۱۳۹۹ آذر ۲۶, چهارشنبه

فرهنگ مفاهیم فلسفی (الف) اتیک (اخلاق) (۱۳)

 Das Dreieck von Ethik, Moral und Recht | Michael Rasche

 

پروفسور دکتر ماتهویس کلاین

برگردان 

شین میم شین

 

فصل سوم 

  اتیک مارکسیستی ـ لنینیستی

 

۱

·    اتیک مارکسیستی بخش لاینفک فلسفه و جهان بینی مارکسیستی ـ لنینیستی است.

 

۲

·    با تشکیل ماتریالیسم دیالک تیکی و تاریخی ـ شالوده تئوریکی و متدئولوژیکی اتیک مارکسیستی ـ از سوی مارکس و انگلس، تحول بنیادی ئی در توسعه تاریخی تفکر اتیکی پدید می آید.

 

۳

·    در نتیجه این تحول بنیادی، اتیک بس می کند، که فقط یک تئوری فلسفی برای توصیف و تفسیر کم و بیش اندیشیده روابط انسانی، سجایای اخلاقی، ایدئال ها، هنجارها و ارزش ها باشد.

 

۴

·    بدین طریق، اتیک ـ برای اولین بار ـ به تئوری ئی مبدل می شود که وظیفه اصلی اش این است که در عرصه خاص خود سهم تعیین کننده ای به تغییر جهان، یعنی به توسعه و تکامل بالنده روابط هر فرد و شخصیت انسانی او ادا کند.

 

۵

·    اتیک ـ به مثابه  بخشی از فلسفه ـ همیشه با وظایف عملی حیات انسانی پیوند تنگاتنگ داشته است.

 

۶

·    اتیک در تقریبا همه آموزه های فلسفی ماقبل مارکس، به مثابه  «فلسفه عملی» تدوین شده و به مثابه  کاربست طرح های فلسفی در سیستم های تئوریکی در حیات اجتماعی و فردی انسان ها، در عرصه تربیت، سیاست، فرهنگ و غیره توسعه داده شده است.

 

۷

·    اما این درک از تئوری اتیکی به مثابه  «فلسفه عملی» در طی قرون متمادی بر مقابل هم قرار دادن غیر دیالک تیکی ماده و روح، تئوری و پراتیک، «عقل محض» و «عقل عملی»، «ایده مطلق» و «اخلاقیت» مبتنی بوده است.

 

۸

·    این در مقابل هم قرار دادن شناخت تئوریکی و عمل پراتیکی همواره با توضیح ایدئالیستی پدیده های اخلاقی با عوامل زیر در پیوند تنگاتنگ قرار داشته است:

 

الف

·    با خودآگاهی انتزاعی انسان ها

 

ب

·    با خدا

 

پ

·    با ایده اخلاقی ابدی

 

ت

·    با طبیعت تغییرناپذیر انسان ها

 

 ث

·    با منابع و اصول فکری

 

۹

·    کشف حقیقت امر زیر از سوی مارکس، برای توسعه اتیک مارکسیستی نقش تعیین کننده داشته است:

·    «تولید بیواسطه مواد حیاتی مادی و بدین طریق مرحله اقتصادی توسعه معین ملتی و یا برهه زمانی معینی، شالوده ای را تشکیل می دهد که بر مبنای آن، نهادهای  دولتی، نظرات حقوقی، هنر و حتی تصورات مذهبی انسان های مورد نظر توسعه می یابند و باید بر همان مبنا هم توضیح داده شوند و نه آنسان که تا کنون معمول بوده، یعنی برعکس.»

·    (مارکس و انگلس، «کلیات»، جلد ۱۹، ص ۳۳۵)

 

·    (این همان کشف خارق العاده مارکس است که به تز «درک ماتریالیستی تاریخ» معروف شده است. مترجم)

 

۱۰

·    بدین طریق، برای اولین بار در تاریخ تفکر اتیکی، آغازگاه ماتریالیستی قطعی برای دو مسئله مهم زیر پیدا شد:

 

الف

·    برای تجزیه و تحلیل علمی تئوری ئی که امکان استخراج قوانین توسعه و تکامل بشری را از خود واقعیت اجتماعی  پدید می آورد

 

ب

·    برای استوار سازی مطالبات عملی، فکری و رفتاری بر این معارف.

 

۱۱

·    اتیک مارکسیستی در مطابقت با این معارف (شناخت ها)، در بررسی توسعه اخلاق از پیش شرط های زیر به حرکت آغاز می کند:

 

الف

·    جامعه بشری مجموعه بغرنجی از روابط اجتماعی انسان ها ست.

 

ب

·    شالوده، پایه و اساس تعیین کننده این روابط اجتماعی را مناسبات تولیدی (ساختار اقتصادی هر جامعه، زیربنای هر جامعه) تشکیل می دهند.

 

پ

·    مناسبات تولیدی، مناسباتی اند که انسان ها به طور اوبژکتیو (عینی)، یعنی مستقل از شعور خویش، در روند تولید با یکدیگر برقرار می سازند.

 

·    (تز موسوم به «درک ماتریالیستی تاریخ» به اختصار همین است. مترجم)

 

۱۲

·    با نسبت دادن مناسبات اجتماعی مادی و فکری متنوع به مناسبات تولیدی و با ناشی دانستن مناسبات تولیدی از سطح توسعه نیروهای مولده، برای اولین بار در تاریخ تفکر بشری امکان پیدایش تداومی پدید آمد که از کلیه دوران های تاریخی می گذرد و تنها بر بنیان آن می توان تمامت توسعه جامعه، به انضمام اجزا و عوامل فکری و معنوی آن را، به مثابه  یک روند تاریخی ـ طبیعی نمودار ساخت، روندی که بر شالوده قانونمندی های عینی به پیش می رود.

 

·    (برای درک این مسئله بهتر است به داربست دیالک تیکی عینی توجه کنیم که مناسبات تولیدی در آن قرار دارد:

·    مناسبات تولیدی در آن واحد در دو داربست دیالک تیکی حضور دارد:

·    اولا در داربست دیالک تیک نیروهای مولده و مناسبات تولیدی

·    در این دیالک تیک، نقش تعیین کننده از آن نیروهای مولده است.

·    نیروهای مولده به مثابه محتوا و مناسبات تولیدی به مثابه فرم بسط و تعمیم می یابد و محتوا همیشه در دیالک تیک فرم و محتوا نقش تعیین کننده دارد.

·    ثانیا مناسبات تولیدی در داربست دیالک تیک زیربنا و روبنای ایدئولوژیکی حضور دارد.

·    در این دیالک تیک، نقش تعیین کننده از آن زیربنا (مناسبات تولیدی) است.

·    به همان سان که در هر عمارتی زیربنا بر روبنا مقدم است. مترجم)

 

۱۳

·    همان طور که مارکس می نویسد:

·    شیوه تولید مایحتاج حیات مادی، تعیین کننده ی مجموعه بقیه روندهای اجتماعی، سیاسی و معنوی است.

 

۱۴

·    هنجارها، اصول و مقولات اخلاقی، یعنی اتیک به طور کلی، یکی از عناصر متشکله شعور اجتماعی است.

 

۱۵

·    شعور اجتماعی همواره با مناسبات اجتماعی ـ اقتصادی تاریخی مشخص انطباق دارد، از آن مناسبات سرچشمه می گیرد و متقابلا بر آن مناسبات تأثیر می گذارد.

 

۱۶

·    هنجارها، اصول و مقولات اخلاقی الزامات عینی همزیستی انسان ها را در جامعه، منافع بنیادی مشترک جامعه را و یا طبقه معینی را منعکس می کنند و بدون رعایت آنها جامعه نمی تواند توسعه و تکامل یابد.

 

ادامه دارد. 

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر