۱۳۹۲ خرداد ۲۴, جمعه

سیری در جهان بینی احسان طبری (25)

 کامبخش و احسان طبری (1295 ـ 1368)
گفتگوی احسان طبری و صادق هدایت
مقاله طبري، بخشي از گفتگوئي است که او در ديداری اتفاقي با صادق هدايت در خيابان ‌هاي تهران، پس از سرکوب حکومت آذربايجان داشته است.
مقاله حذف شده طبري از کتاب «خدمت و خيانت روشنفکران»
(با کمي تلخيص)
تحلیلی از شین میم شین

احسان طبری
دراين روزها گاه با برخي ازروشنفکران با ارزش و انساندوست روبرو مي ‌شويد که در برابرهجوم پيشامدهاي ناگوار، خلع سلاح شده اند و با شتابي هرچه تمام تر هرگونه شيوه مبارزه مثبت و پيگيري در نبرد اجتماعي را کوششي ‌بي‌ ثمر شمرده، بار ديگر به تاريک خانه افکار ناخوش و ذهنيات ناهنجار و ناموزون خود پناه برده اند.

·       در این حکم طبری جوان تحلیل ایشان از قشر روشنفکر جامعه در سال های پس از سرکوب جنبش اجتماعی و ملی خلق آذربایجان عرضه می شود.
·       از همین تحلیل طبری می توان به سطح توسعه تئوریکی در رهبری حزب توده در آن سال ها پی برد:

طبری
دراين روزها گاه با برخي ازروشنفکران با ارزش و انساندوست روبرو مي ‌شويد.

·       طبری جوان در این حکم، روشنفکریت جامعه را در کله خویش و بدلخواه به دو دسته طبقه بندی می کنند:

الف
·       روشنفکریت ارزشمند و انساندوست

ب
·       روشنفکریت بی ارزش و انسان ستیز.

·       شروع کردن از جنبه های سوبژکتیف (ارزشمندی و هومانیسم) اما به چه معنی است؟

1

·       این اولا به معنی وارونه کردن دیالک تیک وجود اجتماعی ـ شعور اجتماعی است:

·       چرا ما از وارونه سازی این دیالک تیک سخن می گوییم؟

2

·       به این دلیل که ماهیت هر کس، در این مورد بخصوص، ماهیت هر روشنفکر در وجود اجتماعی او ست، در خاستگاه و پایگاه طبقاتی او ست، در شیوه ی تهیه نان سفره او ست و نه در انساندوستی کذائی و نه در ارزش انتزاعی او در تصور طبری.

·       این اولین خشت کج است که طبری جوان در عمارت تحلیل خود می نهند.

3

·       در همین برخورد طبری جوان، جهان بینی ایدئالیستی ایشان آشکار می گردد:
·       وارونه کردن دیالک تیک وجود اجتماعی ـ شعور اجتماعی (که به عرصه ماتریالیسم تاریخی تعلق دارد)، همان وارونه سازی دیالک تیک ماده و روح (دیالک تیک وجود و شعور) است که به عرصه ماتریالیسم دیالک تیکی تعلق دارد.
·       این به معنی تقدم قائل شدن به روح (شعور) نسبت به ماده (وجود) است:
·       این به معنی دادن پاسخ ایدئالیستی به مسئله اساسی فلسفه است.

4

·       طبری جوان بعد گامی فراتر می نهند و روشنفکران ارزشمند و انساندوست را باز هم در کله خود و بدلخواه خویش به امیدوار و نومید طبقه بندی می کنند.

5

·       بازهم بنا بر شعور اجتماعی روشنفکر و نه بنا بر وجود اجتماعی او.
·       امید و نومیدی بدین طریق، به امری فردی، سوبژکتیف و بسته به ساختار روانی و معرفتی و غیره تعیین می شود و نه بنا بر قانونمندی های عینی، نه بنا بر تعلقات طبقاتی روشنفکر.

طبری
دراين روزها گاه با برخي ازروشنفکران با ارزش و انساندوست روبرو مي ‌شويد که در برابرهجوم پيشامدهاي ناگوار، خلع سلاح شده اند.

1

·       طبری جوان پس از کج نهادن خشت اول، خشت دوم را نه تنها بر روی خشت کج اول می نهد، بلکه علاوه بر آن، همین خشت دوم را نیز کج می نهد:
·       رسیدن روشنفکر به تئوری تسلیم و انفعال و تبلیغ خستگی ناپذیر آن بر مبنای روندهای روانی او توضیح داده می شود و نه بر بنیان پایگاه و خاستگاه و وابستگی طبقاتی او.


·       یاد انگلس به یاد باد که در این زمینه توصیه های اکید داشت.

2

·       با دمیدن شیپور از سر گشادش نوای خوشایندی نمی توان شنید.
·       روح و روان و شعور فردی و اجتماعی ثانوی اند و خود معلول وجود فردی و اجتماعی اند.
·       طرز تفکر (شعور اجتماعی) متفاوت و حتی متضاد در کاخ و کوخ، به دلیل دو شیوه متفاوت و متضاد تهیه نان سفره در کاخ و کوخ است و نه برعکس.

3

·       این شیوه تحلیل طبری گشتاورهای جدی از پسیکولوژیسم دارد که دیری است از سوی ایدئولوژی طبقه حاکمه هم تبلیغ می شود، هم در تحلیل آثار هنری و فلسفی و غیره عملی می شود و هم حتی در دانش «کاه» های متروپول ها و حواشی تدریس می شود:
·       آنگاه گرایش فاشیستی و راسیستی و ضد توده ای مثلا حضرت نیچه به سبب ابتلای او مثلا به بیماری «مثانه» «توضیح» داده می شود.
·       مراجعه کنید به مطب طبیب خصوصی حضرت شاملو، با تابلوی «شاملو در آئینه»

طبری
دراين روزها گاه با برخي ازروشنفکران با ارزش و انساندوست روبرو مي ‌شويد که در برابرهجوم پيشامدهاي ناگوار، خلع سلاح شده اند و با شتابي هرچه تمام تر هرگونه شيوه مبارزه مثبت و پيگيري در نبرد اجتماعي را کوششي ‌بي‌ ثمر شمرده، بار ديگر به تاريک خانه افکار ناخوش و ذهنيات ناهنجار و ناموزون خود پناه برده اند.

1

·       پس روشنفکران با ارزش و انساندوست کذائی قبلا هم از حواریون «تاريک خانه افکار ناخوش و ذهنيات ناهنجار و ناموزون» بوده اند و بطور قانونمند «هرگونه شيوه مبارزه مثبت و پيگيري در نبرد اجتماعي را کوششي ‌بي‌ ثمر شمرده» اند و شکست جنبش رهائی اجتماعی و ملی در آذربایجان فقط بهانه بوده است و نه علت و دلیل.

·       طبری جوان ظاهرا قادر به تمیز بهانه از علت و دلیل نبوده اند.

2

·       پس در ورای طرفداری از تئوری تسلیم و انفعال، حقیقت عینی مهیبی نهان بوده است که از وابستگی طبقاتی حضرات نشئت می گرفت.
·       یعنی در ورای شعور اجتماعی روشنفکر با ارزش و انساندوست، ولی نومید و وازده و تسلیم طلب، وجود اجتماعی درخوری در تپش مدام بوده است.

احسان طبری
بعضي از آنها نمي خواهند براي دست يافتن به حقيقت، از هفت خواني که بر سر راه آن است، بگذرند.

1

·       اسلوب سوبژکتیویستی تحلیل چیزها و پدیده ها همین است که طبری جوان به کار می بندند.

2

·       بنظر ایشان، روشنفکران بطور تصادفی، به اختیار و بطور دلبخواهی، سمتگیری ایدئولوژیکی می کنند و نه بطور ضرور، نه بنا بر جبر اجتماعی ـ طبقاتی، نه بنا بر دلایل و علل ابژکتیف، نه بطور قانونمند.

3

·       امروزه دیری است که نمایندگان مکاتب امپریالیستی مد روز از تز «روشنفکر به مثابه تافته جدا بافته شناور بر فراز طبقات اجتماعی» دم می زنند.
·       به همین دلیل است که از سارتر و کامو تا شاملو و آل احمد و دولت آبادی و غیره بسان عوام الناس، واژه روشنفکر را به مثابه انقلابی، مسیح منجی، مسئول، خیرخواه، درست اندیش و غیره به خورد خود و خلایق می دهند.

4

·       در همین حکم طبری هم گشتاوری جدی از آنارشیسم و هم ولونتاریسم (اراده گرائی) نمایندگی می شود که همراه همیشگی آنارشیسم از هر نوع است.
·       بزعم حضرات، هر کس آن می کند که اراده می کند.
·       هر کس آن می کند که می خواهد.
·       هر کس هر چه بخواهد، می تواند انجام دهد.
·       خواستن توانستن است!
4

·       آنارشیسم و ولونتاریسم دیالک تیک جبر و اختیار را تخریب می کنند.
·       جبر (ضرورت) را دور می اندازند و اختیار (آزادی) را بر تخت می نشانند.
·       بدین طریق، تاریخ را نه توده ها، بلکه رهبران اراده مند می سازند.
·       چرچیل به ظهور هیتلر و موسولینی رشک خواهد برد که آنها را مظاهر اراده آهنین خواهد خواند.

5

 فرانسیسکو گویا (1746 ـ 1828)
نقاش، گرافیست اسپانیائی 
(اواخر قرن هجدهم و قرن نوزدهم)


 
خواب خرد به تولد هیولا می انجامد.

·       وقتی ما ا ز ضرورت تحلیل میراث پدران مان دفاع می کنیم، به همین دلیل است.
·       نشخوار کورکورانه و مریدانه میراث پیشینیان کمترین کمکی به پیشرفت اجتماعی و امر رهائی نخواهد کرد.
·       برای روشنگری، خرد و خوداندیشی بدیلی وجود ندارد.

·       فرق هم نمی کند که این حقیقت امر برای خیلی ها خوشایند باشد و یا نباشد.
·       چون به قول گویا، «خواب خرد، به تولد هیولا می انجامد.»

ادامه دارد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر