سیاوش کسرائی (1305
ـ 1374)
(اصفهان ـ وین)
مار
(خرداد 1363)
تحلیلی از شین
میم شین
·
بی خواب بود، مار
·
بی تاب بود، مار
·
گاهی ـ گره گرفته به تن ـ تند می خزید
·
گاهی، ز خشم چنبره می زد
·
در خویش می تپید
·
چون با تن زمین
·
پیوسته بود مار
·
پیشآمد بلا را دانسته بود مار
·
ـ آسیمه سر، رمیده ـ
·
به هر سوی می پرید،
·
وحشت می آفرید.
·
آن ساکنان غافل کاشانه
·
کشتند مار را
·
و آسوده دل، به خانه نشستند.
·
ناگه زمین به لرزه در آمد
·
واریز داد بر سرشان روزگار را.
پایان
تلاش در جهت تحلیل شعر
مار
·
سیاوش عنوان
این شعرش را «مار» انتخاب کرده است.
·
چرا و به
چه دلیل؟
·
برای
پاسخ به این پرسش باید به درک محتوای این شعر سیاوش نایل آمد.
·
برای
اینکه در عنوان هر اثر تولیدی، محتوای ماهوی آن اثر تجرید، تغلیظ، تقطیر و تبلور می
یابد.
·
هر اثر هنری
نیز ـ در تحلیل نهائی ـ اثری تولیدی و هر هنرمندی، مولدی است.
حکم اول
بی خواب
بود، مار
بی تاب
بود، مار
·
سیاوش در
این حکم، وضع و حال شخصیت اصلی قصه را بازگو می کند:
·
سیاوش از
بی تابی و بی خوابی مار گزارش می دهد.
·
اما بی
تابی و بی خوابی موجودات زنده دال بر چیست؟
·
ما بهتر
است که برای پاسخ به این پرسش به تجارب خود و همنوعان خود رجوع کنیم.
·
هماندیشی
در این جور موارد است که برای کشف حقایق پنهان از نظرها بکار می آید.
1
·
به تجربه
شخصی می توان گفت که علت بی تابی و بی خوابی مار، نگرانی و دلهره مهیب مار است.
·
دلهره و نگرانی
آرام و قرار از هر موجود زنده سلب می کند.
·
در لحظات
دلهره آمیز اعصاب آدمی همه با هم تیر می کشند.
·
در لحظات
دلهره آمیز، ذره ذره ارگانیسم (اندام) بر موضوع واحدی متمرکز می شود.
·
حتی ساده
ترین و طبیعی ترین کردوکارهای اندام مختل و یا بکلی تعطیل می شوند.
·
در لحظات
دلهره آمیز، موجود زنده با تمام وجود به امر واحد سرنوشت ساز تعیین کننده ای می
اندیشد.
·
نه قادر
به خوردن و آشامیدن است و نه قادر به استراحت و خواب و نه حتی قادر به ادرار و رفع
حاجت و غیره.
·
اما دلیل
نگرانی و دلهره مار چه می تواند باشد؟
2
·
نگرانی
از وقوف به خطر سرچشمه می گیرد.
·
نگرانی از
آگاهی به رخدادی مهیب و ویرانگر سرچشمه می گیرد.
·
بی خبر
می تواند بسان سنگ بخوابد، در حالیکه خواب راحت بر باخبر حرام می شود.
·
به همین
دلیل است که از گزارش خیلی چیزها به کودکان خودداری می شود.
·
به همین
دلیل است که مرگ عزیزان به مثابه سفر بی برگشت آنان به ناکجاآباد و یا آسمان ها به
خورد اطفال داده می شود.
حکم دوم
گاهی ـ گره
گرفته به تن ـ تند می خزید
گاهی، ز
خشم چنبره می زد
در خویش
می تپید
·
سیاوش در
این بند شعر، برای تفهیم تصویرمند منظور خویش، به تشریح هنرمندانه رفتار خارق
العاده مار مبادرت می ورزد.
·
بی تابی
مار را بهتر از این نمی توان تصور و تصویر کرد.
·
اما چرا
باید مار از خطر با خبر باشد و علاوه بر این خشمگین باشد؟
حکم سوم
چون با
تن زمین
پیوسته
بود مار
پیشآمد
بلا را دانسته بود مار
·
سیاوش
بلافاصله به پرسش ما پاسخ می دهد:
·
مار با
تن زمین در پیوند بوده و از تحولات درونی زمین بدین طریق با خبر.
·
مار به
تجربه و «تئوری» به پیامد چنین تحولات درونی زمین واقف است.
·
دلیل بی
تابی و بی خوابی و خزش و تپش بی امان مار همین نگرانی ناشی از آگاهی است.
حکم چهارم
ـ آسیمه
سر، رمیده ـ
به هر
سوی می پرید،
وحشت می
آفرید.
·
اما خشم
و خروش و حرکات وحشت انگیز مار دیگر برای چیست؟
1
·
برای درک
روانشناسی مار بهتر از هر چیز، دیدن فیلمی است که قهرمان اصلی اش دخترک لالی است،
که در معرض خطر مرگ قرار دارد:
·
تیغه های
خنجر قاتل از بیرون بر در اتاق خانه فرو رفته اند و او پای تلفن به دلیل بی زبانی قادر
به تبیین خطر نیست.
·
هم نقش
بی جانشین زبان و هم ضرورت ناگزیر تشکیل و توسعه و تکوین آن، بهتر از هر جا، همین
جور جاها خود را نشان همگان می دهد.
·
مار نیز
بسان دخترک لال قادر به تبیین منظور خویش نیست و نمی تواند بطرز دیگری سکنه خانه
را از پیشامد بلا با خبر سازد.
·
تلاش و
تقلای مار روش و راه مار برای انتقال خبر مهیب از تب و تاب درونی زمین است.
2
·
شاید
دلیل دیگر خشم و خروش و حرکات وحشت انگیز مار در همین معضل بر قراری رابطه با سکنه
خانه باشد.
·
مار بشدت
کلافه است.
·
دشواری
فهم زبان مار به معنی بیگانگی میان مار و سکنه خانه است.
·
اما چرا
باید میان مار خیرخواه و سکنه خانه بیگانگی حکمفرما باشد؟
3
·
اولین
دلیل این بیگانگی می تواند بیگانگی ماهوی (طبقاتی) باشد.
·
در این
صورت، سکنه خانه مار را نه به عنوان آشنا (دوست)، بلکه به عنوان بیگانه (دشمن) تلقی
می کنند و از خود مار بیش از هر چیز دیگر هراس دارند.
·
به همین
دلیل است که تصمیم به قتل مار می گیرند:
حکم پنجم
آن ساکنان
غافل کاشانه
کشتند
مار را
و آسوده
دل، به خانه نشستند.
4
·
دومین
دلیل این بیگانگی می تواند فقر معرفتی سکنه خانه باشد.
·
یعنی
میان مار و سکنه خانه پل برقراری تفاهم و تفهیم بر قرار نباشد.
·
آنگاه به
آسانی می تواند سوء تفاهمی زبانه کشد و خشک و تر بسوزاند.
·
پیش شرط اعتماد
به مار، وقوف به حسن نیت مار است.
·
ولی
تشکیل شعور لازم برای وقوف به حسن نیت مار در سکنه خانه آسان نبوده، نیست و نخواهد
بود.
·
برای اینکه
آنها از دیرباز بلحاظ ایدئولوژیکی مسموم شده
اند و مار را نه دوست خیرخواه خود، بلکه دشمن کین توز خود تلقی می کنند و به همین
دلیل تصمیم به قتلش می گیرند.
5
·
دلیل سوم
این سوء تفاهم می تواند در خود مار باشد.
·
اگر مار قدرت
مند نباشد و در روندی طولانی با حرف و عمل خویش اعتماد سکنه خانه را جلب نکرده
باشد، بهتر است که امیدی به اعتماد در لحظات بحرانی نداشته باشد.
·
اعتماد
متقابل همیشه نه در لحظه ای کوتاه، بلکه در روندی طولانی تشکیل می شود.
حکم ششم
ناگه
زمین به لرزه در آمد
واریز
داد بر سرشان روزگار را.
·
سیاوش در
این بند واپسین شعر، از فاجعه پرده برمی دارد.
·
کشتن مار
بزعم سیاوش، نه راه نجات از زلزله، بلکه درست برعکس، نوعی خودستیزی سکنه غافل خانه
بوده است.
·
نوعی
کندن گور خود به دست خود بوده است.
·
اکنون
باید برای درک منظور مشخص سیاوش دست بکار شویم:
1
·
سیاوش
این شعر را در خردادماه سال 1363 سروده است.
·
طبقه
حاکمه همه گروه های بالقوه و بالفعل مخالف را بطرز بی رحمانه و خونینی سرکوب کرده است.
·
به سوء
تفاهمی و یا سوء ظنی سرداران توده ها را گردن زده است.
·
مار سمبل
رستم بیدارنده و هشدارنده سامان غم انگیز ما ست که بسان خروسی در عروسی و عزا
قربانی شده است.
2
·
همه
خصوصیات مار در این شعر در حق رستم عصر جدید ما صادق اند:
الف
·
پیوند مار
با زمین را می توان پیوند ارگانیک رستم با توده های مولد و زحمتکش تلقی کرد.
ب
·
سوء ظن
دیرین به مار را می توان آنتی کمونیسم دیرین دیرنده در میان طبقه متوسط و ممتاز محسوب
داشت.
ت
·
وحشت
آفرینی مار را می توان اخطارهای رستم در زمینه خطرات ناشی از عوامل آشکار و نهان امپریالیسم
معنی کرد و الی آخر.
3
·
منظور
سیاوش از سکنه غافل خانه بی تردید طبقه حاکمه است.
·
طبقه
حاکمه نه تنها سوء ظن طبقاتی و ماهوی نسبت به مار داشته، بلکه از نخستین لحظه های
تسخیر قدرت سیاسی و اقتصادی به ردجوئی و ردیابی از مار و به پرونده سازی بر ضد آن پرداخته
بود و بارها لانه های بزرگ و کوچک مار را درهم کوبیده بود و جراحات مهیب بر اندام و
اعصاب مار وارد آورده بود.
پایان
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر