۱۳۹۱ آبان ۱۲, جمعه

هماندیشی با استاد دانشکاهی (3)

میم حجری

استاد
البته توضیحات شما برایم بعنوان یک کارشناس سیاسی بسیار جای تامل داشت.
1
آنجا که گاندی را یک انقلابی از سر تا پا خوانده بودید.
بنده در دانشکده "تابعیت بین المللی" در دو بخش با گاندی سر و کار دارم:
الف
در بخش "مبارزات بدون خشونت" است.
ب
در بخش "رهبری " که در آن، خصوصیات یک رهبر و مختصات او و هنر او را در امر رهبری یک جنبش اجتماعی مورد بحث قرار می دهیم.


·        استاد در دو عرصه با گاندی سر و کار دارند و انقلابی بودن گاندی را اصلا و ابدا قبول ندارند.

·        دلایل استاد اما از چه قرارند؟

استاد
شاید شما تعریف جدیدی از انقلابی بدست بدهید که بنده در هیچ کتابی آن را نخوانده باشم.

·        استاد مسئله را شخصی می کنند، تا راحت تر حل شود.
·        انگار مفهوم «انقلاب» تعریف فلسفی استاندارد ندارد و هر کس به میل خویش، تعریفی از آن سرهم بندی می کند و تحویل این و آن می دهد.
·        به همین دلیل هم است که استاد تعریف شخصی خود را از مفهوم «انقلابی» دارند:

استاد
انقلابی هیچگاه در چارچوب روابط موجود و هنجارهای به رسمیت شناخته شده، حرکت نکرده و دقیقا در مقابل آن حرکت می کند.

·        این تعریف استاد از مفهوم «انقلابی» است.
·        بزعم استاد، هر کس «در چارچوب روابط موجود و هنجارهای به رسمیت شناخته شده، حرکت نکند و دقیقا در مقابل آن حرکت کند»، انقلابی است.

از کرامات شیخ ما چه عجب:
پنجه را باز کرد و گفت:
«وجب!»

الف

·        از صدها «دانشجو» در سرزمین عجایب، حتی یکی نبوده که از استاد بپرسد:
·        «پس آنارشیست به چه معنی است؟»

·        چون همه این محسنات که استاد به انقلابیون نسبت می دهند، شامل حال آنارشیست ها (هرج و مرج طلب ها)، لومپن ها، قانون شکن ها، بی بند و بارها، اراذل و اوباش هم می شود.

ب
·        مانی پولاسیون و تخریب افکار عمومی در عصر جاهلیت مدرن به همین می گویند:
·        تحریف بی سر و صدای همه مفاهیم و مقولات فلسفی، آنهم از سوی عالی ترین مراجع «علمی» و سیاسی.
·        استاد بدون اینکه کمترین اهانتی به انقلابیون بکنند، همه را از دم  در رده آنارشیست ها (هرج و مرج طلب ها)، لومپن ها، قانون شکن ها، بی بند و بارها، اراذل و اوباش قرار می دهند.
·        دیگر کدام انسان شخصیت مند و آبرومندی حاضر خواهد شد که خود را انقلابی بنامد.

ت
·        البته تعریف استاد از مفهوم «انقلابی» به نحوی از انحاء درست است و مطلقا نادرست نیست.
·        فرق حقیقت نیم بند با دروغ تمامعیار هم همین است.
·        حقیقت نیم بند، دروغی است که به ذراتی از حقیقت سرشته است و برای عوامفریبی از کارآئی و برائی و مؤثریت بمراتب بیشتری برخوردار است.


استاد
انقلابی هیچگاه در چارچوب روابط موجود و هنجارهای به رسمیت شناخته شده، حرکت نکرده و دقیقا در مقابل آن حرکت می کند.

·        ایراد اسلوبی تعریف استاد اما کجا ست؟

·        ایراد اسلوبی تعریف استاد درست همان ایراد اسلوبی «لیبرال» های وطنی و نه فقط آنها ست:
·        استاد به جای تعریف دقیق مفهوم «انقلاب» و «انقلابی»، فرم «حرکت» فرد معینی را عمده و برجسته می کنند و در بی سر و صدائی مطلق، محتوای «حرکت» او را از یادها می برند.
·        همین کار را «لیبرال» های وطنی نیز بخوبی فراگرفته  اند و فرم «حرکت» افراد را طبقه بندی می کنند تا نتیجه بگیرند که انقلاب یعنی کردوکار خشونت آمیز و کشت و کشتار.

·        ما این شیوه برخورد به مسائل را فرمالیسم نام داده ایم:
·        فرمالیسم یعنی تخریب دیالک تیک فرم و محتوا، دور انداختن محتوا و به تخت نشاندن زورکی فرم.
·        به عبارت دیگر، خلاصه کردن هر چیز در پوسته آن چیز.

استاد
انقلابی "حلقه تغییر" موجود و به رسمیت شناخته شده را برای تحقق اهدافش تنگ می بیند و خارج از "قانون موجود"  در فکر تغییر اساسی است.

·        این تکرار همان تعریف سابق در فرم دیگری است:
·        «قانون موجود» برای کردوکار انقلابی، چارچوبی تنگ است.

·        این تصریح همان برداشت پیشین ما از حکم استاد بود:
·        انقلابی یعنی قانونشکن و لاغیر.

الف

·        اکنون سؤال معصوم زیر بر لب هر بنی بشری می روید:

·        اگر کسی انقلابی نباشد، چه نام دارد؟

·        به عبارت دیگر، ضد انقلابی با کدام مفهوم تبیین می یابد؟

·        بدون شک استاد به این سؤال همان جوابی را خواهند داد که «لیبرال» های تر و تمیز وطنی می دهند.
·        خواهیم دید.

·        ولی محمد رضا شاه مرحوم می دانست که ضد انقلابی چی نام دارد:
·        او در کتاب «انقلاب سفید»، از «ارتجاع سرخ و سیاه»  حرف می زد و سوادش بیشتر از اساتید دانشکاهی در سرزمین عجایب بود.

·        ضد انقلاب ـ به قول شاه شاهان حتی ـ می شود ارتجاع و ضد انقلابی قاعدتا باید  مرتجع باشد.

·  اگر استاد، انقلابیگری گاندی را حاشا می کنند، این آیا بدان معنی است که گاندی را ضد انقلابی، واپسگرا و مرتجع می دانند؟

·        باید ببینیم.

 استاد
گاندی دارای هیچیک از مؤلفه های انقلابی گری نبود.

·        استاد پس از اینکه انقلابیگری را با قانونشکنی یکسان قلمداد نمودند، نتیجه پیشاپیش مطلوب خود را می گیرند و اعلام می کنند که گاندی قانونشکن نبوده و لذا انقلابی نبوده است.
·        عوامفریبی هزاران فرم دارد، اینهم بیشک یکی از آن فرم ها ست.
·        اما دلایل استاد شنیدنی اند:

استاد
او حقوقدانی عدالت گرا بود که می خواست در چارچوب قانون، خواسته های خود را به تحقق نزدیک سازد.

·        گاندی ئی که اصلا و ابدا انقلابی نبود، «حقوقدانی عدالت گرا بود.»

·        عدالت به چه معنی است و عدالتگرا چه خواص و مشخصاتی را دارد؟

·        عدالت به اصل اخلاقی و حقوقی اطلاق می شود که قبل از همه حاکی از خواست توده های مردم در زمینه فراهم آمدن شرایط و امکانات اجتماعی اصولا مساوی برای توسعه آزاد و همه جانبه شخصیت کلیه انسان های زحمتکش و برای عمل خلاقانه آنها در همبود انسان های برابرحقوق و برخوردار از شانس مساوی برای اشتغال است.

·        عدالت به معانی زیر بکار می رود:

1
·        وجود حقوق انسانی برای همه اعضای همبود.

2
·        وجود تکالیف مساوی برای همه اعضای همبود.

3
·        احترام به شرف و عزت شخصی هر فرد بوسیله جامعه.

4
·        حمایت و دستگیری از کلیه اعضای جامعه.

·        اکنون این سؤال پیش می آید که آیا عدالتگرائی گاندی ـ در تحلیل نهائی ـ به معنی مبارزه در راه لغو قوانین استعماری جاری در هند نبوده و اگر بوده، بنا بر تعریف استاد نباید او را مخالف قانون اساسی استعماری جاری و نتیجتا انقلابی تلقی کرد؟

·        در دیالک تیک فرم و محتوا همیشه و همه جا، نقش تعیین کننده از آن محتوا ست، اگرچه فرم، هیچ واره و هیچ کاره نیست.
·        مسئله اصلی این نیست که فرم مبارزه رهائی بخش ضد استعماری گاندی از چه قرار بوده، بلکه ـ قبل از همه ـ این است که محتوای آن چه بوده است.

·        چون این در طبیعت دیالک تیک فرم و محتوا ست که محتوای واحدی در فرم های متفاوت  گنجانده شود:
·        به عنوان مثال، شراب را ـ به مثابه محتوا ـ می توان هم در کوزه نگه داشت، هم در خم، هم در بطری، هم در جام و هم در پیاله.
·        تعیین کننده خود شراب (محتوا) است و با خوردنش بنی بشر مست می شود و نه فرم نگهداری آن (کوزه، خم، بطری، جام و پیاله)

·        انقلاب رهائی بخش ملی و ضد استعماری می تواند در فرم های مختلف  صورت گیرد:
·        هم در فرم مسلحانه و هم در فرم غیرمسلحانه.

·        مهم، قهر انقلابی است که در فرم های مختلف و بطرق مختلف، استعمار حاکم را ایزوله و تضعیف می کند، مستأصل می سازد، به زانو در می آورد و از عرصه بدر می روبد.  


استاد
او حقوقدانی عدالت گرا بود که می خواست در چارچوب قانون، خواسته های خود را به تحقق نزدیک سازد.

·        استاد مرتب از مفهوم «در چارچوب قانون» استفاده می کنند، ولی «خواسته های» انقلابی و ضد استعماری و رهائی بخش جنبش گاندیئیستی را در نهایت معصومیت و متانت ماستمالی می کنند.

·        این کردوکار استاد اما در بهترین حالت به چه معنی است؟

·        این بدان معنی است که استاد دیالک تیک فرم و محتوا را وارونه می سازند و نقش تعیین کننده را از آن فرم جا می زنند و محتوا را تا حد هیچ و پوچ تنزل می دهند و نهایتا به عوامفریبی نان و آبدار چرب و نرمی دست می یابند.

به همین دلیل است که ما از فرمالیسم سخن می گوییم.
ادامه دارد

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر