تحلیلی
از شین میم شین
در
مذهب طریقت خامی نشان کفر است
آری
طریق دولت چالاکی است و چستی
·
معنی تحت اللفظی:
·
در مذهب اهل طریق، نرم روی علامت الحاد است.
·
طریق خوشبختی چستی و چالاکی است.
1
در
مذهب طریقت خامی نشان کفر است
آری
طریق دولت چالاکی است و چستی
·
خواجه در این بیت، برای اثبات برتری چالاکی و پختگی بر خامی
و ناپختگی، از کیسه باز خلیفه می بخشد:
·
یعنی از باورهای اهل طریقت و تصوف و عرفان، سوء استفاده
می کند و معیار تمیز خامی و پختگی، نرم روی و رقصان روی را از آنها به عاریه می
گیرد.
·
همان اهل تصوف و طریقت و عرفان که در بیت بیت دیوان
خواجه زیر تازیانه توهین و تخریب و تحقیر قرار دارند.
·
این اما به چه معنی است؟
2
در
مذهب طریقت خامی نشان کفر است
آری
طریق دولت چالاکی است و چستی
·
این بدان معنی است که ایده ئولوژی فئودالی به نمایندگی
سعدی و حافظ و غیره نسبت به عرفان برخوردی دوگانه دارد:
الف
·
جنبه های مثبت و انقلابی عرفان را می کوبد.
ب
·
جنبه های منفی و خردستیز (ایراسیونالیستی) عرفان را تأیید
می کند و حتی توسعه می دهد.
·
حافظ این شیوه سنجیده و اندیشیده برخورد با عرفان
انقلابی را از سعدی آموخته است.
·
حافظ چیز ارزشمندی از آن خود ندارد.
·
محتوای افکار حافظ ـ چه مثبت و چه منفی ـ به سعدی تعلق
دارد.
·
حافظ بخش ایراسیونالیستی فلسفه اجتماعی سعدی را از آن خود
کرده و بلحاظ فرم توسعه داده است.
·
بدون سعدی حافظ نمی توانست حتی حرف معنامندی بر زبان آورد.
3
در
مذهب طریقت خامی نشان کفر است
آری
طریق دولت چالاکی است و چستی
·
محتوای عرفانی این بیت، در هر صورت انقلابی است.
·
عرفان قرون وسطی توده ها را به جنبش فرامی خواند.
·
این درست برعکس ایده ئولوژی فئودالی حاکم است.
·
حافظ در این بیت با استفاده از واژه طریق به معانی مختلف
بر زیبائی فرمال بیت افزوده است.
·
وقتی به توسعه فرمال سخن توسط خواجه اشاره می رود، منظور
چیزهائی از این دست است.
تا
فضل و عقل بینی بی معرفت نشینی
یک
نکته ات بگویم:
«خود
را مبین که رستی»
فضل یعنی
کمال، ضد نقص و عیب
·
معنی تحت اللفظی:
·
تا زمانی به فضل و عقل بیندیشی، خرفت و کودن و خر می
مانی.
·
عاری از شناخت و شعور می مانی.
·
اگر راه رستگاری می جوئی از خودبینی بپرهیز.
1
·
وقتی از سرقت خواجه از کیسه باز خلیفه عرفان سخن می رود،
به همین دلیل است:
·
چون این ایده نسیان خویش و تلاش سوبژکتیو در جهت پرواز ذره
وار به سوی خورشید حق نیز به گنجینه فکری عرفان تعلق دارد.
·
خواجه این اندیشه را نیز از اهل عرفان به عاریه می گیرد.
2
·
تردستی ایده ئولوژیکی خواجه اما این است که از همان سرقت
ایده ئولوژیکی از سفره نظری عرفان، خنجری ایده ئولوژیکی بر ضد همان عرفان می سازد
و بر ستون فقرات تصوف و صوفی می نشاند.
·
برای درک منظور ما بهتر است به مصراع دوم بیت خواجه دقت دو
چندان شود:
3
یک
نکته ات بگویم:
«خود
را مبین که رستی»
·
خواجه خودبینی را به دو معنی مثبت و منفی بکار می برد:
الف
·
منظور عرفان از نسیان خود و تعمق و پرواز سوبژکتیو به
سوی حق، ماهیتا به معنی اعتلای فرد انسانی به مقام خدائی است.
·
در پانته ئیسم ـ فلسفه اهل طریق و تصوف و عرفان ـ اصولا فرقی میان طبیعت و انسان و خدا وجود
ندارد.
·
مراجعه کنید به پانته
ئیسم (همه خدائی) در تارنمای دایرة المعارف روشنگری
·
این اندیشه انقلابی در قرون وسطی از سوئی به معنی تنزل
رادیکال مقام خدا به درجه حتی جمادات و از سوی دیگر به معنی ارتقای مقام انسان به
درجه حتی خدا بوده است.
·
این اندیشه از سر تا پا ضد فئودالی، ضد تئولوژی (شریعت و
فقه و دین) و ضد روحانی است.
ب
·
خواجه این اندیشه انقلابی را از اهل عرفان به عاریه می
گیرد، بعد آن را از محتوای انقلابی اش تهی می سازد و از پوسته باقی مانده از آن، خنجر
ضد انقلابی زهراگینی تعبیه می کند و بر سینه تصوف می نشاند.
·
چون در منطق فئودالی خواجه و سعدی، اهل طریقت و عرفان
مشتی خودبین و یا خودپرست اند.
گفت:
«آن
گلیم خویش بدر می برد ز موج
و این
سعی می کند که بگیرد غریق را»
سعدی
·
خودپرستی و یا اگوئیسم فرمی از بسط و تعمیم فردگرائی بورژوائی
آغازین است که زهری مهلک برای اشرافیت بنده دار و فئودال است.
·
درست به همین دلیل سعدی و حافظ به تیغ تیز انتقاد می
بندند.
·
و گرنه خود خوانین و سلاطین فئودالی که مظهر خودپرستی
اند.
ادامه دارد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر