دربارهٔ مسئلهٔ دیالکتیک
ولادیمیر ایلیچ لنین
«نامۀ مردم»،
شمارۀ ۱۱۴۶
( ۱۳ دی ۱۴۰۰)
تحلیلی
از
شین میم شین
۱
دو ادراک بنیادین (یا دو [ادراک] ممکن؟ یا دو [ادراک] قابلمشاهدهٔ تاریخی؟)
از تحوّل (فرگشت) عبارتاند از:
[درکِ] تحوّل به صورت افزایش و کاهش،
به صورت تکرار،
و [درک] تحوّل به صورت وحدت اضداد (تقسیم شدن یک واحد به اضدادِ متقابلاً مشروط به وجود یکدیگر و رابطهٔ متقابل بین آنها).
در نخستین ادراکِ حرکت، خودجُنبی، نیروی محرّک آن، سرچشمهٔ آن، انگیزهٔ آن، در سایه میماند
(یا این سرچشمه عاملی بیرونی میشود:
خدا، ذهن، و غیره).
در ادراکِ دوّم،
توجه اصلی دقیقاً به فهم و شناختِ سرچشمهٔ «خود»جُنبی معطوف میشود.
ادراکِ نخست، بیجان، بیجلا، و خشک است.
دوّمی، زنده است.
در این یاد داشت و برداشت سرسری لنین
سه استنباط از توسعه
مطرح می شود:
۱
توسعه
به مثابه دیالک تیکی از کاهش و افزایش
۲
توسعه
به مثابه تکرار
۳
توسعه
به مثابه وحدت اضداد.
این جور چیزها
یاد داشت های شتابزده و برداشت های سرسری لنین اند و نه اثر و اندیشه ای از لنین.
فقط کافی است
اثر لنین تحت عنوان «امپریالیسم» و یا «امپیریوکریتیسیم»
را
با
این مطلب درب و داغان
مقایسه کنیم.
حتی
جمله بندی های این مطلب
تق و لق و سست و بی در و پیکرند.
حواس لنین موقع مطالعه منطق هگل
هنوز
جمع و جور نیست
تا
بداند
که
دیالک تیک
قبل از همه
چیزی عینی است و نه چیزی ذهنی
و
به
مثابه چیزی عینی
ربطی به ادراک این و آن ندارد.
۱
[درکِ] تحوّل به صورت افزایش و کاهش
اولا
دیالک تیک کاهش و افزایش
مثلا
دیالک تیک سرما و گرما
دیالک تیک خشکسالی و باران سیل آسا
دیالک تیک قحطی و وفور نعمت
ربطی به توسعه و یا فرگشت
ندارد.
منظور لنین
این است که توسعه از گردنه دیالک تیک فراز و فرود عبور می کند
به قول احسان طبری
از مسیری زیگزاگ، پر اعوجاج و دندانه دار
می گذرد.
توسعه
علیرغم دیالک تیکی از فراز و فرود و دیالک تیکی از پیروزی و شکست بودن،
در
تحلیل نهایی
بالنده و پیشرونده است.
۲
[درکِ] تحوّل به صورت تکرار
ثانیا
منظور لنین و هگل
هم
از
تکرار
تکرار برخی از پدیده ها
ضمن سیر بالنده توسعه مربوطه است.
مثال:
در روند انقلابات اجتماعی و علمی و فنی
گاهی
تضاد معینی و یا مسئله معینی
به
کرات حل می شود.
روند توسعه اما به سیر بالنده و صعودی خود
علیرغم چنین تکرارهایی
ادامه می دهد.
۳
تحوّل به صورت وحدت اضداد
(تقسیم شدن یک واحد به اضدادِ متقابلاً مشروط به وجود یکدیگر و رابطهٔ متقابل بین آنها).
منظور لنین از وحدت اضداد
همانطور که قبلا ذکرش گذشت،
تخریب و تشکیل پی در پی دیالک تیک ها در روند بی پایان توسعه
است.
مثال:
حل و یا تخریب دیالک تیک اشراف برده دار و روحانی و توده برده
و
سرنگونی نظام جامعتی برده داری
و
تشکیل نظام جامعتی فئودالی.
بعد
تشکیل دیالک تیک اشراف فئودال و روحانی و توده رعیت
به زبان لنین
تشکیل (و نه درک) وحدت اضداد جدید.
ادامه دارد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر