۱۴۰۰ اسفند ۲, دوشنبه

درنگی در فرمایشات اسلامی ندوشن (۳)

 آثار و سوابق محمد علی اسلامی ندوشن 

 درنگی

از

مسعود بهبودی


 پس از ورود اسلام به ایران، 

ایرانی مجبور بود شخصیت دوگانه به خود بگیرد:

هم در راه باشد و هم در بیراه،

هم همراه باشد و هم حریف.

تمام نیروی این ملت نگون‌بخت

در طی تاریخ به این نحو مصرف شده است:

این که هم خود باشد و هم آنچه به آن واداشته شده است، باشد.


اسلامی ندوشن

چنان وانمود می کند 

که

انگار

ایرانیان 

تافته جدا بافته ای از بشریت اند.

همین مردم آلمان و ایتالیا و اوکراین و غیره

برای دار و دسته فاشیسم جانفشانی می کردند.

پس از شکست فاشیسم

رنگ عوض کردند

و

طرفدار حقوق بشر و دموکراسی بورژوایی و حتی دموکراسی پرولتری شدند.

 

جامعه شناسی پیامبر اسلام

علمی تر از جامعه شناسی اسلامی ندوشن

است

که

گفته:

خلایق

به

دین پادشاهان خود می گروند.

 این بدان معنی است که تعیین کننده ایده ئولوژی حاکم، طبقه حاکمه است.

یعنی صاحبان وسایل اساسی تولید در آن جامعه است.

به

زبان کلاسیک های مارکسیسم

وجود جامعتی

تعیین کننده شعور  جامعتی است.

مراجعه کنید

به

 شعور جامعتی

۱

http://mimhadgarie.blogfa.com/post/9711

 

۲

http://mimhadgarie.blogfa.com/post/9717

 

۳

http://mimhadgarie.blogfa.com/post/9726

 

۴

http://mimhadgarie.blogfa.com/post/9733

 

۵

http://mimhadgarie.blogfa.com/post/9742

 

۶

http://mimhadgarie.blogfa.com/post/9746

 

۷

 

آیا

بقیه خلق های بقیه جوامع در خارج از حیطه دیالک تیک وجود جامعتی و شعور جامعتی به سر می برند؟

محمد رضا شاه

کلافه شده بود:

مردم همین دیروز می گفتند:

جاوید شاه.

ولی همین امروز می گویند:

جاوید شیخ.

عزرائیل 

امانش نداد تا بماند و با دیدگان دریده از حیرت ببیند که همان مردم فردا خواهند گفت:

بختیار

بختیار

شاه جوان را بیار.

بدبختی اسلامی ندوشن

این است

که

از الفبای دیالک تیک ماتریالیستی بی خبر مانده است.


۲

به رنگ عابد و مومن ، درویش و قلندر، یاغی و گردنه بند، نوکر اجنبی، دلقک، لوطی و جوانمرد، جان برکف و ابن الوقت، خلاصه از هر فرقه و گونه‌ای 

و باز از همین روست که جامعهٔ ایرانی سراپا چندگانگی و تناقض بوده است.


از همین مفاهیم اسلامی ندوشن هم بیگانگی اش با الفبای دیالک تیک ماتریالیستی عربده می کشد:

ضد دیالک تیکی عابد که مؤمن نیست.


ضد دیالک تیکی عابد، عارف است.

دیالک تیک عابد و عارف

فرمی از دیالک تیک پراتیک و تئوری (عمل و اندیشه)

است.

عابد اهل عبادت (عمل) است.

عارف اهل معرفت (شناخت، تئوری) است. 

 
ضد دیالک تیکی درویش هم نه قلندر، بلکه سلطان است.
سعدی برای اخلاق دراویش و سلاطین در هر دو اثرش بابی را اختصاص داده است.
اکنون معلوم می شود که استاد ادبیات در دانش کاه تهران
 گلستان و بوستان سعدی را هم نفهمیده است.
دیالک تیک گدا و توانگر
درویش و سلطان
فقیر و غنی
را
حتی دهقانان به مکتب رفته می دانند و به کار می برند.

قلندر به معنی رند لاابالی است
و
یکی از صفات دراویش است.
 
اسلامی ندوشن 
چنان وانمود می کند که انگار  فقط ایرانیان بوده اند
که 

به رنگ عابد و مومن ، درویش و قلندر، یاغی و گردنه بند، نوکر اجنبی، دلقک، لوطی و جوانمرد، جان برکف و ابن الوقت، خلاصه از هر فرقه و گونه‌ای

بوده اند و هستند.
 
۳
و باز از همین روست که جامعهٔ ایرانی سراپا چندگانگی و تناقض بوده است.
 
دوگانگی و نه چندگانگی
تضاد و نه تناقض
مشخصه اصلی کل هستی از ذرات تا کاینات
است
و
منحصر به ایرانی جماعت نیست.
 
سعدی
به 
این حقیقت امر
وقوف بی چون و چرا دارد.


گنج و مار و گل و خار و غم و شادی به همند

 

ادامه دارد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر