تحلیلی
از
شین میم شین
آرش کمانگیر
(شنبه ۲۳ اسفند ۱۳۳۷)
۱۲
آسمان الماس اخترهای خود را داده بود از دست
بی نفس می شد سیاهی دردهان صبح
· ولی استنباط ما از این بند شعر سیاوش، در هر صورت این نیست که میان «از دست رفتن الماس اخترهای آسمان» و «بی نفس گشتن سیاهی در دهان صبح» رابطه علی برقرار است:
· یعنی «از دست رفتن الماس اخترهای آسمان» علت «بی نفس گشتن سیاهی در دهان صبح» (معلول) است.
· به نظر ما، این صبح است که سیاهی را خفه و خامش و مغلوب می سازد و نه سوسوی اخترها.
· اگر سیاوش منظور دیگری می داشت، حتما تبیین می داشت.
· سیاوش از بابت بضاهت مفهومی کم و کسری نداشته است.
· اتفاقا همین نظر سیاوش را جعفر مرزوقی (برزین آذرمهر) در شعر دیگری نمایندگی و تصریح کرده است:
جادوگران شب
با تیک تاک تیره ی تردید
می دمند
هول و هراس و واهمه
اندر فلوت روز
غافل از آن که باز
عقربه ی صبح سر دهد
قهقهه ی خویش
به هنگام!
· در این شعر برزین آذرمهر نیز بر سوبژکت وارگی (سوبژکتیویته) صبح تأکید ورزیده می شود.
· کلید فتح نور بر ظلمت اینجا نیز به دست صبح است و نه به دست «اخترهای آسمان.»
· ضمنا میان شب و روز نه رابطه علی، بلکه توالی برقرار است:
· روز معلول شب و یا شب معلول روز نیست.
· شب و روز هر دو معلول علت دیگری اند:
· به قول مارکس، توالی شب و روز، معلول وضع خاص مدار زمین است.
· توالی های متنوع در طبیعت را نمی توان با دیالک تیک علت و معلول توضیح داد.
· خود توالی ها معلول چیزهای دیگر اند و علل چیزهای دیگر.
· اشاره به نکته بسیار مهم دیگر بی ضرر و ضرور است و آن، اینکه هرگز نباید میان نبرد «الماس اخترهای آسمان» و مرگ زودرس آنها علامت تساوی گذاشت.
· یاوه هائی که در ادبیات استالینیستی و آوانتوریستی در زمینه نقش «الماس اخترهای آسمان» منتشر می شوند، فاقد کمترین ارج و ارزش علمی اند.
الف
· اولا تعیین کننده سرنوشت مبارزات طبقاتی، توده های مولد و زحمتکش اند و نه قهرمانان جان بر کف.
ب
· ثانیا مرگ نا به هنگام و زود رس قهرمانان نه آرزو و نیاز و خواست توده های مولد و زحمتکش، بلکه آرزو و نیاز و خواست طبقه حاکمه و ارتجاع ملی و بین المللی است.
پ
· ثالثا مرگ قهرمانان و سرداران عملی و نظری سپاه توده ها فاجعه مهیبی است و باید با دقت فوق العاده و با تیز اندیشی شکیب مند، از آن ممانعت به عمل آید.
· بویژه امروز عیانتر از همیشه می توان دید که جای خالی تیزابی ها، جوانشیرها، مهرگان ها، شهبازی ها، آصف ها، صابرها و امثال الماسین آنها چقدر خالی است.
· سایه در شعر زیبائی از این فاجعه تلخ و ویرانگر پرده برمی دارد:
در این میان نشد کسی که تیر بر هدف زند
دریغ اگر کمانکشی، دلاوری درآمدی
شب سیاه آینه ز عکس آرزو تهی است
چه بودی، ار پری رخی ز چادری در آمدی!
ادامه دارد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر