ویکی پیدیا
مفهوم وضع انقلابی
را
ولادیمیر لنین در سال ۱۹۱۳ در مقاله خود با نام «مایوکای پرولتاریای انقلابی» معرفی کرد.
در این مقاله دو شرط برای یک وضعیت انقلابی شرح داده شد که بعداً بهطور خلاصه اینگونه بیان شد:
«پایینیها نمیخواهند و بالاییها نمیتوانند به روش قدیم زندگی کنند».
لنین
در این جمله
دیالک تیک بحران جامعتی
را
به صورت دیالک تیک بحران در طبقه حاکمه (بالایی ها) و بحران در توده (پایینی ها) بسط و تعمیم می دهد.
سؤال این است که نقش تعیین کننده در این دیالک تیک از آن طبقه حاکمه است و یا از آن توده؟
لنین در آثار بعدی خود شرط سومی را نیز مطرح کرد:
فعالیت سیاسی زیاد تودههای کارگر، آمادگی آنها برای اقدامات انقلابی.
لنین در این جمله به سؤال مطروحه جواب می دهد:
نقش تعیین کننده در دیالک تیک طبقه حاکمه (بالایی ها) و توده (پایینی ها)
از آن توده است.
به عبارت دقیقتر نه فقط از آن توده کارگر، بلکه از آن توده های خلق که طبقه کارگر هم جزو آن است، است.
فقط انقلاب سوسیالیستی است که توده تحت رهبری طبقه کارگر دست به انقلاب می زند.
مثال:
اولین انقلاب اجتماعی
انقلاب برده داری بوده است که در جامعه در حال تجزیه و تلاشی (در بحران انقلابی) کمون اولیه رخ داده است.
رهبری این این انقلاب در دست طبقه اجتماعی برده دار و روحانی بوده است که در بطن کمون اولیه تشکیل یافته بود.
یعنی توده تحت رهبری این طبقه اجتماعی انقلابی
اولین انقلاب اجتماعی در تاریخ بشریرا به پیروزی رسانده است.
دومین انقلاب اجتماعی
انقلاب فئودالی بوده که پس از بحران در جامعه برده داری،
رتحت رهبری اشراف فئودال و روحانی به پیروزی می رسد.
یعنی
توده تحت رهبری اشراف فئودال و روحانی دست به انقلاب زده است.
اشراف فئودال و روحانی
اقلیتی بیش نبوده اند.
اقلیتی که رسالت تاریخی اش، رهبری انقلاب ضد برده داری (فئودالی) و بنای جامعه فئودالی بوده است.
در وضع انقلابی حاکم در این انقلاب اجتماعی
هم
طبقه حاکمه برده دار قادر به حکومت نبود و توده مردم و از آنجمله اشراف فئودال و روحانی، مایل به تحمل حکومت آنان نبود.
سومین انقلاب اجتماعی
انقلاب بورژوایی ـ سرمایه داری بوده است
که توده تحت رهبری بورژوازی به سرنگونی طبقه حاکمه فئودال و روحانی و بنای جامعه سرمایه داری نایل می اید.
یعنی
به قول لنین
نه طبقه اشراف فئودال و روحانی قادر به حکومت بوده و نه توده و از آنجمله، بورژوازی (طبقه سرمایه دار) مایل به حکومت توسط انان.
بورژوازی (طبقه سرمایه دار)
هم
اقلیتی بیش نبوده است و بدون جلب و رهبری توده قادر به براندازی و بنای جامعه نوین نبوده است.
این بدان معنی است
که
همیشه و همه جا
توده تحت رهبری سوبژکت تاریخ (طبقه اجتماعی برده دار، فئودال، بورژوازی، پرولتاریا)
دست به انقلاب می زند.
یعنی
دیالک تیک طبقه اجتماعی نو و توده
به صورت دیالک تیک سوبژکت تاریخ و توده بسط و تعمیم می یابد.
ادامه دارد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر