تحلیلی
از شین میم شین
بزرگان
که نقد صفا داشتند
چنین
خرقه زیر قبا داشتند
·
سعدی در این بیت، از قول دانای روشن نفس، دیالک تیک نمود
و ماهیت را از سوئی به شکل دیالک تیک قبا و خرقه و از سوی دیگر به شکل دیالک تیک
نسیه و نقد بسط و تعمیم می دهد و نقش تعیین کننده از آن ماهیت (خرقه، نقد صفا) می
داند.
·
بدین طریق، اعضای عالیرتبه هیئت و طبقه حاکمه ظاهر شاهانه پیدا می کننند و باطن درویشانه.
1
بزرگان
که نقد صفا داشتند
چنین
خرقه زیر قبا داشتند
·
سعدی برای منصرف کردن شاه از جهانگریزی و عزلت گزینی می
کوشد تا با استدلال دیالک تیکی او را به سلطنت و خدمت متقاعد سازد.
·
اصولا حق با سعدی است.
·
به عنوان شاه و وزیر و غیره بهتر می توان به خلق خدمت
کرد تا به عنوان صوفی عزلت گزین.
·
کسی که خود از احسان این و آن امرار معاش می کند، چگونه
می تواند خادم جامعه باشد.
·
مسئله ولی دیالک تیک نمود و ماهیت است.
·
هم در مورد شاه و هم در مورد صوفی.
2
بزرگان
که نقد صفا داشتند
چنین
خرقه زیر قبا داشتند
·
ظاهر شاه در باطن او بی تأثیر نمی ماند.
·
ظاهر شاه فقط لباس او نیست.
·
ظاهر شاه املاک و مستغلات و رعایا و کاخ و حرمسرا و جنگ
و قتل و غارت هم است.
·
سلطان محمود غزنوی که سعدی بکرات مورد ستایش قرار می
دهد، چنین شاه خونریز غارتگر ستمگری بوده است.
3
بزرگان
که نقد صفا داشتند
چنین
خرقه زیر قبا داشتند
·
همین دیالک تیک نمود و ماهیت و یا ظاهر وباطن در مورد
صوفی هم صدق می کند:
·
صوفی فقط در ظاهرش خلاصه نمی شود.
·
صوفی معیارهای طبقاتی، زیستی و ایده ئولوژیکی جامعه فئودالی
را هم عملا و هم نظرا به چالش می کشد.
·
صوفی نظام اجتماعی موجود را مورد حمله آشکار و پنهان
قرار می دهد.
·
کینه لایزال حافظ نسبت به صوفی به همین دلیل است.
·
حافظ اهل تصوف و طریق و عرفان را به مثابه خطری جدی تلقی
می کند و می کوبد.
4
بزرگان
که نقد صفا داشتند
چنین
خرقه زیر قبا داشتند
·
سعدی در این بیت، ضمنا دیالک
تیک فرم و محتوا را به خدمت می گیرد، نقش تعیین کننده را از آن محتوا اعلام
می کند و همین نکته را برای توجیه دیالک تیک قبا و خرقه
و دیالک تیک تجمل و صفا مورد سوء استفاده قرار می
دهد:
·
منظور سعدی پادشاه و درویش همزمان بودن است:
·
به صورت پادشاه ـ به سیرت درویش بودن است.
·
خرقه پوش و قبا پوش همزمان بودن است.
·
وحدت مطلق اضداد بودن است.
·
این به معنی عدم انطباق مطلق اقطاب دیالک تیکی است.
·
چنین چیزی نه می تواند وجود داشته باشد و نه می تواند
قاعده باشد.
·
شاید استثنائی باشد و بس.
5
بزرگان
که نقد صفا داشتند
چنین
خرقه زیر قبا داشتند
·
مفهوم «بزرگان» را سعدی در حق اشراف بنده دار، فئودال و
دربار و ایدئولوگ های آنها به کار می برد.
·
اما خود سعدی بهتر از هرکسی می داند که خرقه زیر قبای
بزرگان بنده دار و فئودال، همانقدر حقیقی
است که نقد صفای آنها.
·
چگونه می توان برای حفظ منافع خویش توده های دهها هزار نفری
را به فقر وفاقه محکوم کرد و همزمان نقد صفا داشت و خرقه زیر قبا؟
پایان
ادامه دارد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر