سعدی
شیرازی
( ۵۶۸ -
۶۷۱ هجری شمسی)
حکایت چهارم
(گلستان با ب اول، ص 21 ـ 24)
شین میم شین
فی الجمله،
پسر را به ناز و نعمت برآوردند و استاد ادیب را به تربیت او نصب کردند، تا حسن
خطاب و رد جواب و آداب خدمت ملوکش در آموختند و در نظر همگان پسند آمد.
·
معنی تحت اللفظی:
·
اسباب ناز و نعمت پسرک را فراهم آوردند.
·
ادیبی را به تربیت او گماشتند تا حرف زدن و آداب خدمت به
شاهان را بیاموزد.
·
بعد مورد پسند همه قرار گرفت.
·
معنی تربیت در قاموس سعدی از این قرار است:
الف
·
زندگی در ناز و نعمت.
ب
·
خوشگوئی و بله قربان گوئی در قبال طبقه حاکمه.
·
یعنی تکرار مکانیکی مشتی اصطلاحات بی محتوا و فرمال.
1
·
در جامعه سعدی، تربیت فئودالی همچنان و هنوز مثل هشتصد سال
پیش، در «حسن خطاب و رد جواب و آداب خدمت ملوک» خلاصه می شود.
·
فئودال زاده های وطنی تنها چیزی که در محضر ادبای اشرافی ـ روحانی
ـ درباری می آموزند، همین است و بس:
·
فرمالیسم ناب:
·
آداب سخن گفتن و آداب خدمت ملوک.
باری، وزیر از
شمایل او در حضرت ملک شمه ای همی گفت که تربیت عاقلان در او اثر کرده است و جهل
قدیم از جبلت او بدر برده.
·
معنی تحت اللفظی:
·
تربیت عاقلان در او مؤثر واقع شده و جهل پنهان در ذات او از
بین رفته است.
1
·
گزارش وزیر به شاه راجع به نتیجه تربیت پسرک از یان قرار
است.
·
او برای توضیح مسئله، دیالک تیک خیر و شر را به شکل دیالک
تیک عقل و جهل و در حقیقت به شکل دیالک تیک طبقه حاکمه و توده بسط و تعمیم می دهد.
2
·
معلوم نیست که آموزش آداب سخن گفتن با طبقه حاکمه چرا باید
جهل جبلی کسی را از بین ببرد.
·
وزیر در هر صورت برای خصوصیات جبلی تره خرد نمی کند.
·
البته سعدی می خواهد که تره خرد نکند تا بعد به اثبات بطلان
آن در کوره تجربه زنده زندگی نایل آید.
3
·
عقل و جهل نیز در قاموس فئودالی ـ بنده داری از محتوای
واقعی شان تهی می شوند و معنی بی در و پیکری کسب می کنند.
·
عقل در «آداب سخن گفتن و آداب خدمت ملوک» و جهل در عدم
استفاده از لغات قلمبه ـ سلمبه فارسی ـ عربی و عصیان بر ضد اربابان و شاهان خلاصه
می شود.
4
·
خرد و عقل اما در قاموس فلسفه
روشنگری، معنای بکلی دیگری دارد:
الف
·
خرد
درمصاف خونین با اسکولاستیک، با کلیسا، با تعالیم قرون وسطی قوام می یابد.
ب
· خرد آنتی تز مشیت الهی است.
ت
· خرد اولین و آخرین معیار صحت و سقم هر نوع قضاوت،
نظر و اندیشه است.
پ
· خرد نافی هرنوع برتری طبقاتی، خانوادگی، ملی،
مذهبی، نژادی و غیره است.
5
·
وزیر ظاهرا عقل و جهل را ذاتی (جبلی) تلقی می کند و از «به
در راندن جهل قدیم از جبلت کسی» سخن می گوید.
·
این بی پایه ترین تصور رایج در جامعه و جهان عقب مانده است.
6
·
عقل و فراست و دانش را نمی توان در شکم مادر فراگرفت.
·
ایده های مادر زادی، هنوز از مادر نزاده اند.
7
·
ایده ها و اندیشه ها در مرحله معینی از توسعه بیولوژیکی ـ
اجتماعی انسان می توانند پدید آیند.
8
·
برای ساختن مفاهیم، ایده ها و اندیشه ها باید به سلاح فکری انتزاع و تعمیم مجهز شد و برای رسیدن به این درجه
متعالی معنوی، به درجه بالاتری از توسعه نیروهای مولده جامعه نیاز است.
9
·
اما شگفت انگیزتراز این، ادعای بی پایه تر ذاتی بودن جهل
است.
·
جهل، یعنی نادانی.
·
جهل حاکی از نداشتن دانش است.
·
نداشتن دانش را نمی توان در ذات خود داشت.
10
·
بی هنر کسی نامیده می شود، که فاقد هنر است و لذا نمی توان
گفت که او بی هنری را بطور ذاتی و جبلی و مادر زادی دارد.
·
چنین ادعائی بلحاظ
منطقی مطلقا باطل و نادرست است.
·
نداشتن هنر را نمی توان در جبلت خود داشت.
ادامه دارد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر