ولادیمیر پوتین (۱۹۵۲)
درنگی
از
شین میم شین
شب و روز
در
رسانه های امپریالیستی
سخن از پوتین
است.
اجامر امپریالیستی
ظاهرا
اجنه
را
از
اعماق زمین
به
مدد ورد و جادو
بیرون رانده اند و قادر به برگرداندن شان به اعماق نیستند.
بقایای احزاب کم و نیست
کم و بیش
از
پوتین
حمایت می کنند.
گویا
خرافه دشمن دشمن من، دوست من است،
چراغ رهنمای شان است.
حتی اصیل ترین حزب کمونیست جهان
(حزب کمونیست آلمان)
قادر و مایل به تجزیه و تحلیل پوتینیسم نیست
و
به
عوض روشنگری علمی و انقلابی
دست به عوامفریبی می زند.
پس از شکست انقلاب اکتبر و پیروزی عنگلاب و فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی
در روند خصوصی سازی و در لفافه خصوصی سازی
ثروت عظیم جامعه
در
دست مشتی از سران قلابی حزب کمونیست شوروی و سازمان اطلاعات آن (کا گ ب)
به
عنوان اولیگارش ها
متمرکز شد
که
اهرم های نظرسازی و رسانه ها را در انحصار خود دارند و سران این جوامع پریشان را تعیین می کنند.
پوتین و پوتینیسم
را
باید تحلیل دیالک تیکی ـ ماتریالیستی کرد.
باند رستاوراسیونیستی پوتین
پس از تخریب اتحاد شوروی و سیستم سوسیالیستی جهانی
خواهان عضویت در ناتو بودند.
حتی
حزب دموکرات مسیحی آلمان
همین پیشنهاد
را
داده بود.
ثروت عظیم جامعه توسط اولیگارش ها از کشور خارج شده بود
و
فقر و فساد و مافیا و فاشیسم و فوندامنتالیسم و تروریسم
جامعه
را
به
جهنمی با عذاب الیم
مبدل کرده بود.
عضویت روسیه در ناتو به هر دلیلی پذیرفته نشد.
ولی به مدد کنسرن های امپریالیستی و عمدتا آلمانی
اقتصاد روسیه سر و سامان گرفت
و
جای یلسین عرقخور همیشه مست
را
پوتین بدن پرور همه فن حریف
گرفت
و
با سیاست خلعت بخشی و گردن زنی
به
آنارشی
پایان داد.
بر خرابات جامعه سوسیالیستی
مافیای پوتینیستی
بال گسترد.
رفتار پوتین با اولیگارش ها
مبتنی بر دیالک تیک تهدید و تطمیع
است.
اولیگارش های «خاین»
را
ترور می کند
و
اولیگارش های خادم
را
مورد حمایت قرار می دهد.
امپریایلسم
اخیرا
برای تنبیه پوتین
به
تحریم مشتی اولیگارش روس
توسل جست.
توده های خلق
در نهایت فقر و فاقه
به
مدینه فاضله بر باد رفته حسرت می خورند.
پوتینیسم
اما
چیست و در پی چیست؟
ادامه دارد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر