جینا روک پاکو
هورست خبره در امور مربوط به چادر
· هورست، عموی میکائیل سی و پنج سال دارد.
· او مسن تر از برادرش، برنارد است.
· همه می گویند که او خونسردتر از برنارد است و خونش زود به جوش نمی آید.
· اما در ورای خونسردی ظاهری، هر دو برادر احساساتی اند و فوری به خشم می آیند.
· هورست سال ها ست که در امور مربوط به چادر خبره است.
· او مسئولیت برپاداشتن و برچیدن چادر سیرک را به عهده دارد.
· «برپا داشتن چادر سه ساعت وقت می خواهد»، هورست می گوید.
· «نخست باید محل مربوطه اندازه گیری شود و بعد نشانه گذاری های لازم صورت گیرد.
· بعد کار آغاز می شود.
· برچیدن چادر فقط یک ساعت و نیم وقت لازم دارد.
· هر کاری در این زمینه هزاران بار تمرین شده است.»
· هورست از چهارده سالگی نقش دلقک را تمرین کرده است.
· امروز او با برادرش نقش دلقک را چنان خوب بازی می کند که بچه ها از خنده روده بر می شوند.
· هورست علاوه بر این چاقوانداز هم است که با ورود او به صحنه نفس، در سینه تماشاچی ها به بند می آید.
· علاوه بر اینها، هورست مسئولیت برق کشی چادر و محوطه سیرک را هم به عهده دارد.
· در سیرک های کوچک، متخصصینی که فقط یک کار واحد انجام می دهند، وجود ندارد.
· هر کدام از افراد سیرک وظایف متعددی به عهده می گیرد، که ضمن دشواری، لذت بخش هم است.
· «هرکس واقعا مهم است!»، هورست می گوید.
· وقتی که نمایش به پایان می رسد و بچه ها کف می زنند و هورا می کشند، همه افراد سیرک نسبت به کردوکار خویش در آن روز احساس افتخار و غرور می کنند.
· گاهی ـ اما به ندرت ـ هورست چند ساعت از سیرک دور می شود.
· بقیه دقیقا می دانند که او کجا ست.
· او از شهرداری، مجوز صید ماهی گرفته است و در این جور مواقع لب رودخانه ای و یا دریاچه ای می نشیند و به صید ماهی می پردازد.
· «تماشای جریان آب و سکون و سکوت دور و بر برای من بسیار مفید است»، هورست می گوید.
· «هر از گاهی بدان احساس نیاز مفرط پیدا می کنم!»
ادامه دارد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر