جینا روک پاکو
سیرک در شهر است
· سیرک حوالی عصر وارد شهر می شود.
· کاروان سیرک که بوسیله ماشین کشیده می شود، از خیابان های شهر می گذرد.
· «سیرک کودکان بلونی»، کاروان کوچولوی است.
· مردم سیرک را تماشا می کنند.
· مردم از دیرباز شیفته هنرنمائی آرتیست های سیرک بوده اند.
· مردم از دیرباز نسبت به این «قوم کولی» مظنون بوده اند.
· اینها چگونه مردمی اند که از جائی به جائی کوچ می کنند، امروز اینجا هستند و فردا آنجا؟
· ما در باره اینها چه می دانیم؟
· چگونه می توان کسانی را شناخت که در جائی پا سست نمی کنند و پس از دو سه روز راه می افتند؟
· در زمان های قدیم، می گفتند که شعبده بازان از عوامل ابلیس اند.
· امروز دیگر کسی چنین ادعائی ندارد.
· اما هنوز هم سوء ظن کوچکی باقی مانده است.
· بقایائی از بی اعتمادی.
· اگر کسی شیوه زندگی دیگری دارد، شاید آدم در خفا آرزو می کند که مثل او زندگی کند.
· چون آرتیست های سیرک همچنان جزو برخورداران از آزادی بزرگ تلقی می شوند.
· مگر نه اینکه آنها ماجراجویانی اند؟
· مگر نه اینکه آنان پرندگان رنگین مهاجر بی قید و بند در حاشیه جامعه اند؟
· مگر نه اینکه آنان، مردان و زنان بی باکی اند که شجاعانه زندگی خود را به بازی می گیرند؟
· اما حقیقت این است که زنان و مردان سیرک در یک نظم و انضباط آهنین و مستحکم زیست می کنند.
· هر حرکتی باید دقیقا و به موقع انجام گیرد و گرنه کل جریان نمایش به خطر می افتد.
· کار در سیرک به چند ساعت محدود نمی شود، بلکه در تمام طول روز انجام می گیرد.
· مردم در همه انواع مشاغل زمان آزاد بمراتب بیشتری از آرتیستان سیرک در اختیار دارند.
· آرتیست خوب هرگز به اعمال نسنجیده و خطرناک تن در نمی دهد.
· او استحکام طناب را با دقت تمام تعیین می کند و حیوانات سیرک را به خوبی می شناسد.
· او نباید ریسک کند.
· آنچه تماشاگران را به خنده وامی دارد، آنچه تماشاگران را به حیرت می آورد و مبهوت می سازد، نتیجه تمرین سخت و پر زحمت منضبطی است.
· افراد سیرک انسان های زحمتکش، قانع و قابل اعتمادی اند.
· آنها توجه جدی به نظافت مبذول می دارند.
· کسی که کار جسمی می کند و علاوه بر آن، در فضای تنگی با دیگران زندگی می کند، برای او نظافت مهمتر از هر چیزی است.
· تبهکاری در میان افراد سیرک به ندرت یافت می شود.
· شاید علتش این باشد، که شغل آرتیستی، انسان های مربوطه را کاملا ارضا می سازد.
· شاید هم در همبستگی ژرف میان اعضای خانواده سیرک نهفته باشد.
· البته هر از گاهی اینجا و آنجا اختلافاتی بروز می کند، ولی افراد این خانواده همیشه از تکیه گاه و امنیت لازم برخوردار می شوند.
· سیرک بلونی وارد شهر شده است.
· واگن حیوانات به محل خاص خود برده می شود.
· چادر مخصوص اسب ها برپا می شوند و حیوانات قبل از همه مورد رسیدگی قرار می گیرند، آب و علف و گوشت و غیره دریافت می کنند.
· بعد واگن های دیگر در دایره ای قرار داده می شوند و بدین طریق منطقه سیرک تشکیل می یابد.
· ابرها از آسمان رخت بربسته اند.
· امروز هوا به مدت زیادی روشن می ماند و می توان چادر بزرگ سیرک را بر پا داشت.
· مردان سیرک لنگرمیخ های آهنی را بر زمین می کوبند.
· صداهای خشن و کوتاهی هر از گاهی به گوش می رسد.
· یکی در پی آب و برق است.
· در واگن پخت و پز گوشت در ماهتابه جز جز می کند.
· اما تنها بعد از ختم کار، یعنی بعد از برپا داشتن چادر می توان غذا خورد.
· افراد سیرک بلونی ـ خسته و راضی ـ لحظه ای چند دور هم می نشینند.
· در حوالی ساعت یازده شب چراغ های واگن ها خاموش می شوند.
· خاموشی حکمفرما می گردد.
· فقط اینجا و آنجا حیوانی در رؤیا به هیجان می آید.
· بلونی در خواب است.
ادامه دارد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر