۱۴۰۴ آذر ۱۵, شنبه

خود آموز خود اندیشی (۱۳۴۴)

   

شین میم شین

بوستان

باب سوم

در عشق و مستی و شور

حکایت هفدهم

(دکتر حسین رزمجو، «بوستان سعدی»، ص ۹۵ )

ما به سوی آنچه دانش زمانه مان نموده، می رویم

تو را کس نگوید، نکو می کنی

که جان در سر کار او می کنی

معنی تحت اللفظی:

وقتی تو جانت را به خطر می اندازی، کسی تحسینت نمی کند.

 

ناصح در این بیت شعر، قضاوت جامعه را در باره جنون پروانه به خدمت می گیرد و نشان می دهد که او تنها کسی نیست که کار خودستیز و خردستیز پروانه را نمی پسندند.

جامعه از خاکستر شدن بی دلیل یکی از اعضای خود رنج می برد.

هرکس در دیالک تیک فرد و همبود به سر می برد و مسئولیت متقابل میان فرد و همبود وجود دارد.

هیچکس حق ندارد، برای هیچ و پوچ خود را فدا کند.

کردار و افکار و رفتار هر فرد در آیینه روان همبود منعکس می شود و نقش مثبت و منفی ماندگاری به جا می گذارد.

ناصح

نمی داند که عاشق غاقل نیست تا اعتنایی به قضاوت این و آن داشته باشد.

به قول خود سعدی

اختیار عاشق نه در دست خویشتن، بلکه در دست معشوق است:

«من می روم

ای بصر؟

او می کشد قلاب را.

 

عاشق

بسان ماهی ئی است که در قلاب عشق افتاده است و تابع و سرسپرده بی اراده صیاد است.

 

ادامه دارد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر