پروفسور
دکتر گونتر هیدن
پروفسور
دکتر ولفگانگ ایش هورن
برگردان
شین میم شین
·
برای درک مفهوم «حاکمیت طبقاتی»
باید با مفاهیم «طبقه» و «دولت» آشنا شد:
طبقه
پروفسور
دکتر گونتر هیدن
·
طبقات اجتماعی عبارتند از
گروه های بزرگی از مردم که بنا بر عوامل زیرین از یکدیگر متمایز می شوند:
الف
·
بنا بر جایگاه خود در سیستم تولید اجتماعی، که بطور تاریخی تعیین شده است.
ب
·
بنا بر رابطه خود با وسایل تولید، که عمدتا در قوانین کشوری فرمولبندی
و درج شده است.
ت
·
بنا بر نقش خود در سازمان اجتماعی کار و در نتیجه، بنا بر چند و چون سهیم بودن خود در ثروت اجتماعی.
1
·
به قول ولادیمیر لنین، طبقات اجتماعی، گروه هایی از مردم اند، که یکی می تواند کار
دیگری را بنا بر جایگاه مخصوص خود در سیستم اقتصادی ـ اجتماعی معین تصاحب کند.
·
(کلیات لنین، جلد 29، ص 410)
2
·
ملاک و معیار اصلی برای تعیین طبقات به شرح زیر است:
الف
·
جایگاه آنها در سیستم تولید اجتماعی که بطور تاریخی معین شده است.
ب
·
رابطه آنها با وسایل تولید، که ناشی از جایگاه آنها ست.
3
·
ملاک ها و معیارهای دیگر، همه از این ملاک و
معیار ماهوی و اصلی سرچشمه می گیرند و لذا نه مجزا از آن و نه بطور منفرد و
یا در پیوند با یکدیگر، می توانند به عنوان مبنای تمایز
طبقات محسوب شوند.
4
·
تنها رابطه با وسایل تولید است
که می تواند علت اصلی نابرابری
اقتصادی و سیاسی انسان ها در جامعه طبقاتی محسوب شود.
5
·
ایدئولوگ های بورژوائی، رویزیونیستی و سوسیال
ـ دموکراسی راستگرا ملاک و معیار ماهوی
تعیین طبقات را مورد انکار قرار می دهند و ملاک ها و معیارهای فرعی و غیرماهوی را به عنوان ماهوی
جا می زنند.
6
·
آنها در درک تئوریکی خود از طبقات،
اختلافات غیرقابل انکار اقتصادی، اجتماعی و سیاسی و تضادهای موجود میان طبقات در جامعه سرمایه داری را نتیجه نقش متفاوت انسان
ها درسازمان اجتماعی تولید و نتیجه تقسیم
ناعادلانه ثروت اجتماعی جا می زنند.
7
·
آنها بدین طریق به نیات زیر جامه عمل می پوشانند:
الف
·
بر علل اصلی استثمار
سرمایه داری سرپوش می نهند.
ب
·
ضرورت مبارزه طبقاتی برای امحای مالکیت
سرمایه داری بر وسایل تولید را رد می کنند.
ت
·
به پاسداری تئوریکی از جامعه سرمایه داری می پردازند.
8
·
آنها با اشاره به تفاوت طبقات
اجتماعی بلحاظ شعور طبقاتی این نتیجه را می گیرند
که برای از بین بردن طبقات، تغییر شعور انسان ها
کفایت می کند.
9
·
بسنده کردن به تغییر لفظی شعور
مردم، همزمان با حفظ پایه و اساس شعور طبقاتی،
یعنی همزمان با حفظ طبقات، بطورعینی به معنی حفظ جامعه
طبقاتی و سلطه سرمایه انحصاری است.
10
·
ایدئولوگ های بورژوائی، رویزیونیستی و سوسیال
ـ دموکراسی راستگرا
مردم را از امحای مالکیت کاپیتالیستی بر وسایل تولید، که پایه و اساس وجود
طبقات و مبارزه طبقاتی در کشورهای امپریالیستی است، منحرف می سازند.
11
·
مارکسیسم ـ لنینیسم خصلت تاریخی طبقات را بویژه مورد تأکید قرار می دهد.
الف
·
جامعه بشری همیشه منقسم به طبقات نبوده است و برای همیشه
منقسم به طبقات نخواهد بود.
ب
·
جامعه اولیه، نخستین فرماسیون اقتصادی ـ اجتماعی، جامعه ای
بی طبقه بوده است.
ت
·
درجه نازل توسعه نیروهای مولده
در آن فرماسیون، مالکیت اشتراکی بر وسایل
تولید و کار همه اعضای جامعه را ایجاب می نمود و استثمار انسان بوسیله انسان را
غیرممکن می ساخت.
پ
·
استثمار و پیدایش طبقات از نظر اقتصادی، تنها زمانی امکان
پذیر گردید که نیروی کار انسانی قادر به تولید فراورده
های بیشتر از آنچه برای بازتولید خود نیاز داشت،
گردید.
12
·
توسعه هرچه بیشتر نیروهای مولده، تقسیم اجتماعی بزرگ کار و پیدایش مالکیت خصوصی بر وسایل تولید عوامل اصلی و عینی پیدایش طبقات اجتماعی را تشکیل می دهند.
·
مراجعه کنید به نیروهای مولده، تقسیم کار در تارنمای دایرة المعارف روشنگری
13
·
از این رو تقسیم جامعه بشری به طبقات اجتماعی و پیدایش
مناسبات مبتنی بر استثمار و ستم نه نتیجه رانده شدن انسان از بهشت، بلکه نتیجه پیشرفت اجتماعی است، که در این فرم تضادمند صورت گرفته است.
·
(قصه راند شدن حوا و آدم از بهشت نیز در حقیقت، انعکاس تئولوژییکی
ـ استه تیکی ـ هنری همین خروج بشریت از جامعه اشتراکی اولیه است.
·
تراژدی های غم انگیز یونان باستان نیز انعکاس میتولوژیکی
ـ استه تیکی ـ هنری همین گذار از جامعه بی طبقه مبتنی بر برابری و صلح و دوستی به جامعه
طبقاتی مبتنی بر استثمار و ستم اند. مترجم)
ادامه دارد.
ویرایش:
پاسخحذفقصه رانده شدن حوا و آدم از بهشت نیز در حقیقت، انعکاس تئولوژیکی ـ استه تیکی ـ هنری همین خروج بشریت از جامعه اشتراکی اولیه است.
تراژدی های غم انگیز یونان باستان نیز انعکاس میتولوژیکی ـ استه تیکی ـ هنری همین گذار از جامعه بی طبقه مبتنی بر برابری و صلح و دوستی به جامعه طبقاتی مبتنی بر استثمار و ستم اند.