حکایت سیزدهم
(دکتر حسین رزمجو، «بوستان سعدی»، ص ۳۵ ـ ۳۷)
بخش دوم
سعدی
جهان، ای پسر، ملک جاوید نیست
ز دنیا وفاداری امید نیست
حافظ
مجو درستی عهد از جهان سست نهاد
که این عجوز، عروس هزار داماد است.
معنی تحت اللفظی:
از عجوزه جهان انتظار عهد درست نداشته باشد.
چون این عجوزه عروس هزار نفر بوده است.
حافظ اندیشه سعدی را به طرز دیگری تکرار می کند.
وجه مشترک ایده ئولوژیکی سعدی و حافظ تبلیغ جهانگریزی است.
حافظ که در متهم کردن اهل عرفان به ریا
گوش فلک را کر کرده،
خودش به اندرز خود بی اعتنا ست.
این اگر ریای عملی نیست، چیست؟
حافظ
چو حافظ، در قناعت کوش وز دنیای دون بگذر
که یک جو منت دونان به صد من زر نمی ارزد.
معنی تحت اللفظی:
بسان حافظ قناعت پیشه باش و بی اعتنا به دنیای پست فطرت باش.
کشیدن ذره ای منت پست فطرتان به ازای صد من زر
ارزش ندارد.
دینا در این بیت غزل خواجه نیز آدم واره می شود.
شبیه آدم پست فطرت قلمداد می شود.
تحقیر می شود.
کسی که صاحب خیلی از کنیزکان و غلامان است،
خود را قناعت پیشه جا می زند و دنیاگریز.
مفاهیم این بیت غزل خواجه به شرح زیرند:
قناعت که ضد حیف و میل است.
پست (دون) که ضد عالی است.
منتکشی که ضد قناعت ورزی است.
سعدی
جهان، ای پسر، ملک جاوید نیست
ز دنیا وفاداری امید نیست
این بیت شعر سعدی،
فی نفسه،
بیت شعر سرتاپا غلطی است.
جهان مادی جاوید و ابدی است و نه فانی و موقتی.
تغییر و تحول چیزها، پدیده ها و سیستم های جهان
دلیلی بر فانی بودن آن نیست.
واقعیت عینی و یا ماده لایزال است.
ماده لایزال در تغییر مدام است.
ساده به بغرنج فرا می بالد و بغرنج به ساده تجزیه می شود و در تحلیل نهائی، جهان توسعه و تکامل می یابد.
این تصور باطل مبتنی بر فنای جهان از فرمالیسم فلسفی (ظاهر پرستی) سعدی و حافظ سرچشمه می گیرد.
آنها اسیر ظاهر و فرم چیزها، پدیده ها و سیستم ها (انسانها) هستند و نمی توانند خود را از اسارت ظاهر آنها رها کنند و گام در ذات آنها بگذارند.
تمام تلاش هنرمندانه سعدی و حافظ در مورد «معشوق» وصف عناصر ظاهری و سطحی و محسوس او ست:
روی و موی و بوی و چشم و گوش و ابروی و قد و قامت و غیره.
ادامه دارد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر