۱۳۹۹ آذر ۱۵, شنبه

درنگی در اشعار حسین جنتی (۱)

حسین جنتی شاعر اهل ورامین

 

آن‌ طرف، تمامِ هستیِ زنی

حسین جنتی 

ویرایش و درنگ

از

میم حجری


آن‌ طرف،
تمامِ هستیِ زنی
که چهار کاسه بود و یک‌ وجب گلیم 
را،
آب بُرده است
 
آن‌ طرف 
صدای مردمش به‌ گوشِ من نمی‌رسد
بسکه خاک خورده است
 
آن‌ طرف
میانِ شعله‌ها کسی کباب می‌شود
آهن از خجالت آب می‌شود
 
این‌ طرف
شبانه
هر که حرف می‌زند به دار می‌کشند
مادرش که گریه می‌کند،
سرش هوار می‌کشند
چادر از سرش سرِ مزار می‌کشند
 
هر‌طرف که دامنِ نگاه می‌ کِشی
خود بدونِ وقفه آه می‌ کشی 

تا لبی به خنده واکنی بهانه نیست
خانه، خانه نیست
 
دوستانِ من
وقتِ شعرِ عاشقانه نیست
 
 پایان
ادامه دارد.
 

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر