پروفسور
دکتر هانس هاینتس هولتس
فصل ششم
متافیزیک
برگردان
شین میم شین
بخش
دهم
اقدامات
بورژوائی در زمینه نوسازی متافیزیک:
ژان
پل سارتر
مارتین
هایدگر
ارنست
بلوخ
قسمت
اول
ژان
پل سارتر و سیمون دوبوار
ادامه
9
·
ژان پل سارتر می نویسد:
·
«انسان چیزی جز طرح خویشتن خویش نیست.
·
انسان فقط تا حدی وجود دارد که عمل
می کند.
·
انسان چیزی جز مجموعه اعمال خود نیست.
·
انسان چیزی جز زندگی اش نیست.»
10
·
اینجا سوبژکتیویسم فلسفه حیاتی به متافیزیک
بارزی استحاله می یابد، متافیزیکی که مسند را به سوبژکت و سوبژکت را به مسند مبدل
می سازد تا طرحی برای اثبات اختیار (آزادی) سرهمبندی کند.
مسند به چه
معنی است؟
مثال:
حسن امروز پسرش را به گردش برده بود.
حسن سوبژکت (فاعل) است.
امروز قید است.
پسرش، اوبژکت (مفعول) است.
به گردش برده بود، مسند است. مترجم)
11
·
برای انکار مسند به عمل منطقی در
فرم مفهوم اونتولوژیکی سوبژکت منفی نامعین و بی مسند، مادیت داده می شود.
·
(گذار از منطقی به مادی. مترجم)
·
این سوبژکت تا زمانی که تعین های
خود را انجام نمی دهد، هیچ واره است.
·
به همین دلیل سارتر می نویسد:
·
«انسان ماهیت است، ماهیتی که نمود آن
موجب وجود جهان می گردد.»
·
(سارتر، «دکارت و مسئله اختیار»، 1948، ص 204)
12
یوهان گوتلیب فیشته (1762 ـ 1814)
یکی از برجسته ترین نمایندگان ایدئالیسم آلمانی
·
سارتر اینجا قرابت خاصی به فیشته
کسب می کند.
·
سارتر کاملا بطرز ایدئالیستی ـ
ذهنی، این را «اختیار خلاق» می نامد.
13
·
«اختیار خلاق» سارتر در انتخاب میان امکانات
متعدد موجود برای برخورد به پدیده ای و یا نمودی نیست.
·
بلکه در جبری برای برنامه ریزی آزادانه
ی پا فراتر نهادن از عدم (نیستی) است.
·
مراجعه کنید به دیالک تیک جبر و اختیار در تارنمای دایرة
المعارف روشنگری
14
·
ما مختار به نامختار بودن نیستیم.
·
«ما محکوم به اختیار هستیم.»
·
برای اینکه ما همیشه در شرایطی
قرار داریم که باید کاری بکنیم.
·
انسان باید عمل کند، اگر بخواهد
زنده بماند.
·
هر واکنشی نسبت به تأثیرات جهان
خارج از ابتدا به معنی عمل فردی است که می تواند به نفی جهان خارج منجر شود.
·
در این عمل فردی دست انسان به
امکانات باز می شود و برخورد مستقل با بافت جهانی و بافت ارزشی رونق می یابد.
15
·
از این رو، این اختیار نه رابطه جهانی
خارجی و اجتماعی، بلکه استقلالی است که در درون سوبژکت هست و به مثابه واقعیت وجود
استنباط می شود.
15
·
به همین معنا ست که سارتر می نویسد:
·
«ما هرگز آزادتر از آن نبوده ایم که در اسارت
و زندان بوده ایم.»
·
(آزادترین ایام زندگی ما، ایامی است که در
اسارت و زندان سپری کرده ایم. مترجم)
16
·
آزادی بطور کلی با وجود انسان یکسان
تلقی می شود.
·
یعنی با فردیت منسوب به خویشتن انسان
یکسان قلمداد می شود.
·
به همین دلیل، سلب آزادی برونی،
کمترین تغییری در آن نمی دهد.
ادامه دارد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر