۱۴۰۰ بهمن ۱۹, سه‌شنبه

کلنجار ایده ئولوژیکی با همنوع (۶۳)

 Frauenbild

هانی شافت

(۱۹۲۰ ـ ۱۹۴۵)

و

همرزم

رزمندگان آنتی فاشیست کمونیست شهید از هلند

 

میم حجری

 

۱۶۰۰
مفاهیمی چون غیرت و تعصب که در فرهنگ سنتی ریشه دارد، اگر توسط حکومت و رسانه‌های آن ترویج شود،

نتیجه‌ای جز تداوم قتل‌های ناموسی نخواهد‌داشت
نجوای زنان

وارونه بینی

به

لحاظ جهان بینی

از

آبشخور ایدئآلیسم

سیراب می شود.

این مفاهیم نیستند که ریشه زن ستیزی اند،

بلکه

برعکس

این شرایط اجتماعی ـ اقتصادی است،

که

در

مفاهیم

انعکاس می یابند.

تعیین کننده شعور جامعتی

وجود جامعتی است.
در ۶ روز
 ۱۶۰۰ نفر را در خیابان به خون می کشند.

در ۶ ماه

۱۶۰۰۰ را در زندان ها و شکنجه گاه ها شقه شقه می کنند.
دلیلش تعصب و سنت است؟

زن ستیزی

در تحلیل نهایی

پرولتر ستیزی

است.

زنان

پرولتاریای خانه و کارخانه اند.

پرولتاریای مضاعف اند.

هم

تحت سلطه بورژوای خانه اند

و

هم

تحت سلطه بورژوای کارخانه.
 قتل و غارت
دلیل طبقاتی و فرماسیونی ـ اقتصادی دارد
و
نه دلیل تعصبی و سنتی.
 سنت و تعصب ثانوی اند و  معلولند
و نه اولین و علت


۱۶۰۱
  از سال ۱۳۹۸ تا تابستان ۱۴۰۰

حدود ۶۰ زن در خوزستان به دلایل منتسب به ناموس به قتل رسیده اند.

بریدن سر، خفه‌کردن و آتش‌زدن، به ترتیب بیش‌ترین روش‌های قتل این زنان بوده است.

بین کشته‌شدگان، زنان ۱۱ تا ۱۵ ساله هم بوده‌اند!
الناز محمدی

۱۶۰۲
با هرچی خودمو مشغول میکنم چهره این دختر بیچاره از ذهنم پاک نمیشه نباید فیلمشو میدیدم
نیلز

این جنایات و فجایع باید تحلیل شوند
تاعلل عینی و ذهنی آنها کشف شود و راه حلی برای جلوگیری از انها پیدا شود
در جمکران
عکس و خبر منتشر می شوند
و
از تحلیل علمی خبری نیست.
ناراحتی تو هم به همین دلیل است.
درد را می بینی
ولی از درمان خبر نداری.
این امر به آشوب روحی و روانی منجر می شود.

 

۱۶۰۳
گاندی
پارگی لباس زنان

را

می بینند

گرسنگی آنان را نمی بینند.
 

هی گاندی

خلایق

هرگز خاطرخواه فقرا

نمی شوند.

فقر

 در هیچ کجای جهان

جذاب و فریباو سکسی نیست.

 ۱۶۰۴
مامور خاطى شهردارى تبريز بركنار شد
انتشار فیلم کوتاهی از درگیری یکی از ماموران سد معبر شهرداری منطقه سه با یک دستفروش در فضای مجازی، واکنش های بسیاری در پی داشت.
در اطلاعيه آمده است "رسالت اصلی شهرداری تبریز حفظ ارزش‌ها و احترام به شخصیت والای انسانی است از همین‌رو از هرگونه رفتاری که باعث خدشه‌دار نمودن حیثیت، شأن و کرامت انسانی گردد به شدت مورد مذمت و نکوهش قرار گرفته و در صورت مشاهده با خاطیان برخورد قاطع و قانونی صورت مى گيرد."

 

حیثیت، شأن و کرامت انسانی؟

جمکران

کپیه آلمان در زمان عادولف هیتلر است

که

هنرش کشتار سیستماتیک شهروندان و هر انسان مولد و زحمتکش در جهان بوده است.

۱۶۰۵
با قوانین  در جامعه طبقاتی چه باید کرد؟

حریف


با قوانین طبقه حاکمه انگل می توان دو کار کرد:


۱
افشای محتوا و ماهیت طبقاتی و ضد توده ای این قوانین از طریق روشنگری علمی و انقلابی
۲
استفاده از این قوانین برای مبارزه طبقاتی از پایین

درد اما یکی دو تا نیست.

چون
۱
نمایندگان توده در طوایل طبقاتی
مجاز به روشنگری علمی و انقلابی نیستند
همین فیسبوق  و غیره مثل سیدعلی و غیره

با بهانه و بی بهانه

پوزه بند بر پوزه روشنگران انقلابی می بندد و اعصاب شان را درهم می کوبد.
۲
توده های مردم هم توسط فیسبوق و منابر دیگر طبقه حاکمه
 چنان مغززدایی و خلع خرد می شوند که قادر به درک روشنگری علمی و انقلابی نمی گردند.
۳
چه بسا حتی فرصت پیدا کردن مطالب روشنگری از تل عظیم زباله های ایده ئولوژیکی طبقه حاکمه را ندارند.
۴
ضمنا خود طبقه حاکمه انگل
اصلا اعتنایی به قوانینی که وضع کرده
 ندارد.
چه بسا بی شرمانه قوانین خود وضع کرده را

زیر پا می گذارد.
انگار این قوانین بهانه ای برای عوامفریبی و توده ستیزی اند و نه شاقول اعمال خود طبقه حاکمه

 

۱۶۰۶
با کسی هرگز نگويم درد دل
روح پاكت را نمی سازم کسل
آرزوی همزبانم ميکشد
همزبانم نيست آنم ميکشد
کرده پنهان در گلو غوغای خويش
مانده ام با نای پر آوای خويش
سوت و کورم، شوق و شورم مرده است
غم نشاطم را به يغما برده است
عمر ما در کوچه های شب گذشت
زندگی يک دم به کام ما نگشت
فریدون مشیری

۱۶۰۷
(شعری از سال های دور)
.
جايى براى فقر،
جايى براى رنج،
جايى براى هيچ؛
جايى براى آه و،
جايى براى مرگ،
در فرمهاى تازه ى پرسش،
بگذاريد.
.
زيرا
اينجا، تمام فرم هاى پرسش
سفيد مى مانند.
اينجا، جنوب شهر است.
.
اينجا، در اين خرابه ى تاريخى
مردم
اف. اف.،
يخچال، گاز، آسانسور،
شوفاژ سانترال، ندارند.
.
مردم
تلفن،
و دستگاه تهويه ى مطبوع هم ندارند.
.
و برق،
و گاز،
و آب،
و نان،
و هيچ چيز، هيچ ندارند.
.
اينجا پر است از «چه كنم؟»
و «هيچ».
اينجا پر است از نتوانستن
و آه.
.
اينجا پر است
از قاب پنجره هاى تاريك خانه هايى
كه گويى از هراس فروريختن،
به هم تكيه داده اند.
.
اينجا پر است از حلبى آباد
از پشته هاى آهن پاره
و قدمت لجن.
.
اينجا پر است
از زاغه و رطوبت و بيمارى.
.
اينجا پر است
از كودك و زباله و بيكارى.
.
جايى براى فقر،
جايى براى رنج،
جايى براى هيچ؛
جايى براى آه و،
جايى براى مرگ،
آرى!
.
.
نیاز یعقوبشاهی
.
فروردين ماه 1350
.
تهران،
حوالى ميدان خراسان.

۱۶۰۸
تو را دوست می دارم
.
پل الوار، شاعر فرانسوی

(1952 - 1895)
.
ترجمه ی نیاز یعقوبشاهی
.
تو را به جای همه ی زنانی که نشناخته ام دوست می دارم
تو را به جای همه ی زمان ها یی که نزیسته ام دوست می دارم
به خاطرِ بوی خوشِ گستره ی دریا و عطرِ نانِ گرم
به خاطرِ برف که پیشاروی نخستین گل ها آب می شود
به خاطرِ جانورانِ پاکیزه جانی که انسان آن ها را نمی ترساند
تو را به خاطرِ دوست داشتن دوست می دارم
تو را به جای همه ی زنانی که دوست نمی دارم دوست می دارم.
.
جز تو، که مرا بازتاب می دهد؟ من خویشتنِ خویش را بس ناچیز می یابم
بی تو، جز پهنه ی بیابانی شکسته نمی بینم
میانِ روزگارانِ گذشته و اکنون.
بسا مرگ ها، که من بَر گستره ی کاه از کنارشان گذشتم
مرا نیروی آن نبود که از دیوارِ آینه ام درگذرم
ناگزیر بودم زندگی را واژه به واژه بیاموزم
همچنان که کسی از یاد می بَرَد.
.
تو را به خاطرِ خردمندی ات دوست می دارم که از آنِ من نیست
به خاطرِ تندرستی
تو را دوست می دارم به رغمِ هرآنچه جز توهم نیست
به خاطرِ آن قلب نامیرا، که ندارم
تو بر این باوری که تردیدی، اما تنها خِرَدی
تو آن خورشیدِ باشکوهی که مرا از خویش می بَرَد
آن گاه که به خویشتنِ خویش یقین دارم.
.
تصویر: پل الوار، و همسرش ناش الوار.

 

۱۶۰۹
این همه نام
پابلو نرودا
.
دوشنبه ها، درهم تنیده اند با سه شنبه ها
و هفته، با تمامی سال.
زمان گسیخته نمی شود
با قیچی زنگ˚ خورد ِ تو.
و تمامی نام های روز را
آب های شب، سترده اند.
.
هیچ کس نمی تواند نام «پدرو» را از آن ِ خود سازد.
هیچ کس «رُزا» یا «ماریا» نیست.
همه ی ما از غبار یا ماسه ایم،
همه ی ما، باران در زیر باران.
.
با من از مردم «ونزوئلا» سخن گفته اند،
از مردم «شیلی» و «پاراگوئه».
هیچ نمی دانم آن ها چه می گویند.
من تنها پوسته ی زمین را می شناسم
و می دانم که بی نام است.
.
هنگامی که میان ریشه ها می زیستم،
خشنود تر بودم، تا میان گل ها.
و چون با سنگی سخن گفتم،
چنان چون زنگی به صدا درآمد.
بهار چندان طولانی ست
که سرتاسر زمستان را می پوشاند.
زمان، پای˚ افزارش را گم کرده است.
هر سال، چهار قرن است.
.
هر شب که به خواب می روم،
چه نامیده می شوم، یا نمی شوم؟
اگر من، من نبودم، آنگاه که خفته بودم؟
می خواهم بگویم
هنوز به زندگی پا ننهاده، از نو زاده می شویم.
بگذار دهان های خود را پُر نکنیم
از این همه نام های فریبنده،
این همه تشریفات کسالت بار،
این همه نامه های مطنطن،
این همه «مال من» و «مال تو»
این همه امضاء کردن ها.
.
می خواهم
اشیاء را درهم بریزم،
به هم بپیوندم، متولد کنم،
بیامیزم، برهنه کنم.
تا روشنایی جهان
یگانگی ِ اقیانوس را به دست آرد.
تمامیتی گسترده و کریم،
عطری شکننده و بی قرار.
.
برگرفته از کتاب «ما بسیاریم»، پابلو نرودا،
.
ترجمه ی: نیاز یعقوبشاهی.

 

۱۶۱۰
پس از توفان
 
زمين پوشيده از گلبرگ
هوا، زنگار و خاكستر.
.
نماى خانه ها چركين و،
مرمرپاره‏ ها،
هر سو پراكنده.
درختان شكسته
سر فرو هشته
به هر ديوار و،
بام و،
در.
.
در اين هنگام مرگامرگ
كسى در باد، هاياهاى، مى‏ مويد
كسى در باد مى‏ گويد:
«دريغا، آن هزاران گل،
هزاران گل،
گل پَرپَر...»
.
نیاز یعقوبشاهی

 

۱۶۱۱
ساقیا در ساغر هستی شراب ناب نیست
و آنچه در جام شفق بینی به جز خوناب نیست
زندگی خوشتر بود در پردهٔ وهم و خیال
صبح روشن را صفای سایه مهتاب نیست
شب ز آه آتشین یک دم نیاسایم چو شمع
در میان آتش سوزنده جای خواب نیست
مردم چشمم فرومانده‌ست در دریای اشک
مور را پای رهایی از دل گرداب نیست
خاطر دانا ز طوفان حوادث فارغ است
کوه گردون سای را اندیشه از سیلاب نیست
ما به آن گل از وفای خویشتن دل بسته ایم
ورنه این صحرا تهی از لالهٔ سیراب نیست
آنچه نایاب است در عالم وفا و مهر ماست
ورنه در گلزار هستی سرو و گل نایاب نیست
گر تو را با ما تعلق نیست ما را شوق هست
ور تو را بی ما صبوری هست ما را تاب نیست
گفتی اندر خواب بینی بعد از این روی مرا
ماه من در چشم عاشق آب هست و خواب نیست
جلوهٔ صبح و شکرخند گل و آوای چنگ
دلگشا باشد ولی چون صحبت احباب نیست
جای آسایش چه می جویی رهی در ملک عشق
موج را آسودگی در بحر بی پایاب نیست
 رهی معیری

 

۱۶۱۲
پسری که باهات کات کرده ولی وقتی کوچیکترین اتفاقی برات میوفته بهت زنگ میزنه و نگرانت میشه چیه؟
آیدا

کات مطلق و یا وصل مطلق و یا عشق مطلق و نفرت مطلق وجود ندارد.
دیالک تیکی از قطع و وصل (گسست و پیوست) و عشق و نفرت وجود دارد.
پسر
و
دختر
هم سرش نمی شود.

 

۱۶۱۳
بخاطر بک دادن به هربی سروپایی ازخودم معذرت میخوام
سارا

شاهکار
زنده باد سارای سیل ها و سیلی ها
چرا؟
سارا را سیل ها بردند
ترانه ای آذری است.
منظور از سیلی
انتقاد از خود سارا ست.
سارای سیل ها و سیلی ها (خودزنی ها)

۱۶۱۴
یادم نمی کنی و ز یادم نمی روی
یادت به خــیــر یار فــرامــوشکار من
شهریار


۱۶۱۵
چه زود می گذرد
چه زود عادت می کنیم
چه زود می میریم
با هر رفتن زخمی بر قلب می نشیند
وتکیه گاهی سست می شود
این قلب زخمی و این همه رفتن ؟!
چه زود می میریم
چه زود عادت می کنیم
چه زود می گذرد .
شهناز هماپور
بهمن /۹۱

۱۶۱۶
سفیر چین در کابل اعلام کرده است که روند انتقال ۶۰۰ تن گندم کمک دولت چین و ۱۳۰ تن دیگر کمک صلیب سرخ این کشور به افغانستان

آغاز شده است.
قرار است قطار حامل این گندم کمک شده امروز یک شنبه (ششم ماه فبروری) از شین جیانگ چین به مقصد افغانستان حرکت کند.

زنده باد جمهوری خلق چین.

بس طبل ها زدند

ولی

 روز آزمون

یک از هزارشان نشد این بی نظیر ما

 

۱۶۱۷
عسل محمدی به یک سال و ۸ ماه حبس محکوم شد
 عسل محمدی،

فعال کارگری از سوی شعبه ۲۶ دادگاه عنگلاب تهران به یک سال و ۸ ماه حبس و دو سال محرومیت از عضویت در گروه‌های سیاسی و اجتماعی محکوم شد.

۱۶۱۸
هرچه انسان تر
زخم ها بیشتر و عمیق تر

 

۱۶۱۹
ایران و رهبری جهان جامعه جهانی

از

قول امام جمعه تهران

ادامه دارد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر