میم حجری
۱۸۴۳
دزد اگر شب
گرم یغما کردن است؛
دزدی حکام، روزِ روشن است.
پروین اعتصامی
طبقه حاکمه
دزد نیست.
مش پروین.
سؤال این است
که
دزد کیست و دزدی چیست؟
ما باید تعریف مفاهیم را بیاموزیم تا قادر به فهم حرف این و آن و حرف خویشتن باشیم.
مثال:
حضرت محمد
راهزن بود
ولی
دزد نبود.
تفاوت راهزن با دزد چیست؟
۱۸۴۴
انسان ها آفریده شده اند که به آنها عشق ورزیده شود
و اشیا ساخته شده اند که مورد استفاده قرار بگیرند
دلیل آشفتگی های دنیا این است که
به اشیا عشق ورزیده می شود
و انسان ها مورد استفاده قرار می گیرند...
نلسون ماندلا
خری خیال می کرد که مان دلا کمونیست بوده است
و
نمی دانست که کم و نیست بوده است.
اولا
انسان ها آفریده نشده اند.
هیچ چیز از ذره تا کهکشان
آفریده نشده است
و
نمی تواند آفریده شود.
هم انسان ها را می توان دوست داشت و هم اشیاء را
هم
اشیاء را می توان الت دست قرار داد، هم انسان ها را.
۱۸۴۵
گری
حذف نخبگان؛ سیاستی که رضاشاه از آتاتورک یاد گرفت!
رشا شاه مقلد مجتهد اعظم به نام آیت الله هیتلر بود
زن و دخترانش را با عکس هیتلر بر قالیچه ای به زیارت او فرستاده بود.
هیتلر هم عکس کریهش را به آنها هدیه کرده بود.
۱۸۴۶
از یه جایی به بعد احترام معیار اول همه رابطه هات میشه.
منیره
منظور از همه رابطه هات چیست؟
رابطه ها که در کراش مراش خلاصه نمی شوند.
دستفروش هم با مأمورین شلاق به دست شهرداری
رابطه دارد.
سخن از کدام احترام است؟
منظور منیره احتمالا
نه
احترام
بلکه
تظاهر به احترام است
احترام فرمال و صوری و الکی است.
جامعه و جهان کشتارگاه است و نه محل احترام
۱۸۴۷
جبهه کارگری
ماضی و مستقبل
۱۸۴۸
مقاومت زبان فارسی
جلال خلقی مطلق
زنان در جهان
ای خرد بند چیست؟
زنان که نمی تواند دست به مقاومت بزند.
اگر خداوند زبان خر باشد، دست به مقاومت می زند.
۱۸۴۹
حسن حسام
من پری کوچک غمگینی را می شناسم
که در اقیانوسی مسکن دارد
و دلش را در یک نی لبک چوبین
می نوازد، آرام آرام
( فروغ فرخ زاد)
«درقفس»
برای سپیده قلیان
حسن حسام
برای قِرقی
چه تفاوت دارد
بچه آهویی در چشم انداز باشد
یا پرنده ای در قفس؟
حریص است او
سیری، نمی شناسد!
مدام چشم می چرخا ند
بال می گشاید
و چنگ باز می کند.
(قرقی
پرنده ای مولد و زحمتکش است و جوجه هایی در آشیانه دارد که گرسنه و تشنه اند و چشم به راه اند.
حرص از صفات آدمیان است و نه از صفات پرندگان.)
من
پرنده ای را می شنا سم
بازیگوش وُ رقصان
با کاکلی رنگین
پرنده ای که
باکش نیست!
از شکارچی، نمی ترسد .
در چشم اندازِ قِرقی،
معلق زنان ،
جولان می دهد!
(تهور و یا بی باکی از فضایل اخلاقی فئودالی است.
ترس ننگ نیست.
ترس ضامن غریزی - طبیعی بقای اندام آدمی و هر موجود زنده است.)
پرنده ای سودایی ،
که در میانه ی ِقَلب اش
آشیانه ای ساخته ست
برای جوجه ها ،
تا در خونش، بجوشند
پَر باز کنند
و پرواز کنند
جگر ِشیر دارد
پرنده ی ما !
میان تاریکی ،
در حصار قفس
معلق زنان ،
در آواز ِ سپیده بارا نش
چلچراغ می شود ،
تا خوف ِشب بشکند !
(الشعراء کذاب. کریم)
پایان
حسن حسام
در مغایرت با ۹۹ درصد مدعیان
شاعر است.
عمرش دراز باد.
۱۸۵۰
حرفهای تو شعر است، شعری بدون حقیقت، با این قیاس هنرمند زایدهای است منفصل از جامعه، مثل یک بت بازاری، با قطعیت میگویم هنر بدون پیوند با مسائل جامعه جز خودفریبی نیست، الحان و اصوات خوش آهنگ، فرم های بی محتوا، لالایی گوش های بورژوازی بی درد است. وقتی که کودکان دسته دسته از بی دوایی و کمبود تغذیه می میرند، وقتی که زیر فشار فقر دخترانِ بچه سال را در بدترین شکل برای تجاوز جنسی میدهند به مردان گرسنهی شهوت، وقتی که کارگران زغال سنگ به راحتی آب خوردن زیر آوار میروند یا در کارگاهها سل میگیرند، حرف زدن از زیبایی، وقاحت مطلق است.
"غزاله علیزاده"، رمان "شبهای تهران"
۱۸۵۱
بودا
وارونه سازی
۱۸۵۲
پهلوان در جمکران
«پهلوان هوشنگ منتظرالظهور» قهرمان ملی پوش کشتی فرنگی ایران در حالیکه قرار بود برای مسابقات جهانی کشتی به اسلو نروژ اعزام شود بناگاه دستگیر شد و در سال شصت توسط پاسداران پلید در اصفهان تیرباران شد.
یکی از کسانی که در واپسین شب زندگی هوشنگ در کنار وی بوده خاطره خود را از این پهلوان دلاور چنین تعریف میکند:
«شب آخر با هوشنگ بودیم. میدانست که فردا صبح اعدامش میکنند. با آرامش گفت افتخار میکنم که سینهام را گلولههایی بشکافد که نام ارتجاع بر روی آنان نوشته شده» بعد بهسنت پهلوانان و سرداران گذشته ایران گفت: «فردا، وقتی که اولین گلوله به سینهام خورد، خونم را بر چهرهام خواهم زد تا پس از مرگ اگر زردرو شده باشم، فکر نکنند از ترس بوده».
هی مجاهد خرفت
پس از تیرباران نمی توان خون خود را به چهره مالید و ادای بابک را در اورد.
۱۸۵۳
به یاد ترابِ حقشناس
داریوش آشوری
در سال ١٩٨٦ که من و خانواده ام به جمع مهاجران به فرانسه پیوستیم، با همت و راهنمایی دوست از دست رفتهام، هوشنگ کشاورز، در شهر کرتی (créteil) جا گرفتیم. در آن جا رفته-رفته با گروهی از ایرانیان جوانِ مهاجر و مهربان و خونگرم آشنا و دوست شدیم که سپس دانستیم به گروه انقلابی پرشوری [سازمان پیکار در راه آزادی طبقه کارگر] تعلق داشته اند و یورشِ رژیم جدید آنها را به این سوی جهان پرتاب کرده است.
بیچاره تراب که تربچه طرفدارش است.
۱۸۵۴
نفت و کودک و سرما
هوا سرده ...
کمی نفت میتونه منو گرم کنه
بخدا من از غزه و لبنان و سوریه واجب ترم
۱۸۵۵
روایت مدوسا هم از آن روایتهاست که با شناخت از راوی میتوان راستیآزماییاش کرد
مدوسا کیست؟
جرمش چیست؟
مدوسا را چه کسی هیولا جلوه داده؟
راوی گناهان مدوسا کیست؟
پاسخ به این چند سوال ساده میتواند رازگشای روایت مدوسا و پرسئوس باشد
جرم مدوسا سرپیچی از خدایان است و بزرگترین گناهش تن به قربانی زئوس بودن ندادن است
و چه گناهی عظیمتر از سرکشی و مطیع نبودن برای زن.
و دقیقا برای همین گناه است که جای هیولا و قهرمان عوض میشود،
آنکه سر میبرد با حمایت خدایان بر جایگاه قهرمانی مینشیند و نشان مردانگی خود که سر بریده مدوسای گناهکار است را در کوچه و بازار بالا میبرد و گناه مدوسای سرکش و عصیانگر و احتمالا گستاخ میشود The Original Sin در تاریخ و پرسئوسهای هر نسل با بریدن سر زنی (دخترکی) سرکش نشان مردانگی خود را در کوچه و خیابان با لبخند پیروزی بالا میبرند
و خدایان مدال قهرمانی بر سینههایشان میچسبانند
و تا فردایی دیگر و سر بریده دیگر و قهرمانی دیگر
به جشن و پایکوبی مشغول میشوند.
آیا اگر مدوسا سر پرسئوس را بریده بود بر مسند قدرت و تخت قهرمانی مینشست؟
به راستی چرا کسی به دنبال راستیآزمایی از روایت مردان نیست
در تاریخ هزاران فکت وجود دارد که نشان میدهد مردان تجاوز کردهاند و دروغ گفتهاند
حال آنکه اگر مردی متهم به تجاوز بشود و بگوید نکردهام
همگی بی چون و چرا میپذیرند
و به جنب و جوشند که روایت زن را راستیآزمایی کنند؟
چرا زن باید ثابت کند که راست میگوید وقتی در تاریخ این مردانند که،
تجاوز میکنند و دروغ میگویند
میکشند و دروغ میگویند
میدزدند و دروغ میگویند
میدرند و دروغ میگویند
میسوزانند و دروغ میگویند
وقتی زنان را به نام ساحره زنده میسوزاندند هیچ کس به دنبال راستیآزمایی نبود!
چرا؟
غیر از این است که مناسبات و استانداردها و پروسهها و جرمها را هم همین مردان مینویسند!؟
مجسمه مدوسا با سر بریده پرسئوس
این مجسمه ساخته لوچیان
گابارتیست و الهام گرفته از مجسمه پرسئوس و سر مدوسای چلینیست
این مجسمه روبروی دادگاهی که هاروی واینستین در ان محاکمه میشود
افراشته شد
و
نمایانگر هزاران زنیست که قربانی تجاوز و آزارجنسی بودهاند و از آنها هیولا ساخته شده است
تا متجاوزین و ازارگرانشانهمچون واینستین در مسند قدرت و قهرمانی بنشینند!
از برگه بهاره منشی
۱۸۵۶
ز گهواره تا گور انسان بمان
خر که نمی تواند انسان شود
چه رسد به اینکه انسان بماند
۱۸۵۷
شام چی درست کنم ؟
رها
از اندام خودت بپرس.
اندام آدمی
سیستم فوق العاده پیشرفته ای است و می داند که چه لازم دارد.
بهترین پزشک هر کس
اندام خود او ست.
اندام هر موجود زنده
بر خلاف تصور خیلی ها
خر نیست.
۱۸۵۸
جنگ ها در آخرالزمان زرگری اند.
حتی اگر خونین باشند.
همه چیز در اخرالزمان قلابی است
۱۸۵۹
آنکه می گفت ؛
«منم بهر تو غمخوارترین»
چه دل آزارترین شد
چه دل آزارترین
مشیری
آره.
مش مشیری
از حرف تا عمل فرسنگ ها فاصله است.
۱۸۶۰
حواستون باشه، آدمایاد میگیرن فاصله هارو با "عادت کردن"پرکنن.
سارا
اگر دیستانس (فاصله داشتن از کسی و یا چیزی)
عینی
باشد،
فقط می توان بدان عادت کرد.
فقط دیستانسی را می توان به ترفند «عادت کردن» پر کرد
که
ذهنی باشد و نه عینی.
یعنی مثلا دو نفر همبا و همنشین باشند
ولی
فکرشان جای دیگر باشد:
من در میان جمع و دلم جای دیگر است.
۱۸۶۱
چتر برای نباتات؟
۱۸۶۲
تبریز
تبلور غیرت در بحرانها
قیام ۲۹ بهمن
تعداد بهمن ها
۲۸ بود و یا ۲۹ که بر سر سکنه جمکران آوار شدند؟
قیام
بیانگر فرم و نمود و ظاهر تغییرات اجتماعی است و نه محتوا و ماهیت آنها.
فرم
بیانگر چیزی نیست.
در لیوان به مثابه فرم
هم می توان شرنگ عرضه کرد
هم شهد
و
هم شراب
۱۸۶۳
ای کاش عشق سر به سر ما نمیگذاشت
فاضل نظری
خیالت راحت باشد
مش فاضل.
از
عشق
همان باقی مانده
که
از ماری در کویری باقی می ماند:
پوسته ای به درد نخور.
عشق
حکم کیمیا دارد.
دلیلش چیست؟
۱۸۶۴
درنگی در آثار هنری
خیلی ها
مثلا
شعری می سرایند
و
به شهیدی و یا شاهدی و یا به قربانیان شکنجه شاه و شیخی تقدیم می کنند
بدین طریق
اثرشان
سلب عامیت و کلیت می شود.
سلب هنریت می شود.
چیزی شعارگونه می شود و مؤثریت وسیع خود را از دست می دهد.
آثار هنری نباید شبیه آثار پژوهشی مستند باشند.
حتما نباید اسامی واقعی کاراکترهای قصه ومکان و زمان وقوع قصه ذکر شود.
ارزش آثار هنری بدین طریق تا حد اثار پژوهشی تقلیل می یابد.
هنر
اما
مثل مذهب و فلسفه
خصلت عام و کلی دارد.
۱۸۶۵
خاندان دموکراسی پرور پهلوی!
شاهزاده رضا پهلوی مدعی شده پدرشان داشتند دموکراسی را به مردم آموزش میدادند!
بله با زور ارتش و ساواک
با شکستن قلم ها
با بستن زبان ها
با دخالت ندادن مردم در سیاست
با تعطیل کردن تمام احزاب
پدر محترم شما ۹۸ روزنامه کشور را تبدیل کرد به ۲ روزنامه
کدام دموکراسی پدرجان چرا دروغ میگویی؟ تا کی میخواهید مردم را فریب بدهید
خفه کردن ملت آموزش دموکراسی ست؟
بهرام مشیری
مش مشیری
مثل مش روح الله خمینی
معنی مفاهیم را نمی داند و مفهوم فقیر است.
شاه
نه
دموکرات
بلکه دیکتاتور بود.
شاه
پش از انقلاب سفید
اما
دیکتاتوری انقلابی بود.
هر انقلابی باید از دستاوردهایش حراست به عمل آورد.
یعنی
دیکتاتوری طبقه مربوطه را در جامعه برقرار سازد.
۱۸۶۶
لیست غذاهای مناسب قبل از خواب
۱۸۶۷
از کبریت فروشی تا تن فروشی
۱۸۶۸
طالبان و اوکریان
ادامه دارد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر