۱۳۹۳ آبان ۲۰, سه‌شنبه

تاملی در تحلیل تخیلی فرج سرکوهی (6)


کیانوری و اسکندری در قاب دو مصاحبه
فرج سرکوهی
تحلیلی از یدالله سلطان پور

رهبری فدائیان و خط سه و چهار و پنج اگر نه در مواضع سیاسی، که 
در تفکر و در بینش، از همان بینش سنتی حزب توده برخاسته و وحدت بینشی 
کار انتقاد سیاسی از حزب توده را بر آنان دشوار می کرد.

·        معنی تحت اللفظی:
·        رهبری فدائیان و خط سه و چهار و پنج بلحاظ مواضع سیاسی با حزب توده تفاوت داشتند.
·        بلحاظ تفکر و بینش با حزب توده وحدت داشتند.
·        برای اینکه از بینش حزب توده برخاسته بودند.
·        به همین دلیل نمی توانستند از حزب توده انتقاد کنند.

·        ما این نظرات حریف را یکی پس از دیگری مورد تأمل قرار می دهیم:

1
رهبری فدائیان و خط سه و چهار و پنج
 بلحاظ مواضع سیاسی با حزب توده تفاوت داشتند.

·        ما خطوط سه و چهار و پنج را نمی شناسیم.
·        ولی فدائیان تا آنجا که می دانیم، هیچ موضع سیاسی روشنی نداشته اند.
·        مشخصه سیاسی و نظری و عملی فدائیان در عناوین دو اثر اولیه سران آن، امیر پرویز پویان و مسعود احمد زاده بطور مبهم و مه آلود تبیین یافته بود:

الف
·        ضرورت مبارزۀ مسلحانه و رد تئوری بقاء

ب
·        جنگ مسلحانه، هم استراتژی ـ هم تاکتیک  

2
رهبری فدائیان و خط سه و چهار و پنج
 بلحاظ مواضع سیاسی با حزب توده تفاوت داشتند.

·        مرزبندی آوانتوریسم چپ (فدائیان خلق و پیکار و غیره) و آوانتوریسم راست (فدائیان اسلام و مجاهدین و غیره) با حزب توده عمدتا در فرم مبارزه با دربار بوده است.
·        حزب توده در نقد فرم مبارزه آوانتوریسم چپ، که در آثار جوانشیر و اخگر و غیره صورت گرفته، مطلق کردن فرم مسلحانه مبارزه را رد کرده است و مبارزه در همه عرصه ها را توصیه کرده است.
·        همین و بس.
·        حزب توده از ماهیت طبقاتی این دار و دسته ها بی خبر بوده است.

3
·        فدائیان و پیکار و مجاهدین و غیره نه کاری به سیاست داشته اند و نه کمترین خبری از سیاست داشته اند.
·        به همین دلیل خصلت آنارشیستی ـ تروریستی آنها برجسته بوده است.

·        برای داشتن سیاست روشن به تدوین برنامه نیاز است.
·        فدائیان و پیکار و مجاهدین و غیره فاقد برنامه سیاسی روشن بوده اند.

·        مجاهدین هنوز هم برنامه سیاسی روشنی ندارند. 

·        از این رو این ادعای حریف که اینها با حزب توده بلحاظ مواضع سیاسی تفاوت داشته اند، نادقیق و نادرست است.
·        پیش شرط این تفاوت، داشتن برنامه سیاسی است.
·        وقتی دار و دسته ای فاقد برنامه سیاسی باشد، چگونه می توان از تفاوت آن بلحاظ سیاسی با حزب توده سخن گفت؟  

2
رهبری فدائیان و خط سه و چهار و پنج بلحاظ تفکر و بینش
 با حزب توده وحدت داشتند.

·        اگر منظور حریف از تفکر و بینش، ایده ئولوژی باشد، باز هم نمی توان چنین ادعائی داشت.
·        برای اینکه فدائیان هنوز هم که هنوز است، با تفکر بطور کلی بیگانه اند، چه رسد به داشتن ایده ئولوژی مشترک با حزب توده.
·        تازه ایده ئولوژی خود حزب توده باید مورد بررسی قرار گیرد.
·        اینکه حزب توده در برنامه اش ایده ئولوژی خود را مارکسیسم ـ لنینیسم قلمداد می کند، تضمینی بر داشتن آن نمی تواند باشد.

3
برای اینکه از بینش حزب توده برخاسته بودند.

·        از فرمولبندی تق و لق این دلیل حریف می توان به پریشان اندیشی او پی برد.
·        چون هیچ سازمانی از بینش حزبی برنمی خیزد.
·        انشعاب یعنی انفصال تشکیلاتی.

·        فدائیان خلق ضمنا از حزب توده منشعب نشده اند.
·        فقط بیژن جزبی در 13 سالگی عضو سازمان جوانان حزب توده بوده است.

4
·        ضمنا این ادعا که چون فدائیان و خط های قر و قاطی از حزب توده منشعب شده بودند، پس وحدت ایده ئولوژیکی با حزب توده داشتند، ارزش علمی و منطقی ندارد.

·        اگر قضیه از این قرار باشد، باید باند خلیل ملکی و آل احمد و انور خامه ای و غیره هم با حزب توده وحدت ایده ئولوژیکی داشته باشند.
·        ضمنا یکی از دلایل اصلی انشعابات تضاد ایده ئولوژیکی است.

5
به همین دلیل نمی توانستند از حزب توده انتقاد کنند.

·        چرا نباید بتوانند به دلیل داشتن اختلافات سیاسی از حزب توده انتقاد کنند؟

6
رهبری فدائیان و خط سه و چهار و پنج اگر نه در مواضع سیاسی، 
که در تفکر و در بینش، از همان بینش سنتی حزب توده برخاسته 
و وحدت بینشی کار انتقاد سیاسی از حزب توده را بر آنان دشوار می کرد.

·        منظور حریف احتمالا همان معیار کشکی و بورژوائی او در طبقه بندی ایده ئولوژی ها ست:
·        حریف ایده ئولوژی ها را نه بر پایه خصلت طبقاتی شان، بلکه بر اساس نو و کهنه بودن شان مرزبندی می کند.
·        در قاموس حریف مارکسیسم ـ لنینیسم چیزی سنتی و کهنه است و رویزیونیسم های متنوع در مکاتب امپریالیستی، چپ نو.

·        هپیلی هپوئیسم هم به همین می گویند.

7
جبهه دموکراتیک، متشکل از چند سازمان و از جمله سازمان وحدت کمونیستی 
با گرایش چپ نو، مبارزه برای گسترش دموکراسی را محور اصلی می دید
 و بر اتحاد نیروهای آزادی خواه برای حفظ و گسترش دموکراسی پای می فشرد.
این جبهه، سازمان مجاهدین، جبهه ملی و دیگر گرایش های ملی و لیبرال آن روزگار ، 
که خواهان حفظ آزادی ها بودند، طیف دیگری از منتقدان حزب توده را شکل می دادند.

·        در اینکه همه این دار و دسته ها ضد توده و حزب توده بوده اند، تردیدی نیست.
·        تردید فقط در این ادعای حریف است که این دار و دسته ها و بویژه سازمان تروریستی ـ آنارشیستی مجاهدین خلق خواهان گسترش دموکراسی و حفظ آزادی ها بوده اند.

·        سازمان متکی بر ترور و توطئه و بمب چگونه می تواند خواهان حفظ آزادی ها ی کذائی باشد؟

·        چون شیوه عمل خود این سازمان زمینه فکری و مادی لازم را برای اختناق و فشار و شکنجه و سرکوب هموار می سازد.

7
اغلب روشنفکران مستقل، رسانه های غیردولتی و روزنامه نویسان 
نیز که خواهان آزادی بودند در صف منتقدان حزب توده جای داشتند.

·        در صحت این ادعای حریف تردیدی نیست.
·        ولی این سمتگیری ضد توده ای ربطی به دفاع حزب توده از خط خمینی نداشته است.

·        ریشه آنتی کمونیسم،  طبقاتی است.

·        آنتی کمونیسم را بچه فئودال ها و بچه بورژواها با شیر مادر از آن خود می کنند.
·        اینها همیشه خدا ضد توده و ضد حزب توده بوده اند.

·        این در طبیعت طبقاتی آنها ست.
·        حزب توده هر خط مشی دیگری هم اتخاذ می کرد، کمترین تغییری از این بابت صورت نمی گرفت.

ادامه دارد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر