7 سال پس از خاموشی به
آذین
به قلم رضا
نافعی
سرچشمه:
صفحه فیس بوک
رضا نافعی
تحلیلی از
شین میم شین
رضا نافعی
ولی اگر کسی منکر این قضایا باشد که لا مذهب است
و کافر و صوفیانی نیز که نظریه همه خدائی را تبلیغ می کردند از دیدگاه
علمای دین قتل شان واجب. شتابزده یاداشت هایم را ورق زدم و گفتم استاد اگر دریافتم
درست باشد ، اجازه بدهید در تائید این سخن شما جمله ای نقل کنم از احسان
طبری که گفته است: «صوفیانی نیز نظریه همه خدائی را تبلیغ می کردند و خود را مظهر
خدا می خواندند.
مانند منصور حلاج که می گفت: «حق من هستم »
و « در جامه من کسی جز خدا نیست».
با نقل این گفته یکباره به ذهنم خطور کرد که پس
منصور حلاج، عین القضات، سهروردی و بسیاری دیگر از عرفا را به همین دلیل به دار
کشیدند، آتش زدند یا سر بریدند که از این دست اعتقادات داشتند .
یعنی به اعتقاد اهل شریعت «کافر» بوده اند و کافری خود را هم آشکار کرده بودند که
حافظ می گوید به جرم «هویدا کردن اسرار»، سرشان بر بالای دار رفته است :
گفت:
«آن یار کزو گشت سر دار بلند،
جرمش این بود که اسرار هویدا می کرد.»
· این فراز از نوشته رضا را هم نخست تجزیه و بعد
تحلیل می کنیم:
رضا نافعی
ولی اگر کسی منکر این قضایا باشد که لا مذهب است
و کافر و صوفیانی نیز که نظریه همه خدائی را تبلیغ می کردند از دیدگاه
علمای دین قتل شان واجب.
·
رضا با
این سؤال واره خویش، آته ئیسم اهل طریقت و عرفان را برجسته می کنند و از تضاد آنها
با طبقه حاکمه و ایدئولوژی آن پرده بر می دارند.
·
آنچه در
رابطه با عرفان، برای رضا پوشیده می ماند، نکات بسیار مهم زیرند:
1
·
اولا آته
ئیسم فی نفسه مثبت و مترقی نیست.
·
برای
اینکه انکار خدا و دین رسمی می تواند از مواضع طبقاتی و ایدئولوژیکی متضادی صورت
گیرد.
·
این حکم
در مورد چیزهای دیگر نیز مصداق دارد.
·
هم از
موضع مترقی و هم از موضع ارتجاعی می توان با مذهب و امپریالیسم و غیره به مخالفت
برخاست.
·
کشف
ماهیت طبقاتی مخالفت ها یکی از وظایف مهم روشنگری انقلابی و علمی است.
2
·
پانته
ئیسم و عرفان را می توان نماینده نطفه ای طبقه متوسط ضد فئودالی در قرون وسطی تلقی
کرد که ستون فقرات ایدئولوژیکی (تئولوژیکی) مذاهب را در خفا می جوند و پوک می
سازند و اوتوریته طبقه حاکمه (فئودالیسم و روحانیت) را زیر علامت سؤال قرار می
دهند.
·
از این
نقطه نظر، یعنی از این نقطه نظر که آب به آسیاب طبقه ضد فئودالی انقلابی می ریزند
و نتیجتا به توسعه نیروهای مولده کمک می کنند، مترقی تلقی می شوند.
·
نه کمتر
و نه بیشتر.
3
·
ثانیا
باید آته ئیسم خردگرا و علمی را از آته ئیسم خردستیز و خرافی تمیز داد و مهر تأیید
بر پیشانی هر دو به یکسان نکوبید.
·
آته ئیسم
خردستیز و خرافی می تواند از موضعی بمراتب ارتجاعی تر نمایندگی شود.
·
بخشی از
طبقات اجتماعی واپسین، مثلا طبقات برده دار، فئودال و یا بورژوازی واپسین نیز می توانند بسان
خواجه شیراز، پشت پا به همه موازین و معیارها و ارزش های اجتماعی و اخلاقی و
اعتقادی زنند و «از هرچه رنگ تعلق پذیرد»، آزاد باشند.
4
·
ثالثا
مذهب فرمی از شعور اجتماعی است.
·
مذهب
شعور اجتماعی وارونه است.
·
مبارزه
بر ضد شعور اجتماعی وارونه باید با ارائه شعور آلترناتیو (بدیل، جانشین) مترقی تر
همراه باشد.
·
حذف شعور
اجتماعی، بدون ارائه شعور آلترناتیو مترقی تر چه بسا به فاجعه می انجامد.
·
برای
اینکه بدون شعور اجتماعی ـ چه درست و چه وارونه ـ جامعه و همبود فرو می پاشد.
·
به قول
داستایفسکی، «در غیاب خدا همه چیز مجاز می گردد»، آنگاه از جامعه و همبود نه نام
می ماند و نه نشان.
5
·
رابعا
مذهب یکی از عناصر مهم روبنای هر جامعه طبقاتی است و مبارزه بر ضد عناصر روبنائی
فقط و فقط زمانی می تواند موفقیت آمیز باشد، که با مبارزه بر ضد زیربنای مربوطه
همراه باشد.
·
برای
اینکه بدون تحول مناسبات تولیدی (زیربنا، ساختار) حاکم در هر جامعه، نمی توان
روبنای جامعه را تحول بخشید.
·
مثلا نمی
توان شعور وارونه در فرم مذهب را وارونه کرد و روی پایش قرار داد.
·
یعنی با
شعور علمی و انقلابی جایگزین ساخت.
·
به قول
کلاسیک های مارکسیسم، شعور توهم آمیز (مذهب) بشرطی می تواند تحول یابد، که شرایط
زندگی محتاج به توهم دگرگون شود.
6
·
خامسا
مذهب فرمی از شعور اجتماعی است و به مثابه فرم در جامعه منقسم به طبقات با محتوای
واحدی پر نمی شود.
·
در
قابلمه مذهب هر طبقه اجتماعی آش خود را می پزد.
·
یعنی هر
طبقه اجتماعی فرم مذهب را با محتوای طبقاتی خاص خود پر می کند.
·
از این
رو، محتوای مذهب برای دهقان فقیر در مقایسه با ارباب فئودال و برده دار و بورژوا چیز بکلی
دیگری است.
·
اگرچه
همه از دم وارونه اند.
7
·
سادسا در
دیالک تیک زیربنا و روبنا، اگرچه زیربنا نقش تعیین کننده دارد، ولی روبنا نه تنها
هیچکاره نیست، بلکه از استقلال نسبی برخوردار است.
·
برای
اینکه با تصویب قانونی می توان فاتحه بلندی بر گور مالکیت خصوصی بر وسایل اساسی تولید
خواند، ولی برای تدفین طرز تفکر مذهبی و دیگر عناصر روبنائی مثلا سنت و اخلاق و
آداب و رسوم و خرافات و غیره به روشنگری شکیب مند و درازمدت نیاز است.
8
·
امروزه
پرچم آته ئیسم را حتی مرتجع ترین نیروهای اجتماعی بدوش می کشند.
·
خیلی از
این دسته بندی ها بمراتب ارتجاعی تر و ضد خلقی تر از طبقه حاکمه اند.
·
آته ئیسم
فی نفسه بیانگر ترقی طلبی نیست.
·
طبقه
کارگر به همین دلیل به خرد و حقیقت عینی وفادار می ماند و دنبال عوامفریبان نمی
افتد.
رضا نافعی
شتابزده یاداشت هایم را ورق زدم و گفتم استاد اگر
دریافتم درست باشد ، اجازه بدهید در تائید این سخن شما جمله ای نقل کنم از
احسان طبری که گفته است: «صوفیانی نیز نظریه همه خدائی را تبلیغ می کردند و خود را
مظهر خدا می خواندند.
مانند منصور حلاج که می گفت: «حق من هستم »
و « در جامه من کسی جز خدا نیست».
1
· اولا معلوم نیست که رضا در کجای این حقیقت امر که
احسان طبری بر زبان می رانند، تأییدی بر توضیحات تخیلی و شعرگونه به آذین راجع به
دریای کذائی مثنوی مولوی کشف می کنند.
2
عین القضات همدانی (۴۹۲ ـ ۵۲۵-ه. ق)
حکیم، نویسنده، شاعر، مفسر قرآن، محدث و فقیه
از نمایندگان مهم عرفان و تصوف
اهل میانه.
اعدام در
همدان
·
ثانیا
ذکر حقیقت امری از سوی احسان طبری، دال بر باور ایشان به حقانیت عرفان نیست.
·
احسان
طبری بی تردید هیچکدام از تصورات به آذین را نمایندگی نکرده است.
·
شهابالدین سهروردی (۵۴۹ ـ ۵۸۷ ه. ق.)
(۱۱۵۴ – ۱۱۹۱ )
فیلسوف
مرگ در زندان
رضا نافعی
با نقل این گفته یکباره به ذهنم خطور کرد که پس
منصور حلاج، عین القضات، سهروردی و بسیاری دیگر از عرفا را به همین دلیل به دار
کشیدند، آتش زدند یا سر بریدند که از این دست اعتقادات داشتند .
یعنی به اعتقاد اهل شریعت «کافر» بوده اند و کافری خود را هم آشکار کرده بودند که
حافظ می گوید به جرم «هویدا کردن اسرار»، سرشان بر بالای دار رفته است:
گفت:
«آن یار کزو گشت سر دار بلند،
جرمش این بود که اسرار هویدا می کرد.»
·
رضا در
این بند از نوشته خویش بر پایه حدس و گمان به ساده کردن مسائل مبادرت می ورزند.
·
مبارزه
طبقاتی در طول تاریخ باید بررسی و ریشه یابی شود.
·
چه بسا
در ورای مبارزات ایدئولوژیکی منافع طبقاتی در تب و تاب بوده اند.
·
به همین
دلیل به تحلیل آثار و افکار عین القضات و سهروردی و غیره نیاز مبرم است.
·
با ساده
کردن مسائل و گذر شتابزده از آنها، مسائل نه ساده می شوند و نه اصولا حل.
ادامه دارد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر