۱۳۹۱ آذر ۱۲, یکشنبه

جهان و جهان بینی سیاوش کسرائی (37)

سیاوش کسرائی (1305 ـ 1374)
(اصفهان ـ وین)

مار
(خرداد 1363)
تحلیلی از شین میم شین

·        بی خواب بود، مار
·        بی تاب بود، مار

·        گاهی ـ گره گرفته به تن ـ تند می خزید
·        گاهی، ز خشم چنبره می زد
·        در خویش می تپید

·        چون با تن زمین
·        پیوسته بود مار

·        پیشآمد بلا را دانسته بود مار

·        ـ آسیمه سر، رمیده ـ
·        به هر سوی می پرید،
·        وحشت می آفرید.

·        آن ساکنان غافل کاشانه
·        کشتند مار را
·        و آسوده دل، به خانه نشستند.

·        ناگه زمین به لرزه در آمد
·        واریز داد بر سرشان روزگار را.

پایان

تلاش در جهت تحلیل شعر
مار

·        سیاوش عنوان این شعرش را «مار» انتخاب کرده است.

·        چرا و به چه دلیل؟

·        برای پاسخ به این پرسش باید به درک محتوای این شعر سیاوش  نایل آمد.
·        برای اینکه در عنوان هر اثر تولیدی، محتوای ماهوی آن اثر تجرید، تغلیظ، تقطیر و تبلور می یابد.
·        هر اثر هنری نیز ـ در تحلیل نهائی ـ اثری تولیدی و هر هنرمندی، مولدی است.

حکم اول
بی خواب بود، مار
بی تاب بود، مار

·        سیاوش در این حکم، وضع و حال شخصیت اصلی قصه را بازگو می کند:
·        سیاوش از بی تابی و بی خوابی مار گزارش می دهد.

·        اما بی تابی و بی خوابی موجودات زنده دال بر چیست؟

·        ما بهتر است که برای پاسخ به این پرسش به تجارب خود و همنوعان خود رجوع کنیم.
·        هماندیشی در این جور موارد است که برای کشف حقایق پنهان از نظرها بکار می آید.

1

·        به تجربه شخصی می توان گفت که علت بی تابی و بی خوابی مار، نگرانی و دلهره مهیب مار است.
·        دلهره و نگرانی آرام و قرار از هر موجود زنده سلب می کند.
·        در لحظات دلهره آمیز اعصاب آدمی همه با هم تیر می کشند.
·        در لحظات دلهره آمیز، ذره ذره ارگانیسم (اندام) بر موضوع واحدی متمرکز می شود.
·        حتی ساده ترین و طبیعی ترین کردوکارهای اندام مختل و یا بکلی تعطیل می شوند.
·        در لحظات دلهره آمیز، موجود زنده با تمام وجود به امر واحد سرنوشت ساز تعیین کننده ای می اندیشد.
·        نه قادر به خوردن و آشامیدن است و نه قادر به استراحت و خواب و نه حتی قادر به ادرار و رفع حاجت و غیره.

·        اما دلیل نگرانی و دلهره مار چه می تواند باشد؟

2
·        نگرانی از وقوف به خطر سرچشمه می گیرد.
·        نگرانی از آگاهی به رخدادی مهیب و ویرانگر سرچشمه می گیرد.
·        بی خبر می تواند بسان سنگ بخوابد، در حالیکه خواب راحت بر باخبر حرام می شود.
·        به همین دلیل است که از گزارش خیلی چیزها به کودکان خودداری می شود.
·        به همین دلیل است که مرگ عزیزان به مثابه سفر بی برگشت آنان به ناکجاآباد و یا آسمان ها به خورد اطفال داده می شود.

حکم دوم
گاهی ـ گره گرفته به تن ـ تند می خزید
گاهی، ز خشم چنبره می زد
در خویش می تپید

·        سیاوش در این بند شعر، برای تفهیم تصویرمند منظور خویش، به تشریح هنرمندانه رفتار خارق العاده مار مبادرت می ورزد.
·        بی تابی مار را بهتر از این نمی توان تصور و تصویر کرد.

·        اما چرا باید مار از خطر با خبر باشد و علاوه بر این خشمگین باشد؟

حکم سوم
چون با تن زمین
پیوسته بود مار
پیشآمد بلا را دانسته بود مار

·        سیاوش بلافاصله به پرسش ما پاسخ می دهد:
·        مار با تن زمین در پیوند بوده و از تحولات درونی زمین بدین طریق با خبر.
·        مار به تجربه و «تئوری» به پیامد چنین تحولات درونی زمین واقف است.
·        دلیل بی تابی و بی خوابی و خزش و تپش بی امان مار همین نگرانی ناشی از آگاهی است.

حکم چهارم
ـ آسیمه سر، رمیده ـ
به هر سوی می پرید،
وحشت می آفرید.

·        اما خشم و خروش و حرکات وحشت انگیز مار دیگر برای چیست؟

1

·        برای درک روانشناسی مار بهتر از هر چیز، دیدن فیلمی است که قهرمان اصلی اش دخترک لالی است، که در معرض خطر مرگ قرار دارد:
·        تیغه های خنجر قاتل از بیرون بر در اتاق خانه فرو رفته اند و او پای تلفن به دلیل بی زبانی قادر به تبیین خطر نیست.
·        هم نقش بی جانشین زبان و هم ضرورت ناگزیر تشکیل و توسعه و تکوین آن، بهتر از هر جا، همین جور جاها خود را نشان همگان می دهد.
·        مار نیز بسان دخترک لال قادر به تبیین منظور خویش نیست و نمی تواند بطرز دیگری سکنه خانه را از پیشامد بلا با خبر سازد.
·        تلاش و تقلای مار روش و راه مار برای انتقال خبر مهیب از تب و تاب درونی زمین است.

2

·        شاید دلیل دیگر خشم و خروش و حرکات وحشت انگیز مار در همین معضل بر قراری رابطه با سکنه خانه باشد.
·        مار بشدت کلافه است.
·        دشواری فهم زبان مار به معنی بیگانگی میان مار و سکنه خانه است.

·        اما چرا باید میان مار خیرخواه و سکنه خانه بیگانگی حکمفرما باشد؟

3

·        اولین دلیل این بیگانگی می تواند بیگانگی ماهوی (طبقاتی) باشد.
·        در این صورت، سکنه خانه مار را نه به عنوان آشنا (دوست)، بلکه به عنوان بیگانه (دشمن) تلقی می کنند و از خود مار بیش از هر چیز دیگر هراس دارند.
·        به همین دلیل است که تصمیم به قتل مار می گیرند:

حکم پنجم
آن ساکنان غافل کاشانه
کشتند مار را
و آسوده دل، به خانه نشستند.

4

·        دومین دلیل این بیگانگی می تواند فقر معرفتی سکنه خانه باشد.
·        یعنی میان مار و سکنه خانه پل برقراری تفاهم و تفهیم بر قرار نباشد.
·        آنگاه به آسانی می تواند سوء تفاهمی زبانه کشد و خشک و تر بسوزاند.
·        پیش شرط اعتماد به مار، وقوف به حسن نیت مار است.
·        ولی تشکیل شعور لازم برای وقوف به حسن نیت مار در سکنه خانه آسان نبوده، نیست و نخواهد بود.
·        برای اینکه آنها از دیرباز بلحاظ ایدئولوژیکی مسموم  شده اند و مار را نه دوست خیرخواه خود، بلکه دشمن کین توز خود تلقی می کنند و به همین دلیل تصمیم به قتلش می گیرند.

5

·        دلیل سوم این سوء تفاهم می تواند در خود مار باشد.
·        اگر مار قدرت مند نباشد و در روندی طولانی با حرف و عمل خویش اعتماد سکنه خانه را جلب نکرده باشد، بهتر است که امیدی به اعتماد در لحظات بحرانی نداشته باشد.
·        اعتماد متقابل همیشه نه در لحظه ای کوتاه، بلکه در روندی طولانی تشکیل می شود.

حکم ششم
ناگه زمین به لرزه در آمد
واریز داد بر سرشان روزگار را.

·        سیاوش در این بند واپسین شعر، از فاجعه پرده برمی دارد.
·        کشتن مار بزعم سیاوش، نه راه نجات از زلزله، بلکه درست برعکس، نوعی خودستیزی سکنه غافل خانه بوده است.
·        نوعی کندن گور خود به دست خود بوده است.

·        اکنون باید برای درک منظور مشخص سیاوش دست بکار شویم:

1

·        سیاوش این شعر را در خردادماه سال 1363 سروده است.
·        طبقه حاکمه همه گروه های بالقوه و بالفعل مخالف را بطرز بی رحمانه و خونینی سرکوب کرده است.
·        به سوء تفاهمی و یا سوء ظنی سرداران توده ها را گردن زده است.
·        مار سمبل رستم بیدارنده و هشدارنده سامان غم انگیز ما ست که بسان خروسی در عروسی و عزا قربانی شده است.

2

·        همه خصوصیات مار در این شعر در حق رستم عصر جدید ما صادق اند:

الف

·        پیوند مار با زمین را می توان پیوند ارگانیک رستم با توده های مولد و زحمتکش تلقی کرد.

ب

·        سوء ظن دیرین به مار را می توان آنتی کمونیسم دیرین دیرنده در میان طبقه متوسط و ممتاز محسوب داشت.

ت

·        وحشت آفرینی مار را می توان اخطارهای رستم در زمینه خطرات ناشی از عوامل آشکار و نهان امپریالیسم معنی کرد و الی آخر.
3

·        منظور سیاوش از سکنه غافل خانه بی تردید طبقه حاکمه است.

·        طبقه حاکمه نه تنها سوء ظن طبقاتی و ماهوی نسبت به مار داشته، بلکه از نخستین لحظه های تسخیر قدرت سیاسی و اقتصادی به ردجوئی و ردیابی از مار و به پرونده سازی بر ضد آن پرداخته بود و بارها لانه های بزرگ و کوچک مار را درهم کوبیده بود و جراحات مهیب بر اندام و اعصاب مار وارد آورده بود.

پایان

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر