مانا نیستانی (زادهٔ ۱۳۵۲ در تهران)
درگیرها (۳۷۵) - اخلاق کجا رفته؟
سرچشمه
صفحه فیس
بوک
هواداران
مانا نیستانی
Mana Neyestani Fan Page
·
در این اثر مانا، اخلاق و اتیک
طبقه حاکمه نشان تماشاچی داده می شود، اتیکی که دیری است کم و بیش به اتیک اکثریت
قریب به اتفاق جمعیت کشور بدل شده است.
·
این در ذات دیالک تیک حاکمیت
در هر جامعه است که توده ها از بدو تولد، شعور اجتماعی طبقه حاکمه را (و از جمله
اتیک آن) را از آن خود می کنند و رفته رفته چنان بدان خوگر می شوند، که آن را شعور
اجتماعی (و از جمله اتیک) خویشتن احساس می کنند.
·
عناصر متشکله این اثر مانا به
شرح زیرند:
الف
ادب مرد، به ز دولت او ست!
·
تابلوئی که رویش نوشته شده،
«ادب مرد، به ز دولت او ست!»
·
مانا طبقه حاکمه را بلحاظ
فرم و ظاهر با همین تابلو به بیننده اثر خویش معرفی می کنند.
·
فرمالیسم از دیرباز تار و
پود ایدئولوژی این طبقه اجتماعی را تشکیل می دهد.
·
میان فرم و محتوا و یا میان
ظاهر و باطن این طبقه اجتماعی و کردوکار هر روزه آن، دره عمیقی دهن باز کرده است:
·
شاید در هیچ پدیده دیگری
نتوان تضاد مهیب موجود میان فرم و محتوا، ظاهر و باطن را بهتر از در مورد این طبقه
کشف و افشا کرد.
ب
هیس!
·
قهرمانان اصلی دیرآشنای
آثار مانا در این اثر ایشان نیز برای تجسم بخشیدن به اندیشه مورد نظر، به ایفای نقش
مشغولند.
·
یکی دوربین به دست خانه
همسایه را دید می زند.
·
دومی طبیعتا می پرسد که
مشغول چه کاری است.
·
اولی که جوانتر است، نمی
خواهد که کسی مزاحم کردوکار شورانگیزش گردد و با شلیک «هیس»، پرسنده را به سکوت
وامی دارد.
ت
نمی دونی اصغر آقا ـ همسایه مان ـ چی کار داره با زنش می
کنه!
·
قهرمان پیر دچار حیرت شده
است.
·
جوان بالاخره فارغ می شود و
از محتوای کردوکار خویش پرده برمی دارد:
·
«نمی دونی اصغر آقا ـ
همسایه مان ـ چی کار داره با زنش می کنه!»
·
این بدان معنی است که
پاسدار فرمال اخلاق و اتیک فرمال حاکم که اتیک فرمال طبقه حاکمه است، اتاق خواب
همسایه را دید می زده است.
·
این به چه معنی است؟
·
این بدان معنی است که طبقه
حاکمه، خود قبل از هر کس دیگر، اتیک خود را زیر پا می نهد و به حریم حقوق و آزادی
های فردی و خصوصی دیگر اعضای همبود تجاوز می کند.
·
این اما هنوز تمامت کردوکار
این طبقه را تشکیل نمی دهد.
·
این فقط جنبه عملی، واقعی و
ماهوی کردوکار آن را تشکیل می دهد.
پ
آقا اخلاق کجا رفته!
·
جنبه دیگر کردوکار این طبقه،
جنبه نظری و صوری و ظاهری آن است که با جمله مؤمن نمایانه «آقا اخلاق کجا رفته!» تبیین می یابد.
·
قبل از
تحلیل این اثر مانا، آن را به حریفی که از کاریکاتورآگاهی بمراتب بهتری بهره
مندند، نشان دادیم.
·
گفت:
·
«این وضع وخیم زندگی در کشور
اهورا ست.
·
تا اعماق
اتاق خواب مردم به اسم اخلاقیات کنترل می شود.
·
کنترل
کننده ها و فتوا دهنده ها اما خود کثیف ترین افکار را در سر دارند و شنیع ترین اعمال
را جامه عمل می پوشانند:
·
از سوئی
با عبا و عمامه و ریش و تسبیح، امر به معروف و نهی از منکر می کنند.
·
و از سوی
دیگر، حرمسرا تشکیل می دهند و در منجلاب عیاشی، خوشباشی و شهوت رانی غوطه ور می شوند.»
·
به هیچ ترفندی نمی توان به
حریف حق نداد.
·
مسئله اما عمیقتر از این ها
ست.
·
چون سؤالات سمج بیشماری در
کله هر اندیشنده سر برمی دارند و پاسخ می طلبند.
·
سؤال اول این است که چرا
اعضا و مأمورین بزرگ و کوچک طبقه حاکمه موازین و هنجارهای اخلاقی خود را زیر پا می
نهند؟
الف
·
یکی از دلایل اوبژکتیف (عینی)
می تواند این باشد که موازین و هنجارهای طبقه حاکمه با روح زمان، یعنی با طبیعت انسانی
و با درجه توسعه نیروهای مولده جامعه بیگانه اند.
·
مسئله فقط دید زدن یکی از
اعضای طبقه حاکمه به اتاق خواب همسایه نیست.
·
مسئله مجموعه موازین و
هنجارهای اخلاقی طبقه حاکمه است که با طبیعت انسانی و با درجه توسعه جامعه در تضاد
قرار دارد.
·
وقتی از دیالک تیک زیربنا و
روبنا سخن می رود، منظور همین است:
·
با عناصر روبنائی عهد عتیق،
با اتیک و اخلاق دوران برده داری و فئودالی نمی توان پاسخگوی زیربنای سرمایه داری شد.
·
هر زیربنای اقتصادی روبنای
متناسب با خود را می طلبد.
·
همین تضاد زیربنا و روبنا
ست که طبل رسوائی اخلاق و اتیک طبقه حاکمه را به صدا در می آورد.
ب
·
یکی از دلایل سوبژکتیف می
تواند عدم باور اعضای خود طبقه حاکمه به موازین و هنجارهای اخلاقی طبقاتی خویش باشد.
·
در این صورت است که در حرف
شعار دفاع از اتیک و اخلاق داده می شود و در عمل زیر پا نهاده می شود.
ت
·
دلیل دیگر، عدم ملاحظه
نیازهای طبیعی ـ غریزی اعضای جامعه و روانشناسی اجتماعی مردم است.
·
در هر عضو جامعه نیازهای
غریزی و طبیعی بسان هیولائی سر برمی دارد و ارضای خود را طلب می کند.
·
سرکوب بی امان نیازهای
غریزی و طبیعی می تواند جامعه را به تیمارستانی بزرگ مبدل سازد.
·
با شیوه های زیست متناسب با
صدر اسلام نمی توان در دهه دوم قرن بیست و یکم با جمعیت 80 میلیونی کشور سر کرد.
·
بدین طریق است که خود طبقه
حاکمه بدست خود، اتیک و اخلاق مندرس عهد عتیق را به محک تجربه می زند و رسوائی و بی
اعتباری اش را به گوش همگان در جهان می رساند.
پ
·
علت دیگر این تخطی خود طبقه
حاکمه از موازین و هنجارهای اخلاقی خویش در ماهیت طبقاتی آن است.
·
همه طبقات اجتماعی واپسین
که عمر تاریخی شان به پایان رسیده و با توسل به تزویر و زور به حیات ننگین خود
ادامه می دهند، فاقد ظرفیت های متعالی، مترقی و انسانی اند و همه از دم در منجلاب
سکس و فسق و فجور غوطه می خورند.
·
فرق اساسی اعضا و نمایندگان
بورژوازی انقلابی آغازین از قبیل کانت و هگل و هولباخ و فویرباخ و روبسپیر و روسو با اعضا
و نمایندگان بورژوازی واپسین از قبیل هابرمس و آدورنو و جورج بوش و برلسکونی و
سارکوزی و غیره در همین است.
·
بورژوازی واپسین چه در
متروپول ها و چه در حواشی مثلا در کشور اهورا فاقد فونکسیون مترقی و انسانی است و
برای معنی بخشیدن به زیست بی معنای خود، چاره ای جز پناه بردن به سکس و الکل و
افیون و غیره ندارد.
پایان
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر