شین میم شین
بوستان
باب سوم
در عشق و مستی و شور
حکایت هفدهم
(دکتر حسین رزمجو، «بوستان سعدی»، ص ۹۵ )
تو را کس نگوید، نکو می کنی
که جان در سر کار او می کنی
معنی تحت اللفظی:
وقتی تو جانت را به خطر می اندازی، کسی تحسینت نمی کند.
ناصح در این بیت شعر، قضاوت جامعه را در باره جنون پروانه به خدمت می گیرد و نشان می دهد که او تنها کسی نیست که کار خودستیز و خردستیز پروانه را نمی پسندند.
جامعه از خاکستر شدن بی دلیل یکی از اعضای خود رنج می برد.
هرکس در دیالک تیک فرد و همبود به سر می برد و مسئولیت متقابل میان فرد و همبود وجود دارد.
هیچکس حق ندارد، برای هیچ و پوچ خود را فدا کند.
کردار و افکار و رفتار هر فرد در آیینه روان همبود منعکس می شود و نقش مثبت و منفی ماندگاری به جا می گذارد.
ناصح
نمی داند که عاشق غاقل نیست تا اعتنایی به قضاوت این و آن داشته باشد.
به قول خود سعدی
اختیار عاشق نه در دست خویشتن، بلکه در دست معشوق است:
«من می روم
ای بصر؟
او می کشد قلاب را.
عاشق
بسان ماهی ئی است که در قلاب عشق افتاده است و تابع و سرسپرده بی اراده صیاد است.
ادامه دارد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر