروفی نمی تواند وجود داشته باشد.
9
بزرگی به خرد
است، نه به سال.
·
سعدی با این حکم، یکی از مهمترین معیارهای جامعه فئودالی در
عرصه تئوری شناخت را بی اعتبار می سازد.
·
پس از گذشت هفتصد سال در جامعه سعدی، سن و سال کماکان به
مثابه معیار حقیقت قلمداد می شود.
·
حق با کسی است که مسن تر است.
·
کوسه در مصاحبه با خبرنگاران فرنگی شکوه از آن داشت که جوانان
ادعاهای او را زیر علامت سؤال قرار می دهند.
·
یعین نه تنها برای سن و سال تره خرد نمی کنند، بلکه برای
درجه اجتهاد نیز اعتباری قایل نیستند.
·
تازه جوانانی که در جهنم فوندامنتالیسم با کوسه محشورند،
همه چیز دارند، به غیر از توان تفکر.
·
سعدی فاتحه ای بلند بر این معیار فئودالی می خواند و شناخت
عقلی را بر سن و سال، یعنی بر شناخت تجربی برتر می شمارد.
10
بزرگی به خرد
است، نه به سال.
·
در اینکه شناخت عقلی ارزشمندتر از شناخت حسی و شناخت نظری
ارزشمندتر از شناخت تجربی است، تردیدی نیست.
·
با شناخت تجربی چه بسا شخصی کسی نمی تواند به حل ساده ترین
مسائل نایل آید.
·
از شناخت عقلی و نظری هرگز و به هیچ قیمت نمی توان و نباید صرفنظر
کرد.
·
بدون نظر، بدون تئوری نمی توان کاری انجام داد.
·
اما نباید فراموش کرد که در دیالک تیک حسی و عقلی همیشه نقش
تعیین کننده از آن حسی است.
·
چون بدون دریافت سیگنال های حسی، خردی تشکیل نمی گردد.
·
و در دیالک تیک تجربی و نظری همیشه نقش تعیین کننده از آن
تجربی است.
·
تئوری (نظر، دانش) بر پراتیک (تجربه، مشاهده، آزمون و
آزمایش و غیره) استوار است.
·
بدون پراتیک، تئوری تشکیل نمی شود.
·
بدون عمل، اندیشه تشکیل نمی شود.
ادامه دارد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر