۱۴۰۳ آبان ۱۱, جمعه

درنگی در شعری از احسان طبری، تحت عنوان «دو بینش» (۵)

    

احسان طبری

(۱۲۹۵ ـ ۱۳۶۸)

(۷۳ سال)

 
 دو بینش 
(از اندرزنامه عمر)

درنگی

از

شین میم شین

میشِ بی آزار، زار و گرگِ مردم خوار چیر
بس غزالِ بند بر پا، حیله صیّاد داشت
گر نباشی چاکر و سَرور، برو کنجی بمیر!
کاین جهان بر چاکریّ و سروری بنیاد داشت

معنی تحت اللفظی:

در طبیعت و جامعه،

 هرچه بی آزارتر، به همان اندازه زارتر

 و هر چه درنده تر، به همان اندازه چیره تر.

 طبیعت و جامعه و جهان مبتنی بر دوئآلیسم صید و صیاد و چاکر و سرور است.

 حریف پسیمیست و نیهلیست

در این بند شعر طبری،

دوئآلیسم خیر و شر (هابیل و قابیل)

را

به شکل دوئآلیسم میش بی آزار و گرگ موذی و دوئآلیسم غزال افتاده به دام و صیاد دامگستر

بسط و تعمیم می دهد

و

نقش تعیین کننده را از آن شر (قابیل، گرگ، صیاد) می داند.

ضمنا میان طبیعت و جامعه علامت تساوی می گذارد 

تا بتواند عوامفریبی کند و آیه یأس و بد بینی بخواند و شنونده را مسموم سازد.

 

۱

میشِ بی آزار، زار و گرگِ مردم خوار چیر

بر خلاف تصور و توهم حریف،

نه، میش  بی آزار است و نه گرگ، موذی.

میش از نباتات و اگر گیر آورد، حتی از جانوران تغذیه می کند و گرگ از جانوران دیگر و حتی از نباتات.

نباتات هم جزو موجودات اند و فرقی با جانوران ندارند.

خود نباتات هم چه بسا از جانوران (مثلا حشرات و لاشه جانوران) تغذیه می کنند.

در غیر این صورت شبکه حیات مختل می شود.

اصولا و اساسا فرقی بین نباتات و جانوران و بین میش و گرگ وجود ندارد.

رابطه فی مابین، نه دوئآلیستی، نه یکسویه، بلکه دیالک تیکی و متقابل و دوسویه است:

مثال:

میش از نباتات تغذیه می کند.

ولی ضمنا نباتات را آبیاری و کود ریزی می کند.

گرگ فقط از میش و گوزن و آهو و خرگوش و موش تغذیه نمی کند.

گرگ ضمنا شرایط محیطی لازم برای رشد نباتات و تکثیر جانوران را فراهم می آورد.

روابط فی مابین، دیالک تیکی اند.

مبتنی بر داد و ستد اند.


مثال:

کشاورزان و دامداران یانکی از فرط کوته اندیشی 

گرگ ها را قلع و قمع کردند.

طولی نکشید که اراضی یلو استون، به برهوت بی آب و علفی تبدیل شد و نسل بقیه جانوران از آهو و گوزن و خرگوش و موش و حشرات و غیره برافتاد

و

حضرات  گوز پیچ شدند.

 همه بدبختی ها با بی اعتنایی به دیالک تیک عینی هستی شروع می شوند.

بعد علمای امپریالیستی به نقش صرفنظرناپذیر گرگان در یلو استون پی بردند و از کانادا، گرگ وارد کردند و در یلو استون رها کردند.

طولی نکشید که سر و کله جانوران دیگر و رشد سریع السیر نباتات شروع شد.

اگر یک ذره را بر گیری از جای

خلل یابد همه هستی، سراپای

(عارف بزرک آذری، شیخ محمود)

ادامه دارد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر