۱۳۹۳ آبان ۲۲, پنجشنبه

مقوله «صوفی» در آثار خواجه شیراز (51)


تحلیلی از شین میم شین

خدا را کم نشین با خرقه پوشان
رخ از رندان بی ‌سامان مپوشان

·        خواجه در این بیت، دوئالیسم خیر و شر را به شکل دوئالیسم رند و خرقه پوش بسط و تعمیم می دهد، از افراط در همنشینی با اشرار نهی می کند و از نسیان اخیار هشدار می دهد.
·        بعد برای اندرز خود دلیل می آورد: 

در این خرقه بسی آلودگی هست
خوشا وقت قبای می فروشان

·        معنی تحت اللفظی:
·        در این خرقه آلودگی های زیادی هست.
·        خوش به حال کسانی که قبای خود را حتی برای دریافت می می فروشند.

3
در این خرقه بسی آلودگی هست
خوشا وقت قبای می فروشان

·        خواجه در این بیت نیز دوئالیسم خیر و شر را به شکل دوئالیسم قبا و خرقه بسط و تعمیم می دهد و به جانبداری از قبا خیمه و خرگاه خرقه پوشان را، یعنی اهل تصوف و طریقت و عرفان را به رگبار می بندد.

4
·        این غزل را خواجه به احتمال قوی خطاب به بخشی از اشرافیت بنده دار و فئودال سروده که تحت تأثیر ایده ئولوژی بورژوائی آغازین قرار داشته اند که در کسوت عرفان نمایندگی و تبلیغ می شد.
·        خواجه به عنوان نماینده ایده ئولوژیکی طبقه حاکمه فئودالی آنها را از تعویض موضع طبقاتی فئودالی منع می کند.

5
·        ما با پدیده تعویض موضع طبقاتی در دوره لرزش زمین زیر گام های پرولتاریا نیز مواجه بوده ایم.
·        بخش مهمی از سران حزب توده، چه بسا خاستگاه طبقاتی اشرافی ـ فئودالی و یا بورژوائی داشته اند.
·        این پدیده از نقطه نظرهائی مفید و از نقطه نظرهای دیگر دست و پا گیر بوده است.
·        شاید یکی از دلایل عقب ماندگی تئوریکی حزب توده همین باشد.
·        چون از آن خود کردن ایده ئولوژی طبقه اجتماعی دیگر مثل آموزش زبان بیگانه است.
·        حتی اگر کسی در آموزش زبان بیگانه سعی تمام به خرج دهد، باز هم نمی تواند آن را عمیقا از آن خود کند.
·        قاعده از این قرار است.
·        وجود استثناهائی، تغییری در اعتبار آن نمی دهد.

6
در این صوفی وشان دردی ندیدم
که صافی باد عیش دردنوشان
درد
به رسوبات باده اطلاق می شود.
به مواد شیمیائی ئی اطلاق می شود
که سنگین تر از الکل اند
و در ته خم و جام ته نشین می شوند.

·        معنی تحت اللفظی:
·        در این صوفی واره ها دردی وجود ندارد.
·        عیش دردنوشان بی غل و غش باد.  

7
در این صوفی وشان دردی ندیدم
که صافی باد عیش دردنوشان

·        خواجه واژه «درد» را در مصراع اول به معنی محتوا و اصالت و خلوص به کار می برد:
·        منظور خواجه این است که اهل تصوف، طریقت و عرفان مظاهر تظاهر محض اند.
·        ظاهرشان زیبا فریبا و زیبا ست.
·        اما توخالی و بی محتوا هستند.
·        در بهترین حالت، ظاهر و باطن شان با هم انطباق ندارند.
·        درست بر عکس، رندان دردنوش که مظاهر پاکی اند.

8
در این صوفی وشان دردی ندیدم
که صافی باد عیش دردنوشان

·        خواجه در این بیت، دوئالیسم خیر و شر را به شکل دوئالیسم رند دردنوش و صوفی بی درد بسط و تعمیم می دهد و برای رندان دردنوش عیش ناب و بی غل و غش آرزو می کند.

ادامه دارد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر