حکایت سیزدهم
(دکتر حسین رزمجو، «بوستان سعدی»، ص ۳۵ ـ ۳۷)
بخش اول
بفرمود، تا هرکه در بند بود
بفرمانش، آزاد کردند زود
جهاندیده بعد از دو رکعت نماز
به داور برآورد دست نیاز
که ای برفرازنده آسمان
به جنگ اش گرفتی، به صلحش بمان
ولی همچنان بر دعا داشت، دست
که شه سر بر آورد و برپای جست.
معنی تحت اللفظی:
شاه دستور آزادسازی زندانیان صادر کرد.
پیرپارسا دو رکعت نماز خواند
و
خاطرنشان شد
که
خدایا
بیمارش کردی چون سر جنگ داشت
و
حالا که سر صلح دارد،
شفایش بده.
خدا هم بلافاصله انگل رشته را قبض روح کرد.
سعدی
در این ابیات شعر،
جزم (۱) را برای توضیح (۲) بیماری پادشاه مورد استفاده قرار می دهد و دیالک تیک درد و درمان را به شکل دیالک تیک (۳) بسط و تعمیم می دهد.
جواب
سعدی
در این ابیات شعر،
جزم «مشیت الهی» را برای توضیح علت بیماری پادشاه مورد استفاده قرار می دهد و دیالک تیک درد و درمان را به شکل دیالک تیک جنگ و صلح بسط و تعمیم می دهد.
در قاموس سعدی
هستی را قاعده و قانونی نیست.
همه چیز از بیماری انسانها تا عزل و نصب پادشاهان بنا بر (۴) است.
جواب
همه چیز از بیماری انسانها تا عزل و نصب پادشاهان بنا بر مشیت الهی است.
کسی که سعدی را جبرگرا (دترمینیست) می نامد، باید معنی جبر و دترمینیسم را نفهمیده باشد.
دلیل تجربی اگر کسی خواست، سعدی در اختیارش می گذارد:
ولی همچنان بر دعا داشت، دست
که شه سر بر آورد و برپای جست.
سعدی در این بیت شعر، دلیل تجربی پر و پا قرصی در اختیار شکاکان دیرباور قرار می دهد.
هنور پیر پارسا دعایش به پایان نرسیده بود، که پادشاه شفا یافت و برخاست.
یکی از دلایل معرفتی عقب ماندگی وحشت انگیز نیروهای مولده در ایران ویران
همین باور به مشیت کذایی الهی است.
اگر همه دردها و معضلات به مشیت خدای کذایی باشد،
دیگر لزوکی به توسعه علم و فن و بهداشت و درمان باقی نمی ماند.
ادامه دارد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر