جینا روک پاکو
تئودور ئول، رئیس سیرک
· رئیس سیرک بلونی پدر بزرگ میکائیل است.
· اسم او تئودور ئول است و شصت و سه سال دارد.
· او در خارج از نمایش، انسانی آرام در لباس خاکستری است و در خیابان نمی توان نشانه ای از سیرک در او دید.
· سیرک بلونی سیرک کوچکی است.
· سیرک بلونی ۱۶ واگن دارد که محل سکونت ۱۰ انسان و ۳۷ حیوان است.
· همه این ده نفر با یکدیگر خویشاوندند و خانواده ای را تشکیل می دهند.
· تئودور ئول سرکرده و رئیس خانواده است.
· کسی بدون مشورت با او تصمیم نمی گیرد.
· «هرکس مجاز به بیان نظر خویش است»، آقای ئول می گوید.
· «اگر مسئله ای مطرح باشد، ما گرد می آئیم.»
· این حرف او درست است اما حرف آخر را خود او می زند.
· کسی هم تا کنون مخالف این امر نبوده است.
· برای اینکه سیرک رو به راه باشد، باید رهبری آن در دست شخصیت مجربی قرار داشته باشد.
· آقای ئول نیز انسان با تجربه ای است.
· او در سیرک به دنیا آمده و در سیرک بزرگ شده است.
· او قبلا به عنوان آرتیست ماروار در سیرک نقش بازی می کرد.
· و غیر از زمان جنگ، هرگز از سیرک جدا نبوده است.
· مادر و پدر او در سال ۱۹۰۰ میلادی سیرک بلونی را تأسیس کرده اند.
· «من به همه چیز مربوط به سیرک رسیدگی می کنم»، تئودور ئول، رئیس سیرک می گوید.
· «من واگن ها کنترل می کنم، به وضع و حال حیوانات نگاه می کنم و مواظبم که نوه های دوگانه ام لباس گرم بپوشند و سرما نخورند.»
· او برنامه سیرک های دیگر را هم مرتب مطالعه می کند، تا از بقیه عقبتر نماند.
· در آلمان هشتاد سیرک کوچک در راهند و آنها همه یکدیگر را می شناسند.
· وقتی که آقای تئودور ئول وقت آزاد داشته باشد، با پسرانش هورست و برنارد تیله بازی و یا ورق بازی می کند.
· در این جور مواقع دوست ندارد که مزاحمش شوند.
· آیا او ترس از آن دارد که در سیرک بلونی کارها به مراد صورت نگیرند؟
· آقای ئول با ترس میانه خوبی ندارد.
· «آیا او اصلا ترس سرش می شود؟»
· «من ترس دارم، اما فقط از دندانساز!»، آقای تئودور ئول آهسته می گوید.
ادامه دارد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر