سرچشمه:
صفحه فیسبوک امید
(به نقل از نامه مردم
شماره 915، 7 اسفند ماه 1391)
تحلیلی از یدالله
سلطان پور
حزب
توده ایران معتقد است که میهن ما به تغییرهایی بنیادی در راستای اجرایی شدن
خواستهای ”ملی-
دموکراتیک“ نیازمند است.
این
امر در کشور ما به
معنای تغییرِ کامل ماهیت دیکتاتوریِ روبنای سیاسی، و برپا داشتن
مبانی اساسی دموکراسی و آزادی ها ست.
تغییر روبنای سیاسی استبدادی، مخرج مشترکِ طیف وسیع طبقه و قشرهای اجتماعی است
و
در حکم پشتوانه و مشروعیت حکومت ملی و دموکراتیک نیز خواهد بود.
ما
معتقدیم که در کنار این جنبه سیاسی دموکراتیزه
کردن روبنای سیاسی، نمی توان جنبه ”اقتصاد سیاسی“
این مرحله و منافع و خواست های بیدرنگ مادی
توده ها را در نظر نگرفت.
زیربنای
اقتصادی
کشور ما به طرزی
گسترده زیر سلطه سرمایه داری انگلیِ تجاری و بورژوازی بوروکراتیک است.
تمرکز این کلانسرمایه های ضد ملی و ارتباط شان
با هرمِ
قدرت، زاینده
طیف رنگارنگی
از عامل های ضد دموکراتیک و ضد اجتماعی در روبنای سیاسی دیکتاتوری کشورمان است.
از
این روی، رویارویی با این لایه های الیگارشی نمی تواند خارج از برنامه مرحله
”ملی- دموکراتیک“ باشد.
در
غیر
این صورت،
تغییرها در روبنای سیاسی- در بهترین حالت- به تغییر در شکل
و جا به جایی کانون های قدرت محدود
خواهد شد.
این
لایههای بورژوازی انگلی، مخالف
تغییرهای بنیادی و ترقی اند
از این روی، افشا کردن ماهیت شان و مرزبندی کردن با آنها در راستای دقیق
کردن
صف بندی شرکت کنندگان در جبهه وسیع،
ضروری است.
پایان
پایان
·
این دومین مطلبی
است که ما از «نامه مردم» مورد تأمل قرار می دهیم.
·
مطلب اول، تحلیلی
بر مقاله ای تحت عنوان «می جوشد از نهادم آتشفشان آواز» بود که منتشر شده است.
·
ما این فراز از
مقاله را نخست تجزیه و بعد تحلیل می کنیم تا تصور خود را در رابطه با آنها تبیین داریم،
به امید اینکه هماندیشی (تبادل نظر) امکان
پذیر گردد.
1
میهن
ما به تغییرهایی بنیادی در راستای اجرایی
شدن خواست های ”ملی- دموکراتیک“ نیازمند است.
·
برای درک منظور
نویسنده باید مفاهیم او مورد تأمل قرار
گیرند:
·
«تغییرات بنیادی»، «خواست های
ملی و دموکراتیک»
2
تغییر بنیادی
·
تغییر بنیادی به
تغییر زیربنائی اطلاق می شود.
·
زیربنای جامعه چیست؟
·
زیربنای هر جامعه
مناسبات تولیدی اند.
·
مهمترین عنصر این
مناسبات، فرم مالکیت بر وسایل تولید است.
·
مناسبات مالکیت است.
·
مراجعه کنید به شیوه
تولید، نیروهای مولده، مناسبات تولیدی، زیربنا
و روبنا در تارنمای دایرة المعارف روشنگری
·
حزبی که خواهان
تحول بنیادی جامعه است، باید خواهان لغو مالکیت خصوصی بر وسایل اساسی تولید (اراضی،
مستغلات، معادن، منابع، کارخانجات، بانک ها، شرکت ها و غیره) باشد.
3
خواست های ملی و دموکراتیک
·
مطالبات ملی و دموکراتیک
کدامند؟
·
مطالبات ملی،
مطالبات مجموعه ملت است.
·
مطالبات ملی در ایران
کنونی کدامند؟
4
·
در دوره سلطنت
پهلوی، مطالبات ملی کسب استقلال و حق تعیین سرنوشت ملی و غیره بود.
·
چون سلطنت پهلوی
وابسته به امپریالیسم بود و جامعه با مشاورت بیش از 20 هزار مستشار امریکائی اداره
می شد.
5
·
اگر حزبی برای
انقلاب اجتماعی محتوای ملی قایل شود، باید آن را توضیح دهد.
·
شاید حزب توده هم
توضیح داده است.
·
ما هنوز اسناد برنامه
ای آن را نخوانده ایم.
·
شاید منظور حزب
توده از مفهوم «ملی»، عدم وابستگی به امپریالیسم باشد.
·
استقلال و یا
خودمختاری ملی باشد.
6
·
منظور از مفهوم «دموکراتیک»
چیست؟
·
اگر حزب توده در
دوره سلطنت پهلوی برای انقلاب اجتماعی خصلت دموکراتیک قایل می شد، اولا به دلیل
جانسختی کماکان بقایای فرماسیون های اجتماعی ـ اقتصادی ماقبل سرمایه داری مثلا فئودالیسم
و غیره بود.
·
با پیروزی انقلاب
ضد فئودالی ـ بورژوائی سفید مناسبات تولیدی سرمایه داری برقرار می شود و فاتحه ای
بر فئودالیسم خوانده می شود.
·
یعنی بخش مهمی از
مطالبات دموکراتیک خلق بر آورده می شود.
7
·
جنگ داخلی که پس
از پیروزی مناسبات تولیدی سرمایه داری شعله ور می گردد، جنگ انقلاب با ارتجاع بوده
است:
·
جنگ بورژوازی
مدرن تحت فرمان دربار و امپریالیسم با ارتجاع فئودالی ـ روحانی سرنگون شده بوده
است.
·
طبقات اجتماعی غیر
پرولتری در این جنگ داخلی چه بسا دو شقه شده بودند.
·
بخشی از آنها در
اردوی انقلاب بورژوائی سفید بودند و بخش دیگری از آنها در اردوی ارتجاع فئودالی ـ
روحانی سرنگون شده.
8
·
سرنگونی سلطنت به
معنی رستاوراسیون (احیای مناسبات اجتماعی قبل از انقلاب) بوده است.
·
پیروزی ارتجاع
بوده است و شکست انقلاب.
·
پس از انقلاب بورژوائی
فرانسه نیز ارتجاع فئودالی ـ روحانی دوباره به قدرت رسید و 30 سال حکومت کرد.
·
شکست انقلابات پدیده
ای دیر آشنا ست.
·
خمینی با یلسین و
گوربه چوف قابل مقایسه است.
·
در هر دو کشور
رستاوراسیون صورت گرفته است.
·
ارتجاع دوباره پیروز شده
است.
·
البته با این تفاوت
که در ایران فئودالیسم و روحانیت پیروز شده و در اتحاد شوروی بورژوازی.
9
Otto Graf Lambsdorff
·
ارتجاع فئودالی ـ
روحانی ـ فوندامنتالیستی اما چاره ای جز تدام روند توسعه کاپیتالیستی نداشته است.
·
برگشت به فرماسیون
اجتماعی ـ اقتصادی فئودالی امکان ناپذیر شده بود.
·
در نتیجه،
روحانیت و اشرافیت فئودال، ماهیتا بورژوا شده اند.
·
این پدیده در
اروپا نیز رخ داده است.
·
هنوز هم که هنوز
است، بخش مهمی از هیئت و طبقه حاکمه در کشورهای دیر آمده به قافله تمدن بورژوائی،
مثلا آلمان و ایتالیا و اسپانیا و غیره، از اشراف فئودال سابق اند.
·
یکی از دلایل
سیطره آسان فاشیسم در این کشورها نیز همین دیرکرد بوده است.
10
·
مسئله ای که در
ایران پس از رستاوراسیون گوژ بالا گوژ شده، این است که زیربنای جامعه کاپیتالیستی بوده
و تداوم یافته، ولی روبنای ایده ئولوژیکی جامعه فئودالیزه ـ تئوکراتیزه شده است.
·
تضادی که در جامعه
شعله ور است، همین تضاد زیربنای اقتصادی کاپیتالیستی با روبنای ایده ئولوژیکی فئودالی
ـ تئولوژیکی (فقهی) است.
·
جنبش 88 موسوم به
سبز، به احتمال قوی حرکتی در جهت حل این تضاد بوده است.
11
·
اگر این استنباط
ما درست باشد، حتی پیروزی جنبش سبز نه به تحول بنیادی جامعه، بلکه به تحول روبنائی
جامعه منجر می شد.
·
یعنی در آن صورت
در بهترین حالت ولایت فقیه و نهادهای فئودالی ـ فقهی در دولت و جامعه با نهادهای بورژوائی
و فئودالی و فقهی معتدل جایگزین می گشت.
·
انتخاب روحانی
نیز احتمالا «عمل به برخی از وصایای جنبش مغلوب سبز» بوده است.
·
یعنی نوعی عقب
نشینی جناح سنتی طبقه حاکمه بوده است.
·
عقب نشینی در
عرصه روبنای ایده ئولوژیکی بوده است.
12
·
محتوای دموکراتیک
انقلاب اجتماعی در رابطه با همین روبنای فئودالی ـ فقهی است.
·
این تحول هرچه
باشد، تحولی روبنائی خواهد بود و نه زیربنائی.
ادامه دارد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر