۱۳۹۳ آبان ۲۰, سه‌شنبه

سیری در حماسه داد (120)


اثری از فرج الله میزانی (جوانشیر)
(از قربانیان قتل عام زندانیان سیاسی در سال 1367)
سرچشمه
 راه توده  
ویرایش از شین میم شین

فصل دهم
تراژدی  در شاهنامه

بخش اول
گشتاورهای تراژیک در شاهنامه

·        برای توضیح بیشتر آنچه گفتیم نظری به دو داستان اصلی تراژیک شاهنامه می اندازیم:

الف 
 تراژدی رستم و سهراب

·        ظاهر داستان رستم و سهراب ساده است.
·        رستم بر اثر بی خبری، فرزند برومندش سهراب را می کشد و پس از آن از روی بازوبندی که بر بازوی سهراب است «شناسایی» به عمل می آورد.
·        به این معنا داستان تراژیک رستم و سهراب به بسیاری از تراژدی های یونان باستان نزدیک است.
·        اما با کمی تعمق می توان در عین شباهت ظاهری تفاوت های ماهوی فی مابین را دریافت.

1
·        از اینجا آغاز کنیم که تراژدی رستم و سهراب می توانست در پایان به شادی کامل بر گردد.
·        کاوس نوشدارویی دارد که قادر به درمان سهراب است.
·        می شد این نوشدارو را آورد و کار را به خوشی و خوبی پایان داد.

2
·        اما کاوس نوشدارو را نمی دهد.

3
·        آیا نمی شد کاوس در برابر آنهمه خوبی که رستم در حقش کرده، نوشدارو بدهد و سهرب را از مرگ نجات بخشد؟

4
·        بنا بر منطق شاهنامه نه!

5
·        سخن تنها بر سر این نیست که با رسیدن نوشدارو به سهراب، تراژدی رستم و سهراب تا حد یک ملودرام بازاری هالیودی با پایان خوش [Happy end] تنزل می کرد، بلکه نکته اصلی این است که چنین پایانی با سیر دردناک تاریخ بشری که فردوسی با آن سر و کار دارد در تناقض است.

6
·        علت اینکه کاوس نوشدارو به سهراب نمی دهد، فقط بد جنسی و حق ناشناسی او نیست.

7
·        درست است که رستم به هنگام تقاضای نوشدارو به نیکی هایی که در حق کاوس کرده، اشاره ای گذرا می کند، درست هم است که رستم حق بزرگی به گردن کاوس دارد:
·        او را از زندان هاماوران و از اسارت مازندران رهانیده و جگر دیو سپید را دریده است تا با قطره ای از خون آن نور به چشمان کاوس باز گرداند.
·         همه اینها درست است.
·        رستم بیش از اینها حق دارد.

8
·        ولی کاوس نه از روی بدجنسی معمولی و پیش پا افتاده، بلکه به حکم عقل زمامداری اش از دادن نوشدارو معذور است:
·        یک رستم در نظم خود کامه حکومت او نمی گنجد تا چه رسد به دو رستم.

9
·        کاوس در پاسخ به گودرز که از رستم پیام آورده و نوشدارو می خواهد، چنین می گوید:

بدو گــفــت کاوس، کـــز انــجـمـــن
اگـــر زنــده مــاند چنـــان پیــلتـــن

شـــود پشــت رســتم به نیروترا (نیرومندتر)
هـــلاک آورد بی گـــمــانی مــــــرا
...

کجــا گنجـــد او در جهـــان فـــراخ
بدان فـرّ و آن برز و آن یال و شاخ

شــنیـدی که او گـفــت:
«کاوس کیست
گر او شهریار است، پس طوس کیست!»

کجـا باشــد او پیــش تخــتــم به پای
کجــــا رانـد او زیــر فــرّ هـمــــای

10
·        در هر حکومت خودکامه، منطق کاوس جای حرف ندارد.
·        رستم که پشتش به سهراب باشد، در جهان فراخ نخواهد گنجید.

11
·        خود فردوسی هم نمی تواند سهراب را زنده نگاه دارد.
·        زیرا خود او هم نمی داند که اگر قدرت رستم دو برابر شود، با چنین نیرویی چه باید کرد.

12
·        اگر این نیروی متحد رستم و سهراب همچنان در خدمت داد بماند، باید جهان پر از داد شود و ریشه بیداد و جنگ بخشکد.

13
·        چنین چیزی با واقعیت تاریخ در تناقص است و اگر نیروی متحد رستم و سهراب از راه داد منحرف شود، فردوسی جهان پهلوانی را که با چنین خوندلی پرورده است، از دست خواهد داد.

14
·        آرمان سهراب به شرح زیر است:

بــرانگــــیـــزم از گاه، کـــــاوس را
از ایــران ببـــرم پی طـــــــوس را

به رســـتم دهم تخـت و گرز و کلاه
نشــانمــــش بــــر گاه کاوسشــــــاه

از ایران به توران شوم جنگجوی
ابا شــــاه روی انــــدر آرم بـه روی

بگــــیـــرم ســر تخـــت افــراسیاب
ســـــر نیــــزه بگـــذارم از آفتـــاب

چـــو رســــتم پدر باشـد و من پســر
نبــــاید به گـــیتـی کــــسی تاجـــور

15
·        برخی گمان کرده اند که فردوسی به دلیل «شاه دوستی» جرأت نکرده که رستم را بر سهراب پیروز گرداند.
·        این گمان مغایر با منطق متن شاهنامه است.

16
·        چنانکه در صفحات پیش دیدیم، فردوسی بارها شاهان خودکامه را از تخت به زیر کشیده و از جمله رستم را بر کاوس پیروز گردانده است.
·        علت اینکه فردوسی مرگ سهراب را تحمل می کند، «شاه پرستی» نیست، بلکه تمکین به منطق عینی تاریخ گذشته است.

17
·        در این تاریخ سهراب ها کشته شده اند.
·        در این تاریخ رستم ها در ورای پیروزی های پیاپی، سرانجام مقهور نظام خودکامه بوده اند.
·        اگر آرمان سهراب عملی شود، یعنی رستم شاه باشد و سهراب پهلوان، واقعا هم نباید در جهان تاجوری بماند و نباید که بیداد بر جهان حکومت کند.

18
·        ولی به گواهی تاریخ، بیداد بر جهان حکومت می کند و نه داد.

19
·        پس رستم ها و سهراب ها پیروز نبوده اند.

20
·        تضادی که پایه تراژدی رستم و سهراب است، تضاد داد است با بیداد و آنچه تراژیک است سرنوشت داد است که در طول تاریخ مقهور بیداد بوده است.

21

·        تحلیل جوانشیر از تراژدی رستم و سهراب، تحلیلی سوبژکتیویستی است.

·        سیاوش گسرائی در شاهکاری تحت عنوان «مهره سرخ» تحلیل بمراتب ژرفتری . علمی تری ارائه داده است.
·        ما تحلیل سیاوش کسرائی مورد تأمل قرار داده و منتشر کردیه ایم.
·        مراجعه کنید به سیری در «مهره سرخ» در تارنمای دایرة المعارف روشنگری   

تراژدی «مهره سرخ»   
اثری از سیاوش کسرائی 
ویرایشی از شین میم شین
 

پایان
تحلیلی بر  تراژدی «مهره سرخ» (1) 
اثری از سیاوش کسرائی 
 شین میم شین











تحلیلی بر  تراژدی «مهره سرخ» (2) 
اثری از سیاوش کسرائی 
 شین میم شین











تحلیلی بر  تراژدی «مهره سرخ» (3) 
اثری از سیاوش کسرائی 
 شین میم شین











تحلیلی بر  تراژدی «مهره سرخ» (4)  (بخش آخر)
اثری از سیاوش کسرائی 
 شین میم شین












پایان
ادامه دارد.

۱ نظر:

  1. ویرایش:
    سیاوش گسرائی در شاهکاری تحت عنوان «مهره سرخ» تحلیل بمراتب ژرفتری و علمی تری ارائه داده است.
    ما تحلیل سیاوش کسرائی مورد تأمل قرار داده و منتشر کرده ایم.

    پاسخحذف