۱۴۰۰ بهمن ۱۴, پنجشنبه

کلنجار ایده ئولوژیکی با همنوع (۶۰)

 ​  ​Ist m�glicherweise ein Bild von eine oder mehrere Personen

 

هانی شافت

(۱۹۲۰ ـ ۱۹۴۵)

و

یاران

رزمندگان آنتی فاشیست کمونیست شهید از هلند

 

میم حجری

 

۱۵۰۵

حوریه قره داغی

داستان کریم دستمالچی و اجاره هواپیمای حامل خمینی
سالهاست که این داستان را به ما قبولاندند که یک بازاری پولدار به نام کریم دستمالچی هواپیمائی را برای آوردن خمینی، به ایران اجاره کرده‌بود در فرانسه هم برای راحتی امام، ویلایی برای ایشان اجاره کرده و بعد از انقلاب این بازاری بدست خمینی اعدام شد.

حال حقیقت داستان چیست؟
زمانی که خمینی در فرانسه اقامت داشت بوسیله اطرافیان خود با آمریکائیان در ارتباط بود و دولت آمریکا ژنرال هایزر را به ایران فرستاده بود تا جلوی کودتای احتمالی ارتش را بگیرد و اوضاع را در درون ایران در کنترل داشته باشد ودر فرانسه نیز آمریکائیان با خمینی در حال گفتگو بودند و او را برای فرستادن به ایران آماده می‌کردند.
خمینی وحشت داشت که هواپیمایش را در آسمان بربایند ویا سرنگون کنند،

از این رو با مقامات سیا به این توافق رسید که آنها هواپیمایی اجاره کنند و در این هواپیما بجز اطرافیان خمینی که تعداد آنها ۳۰ نفر بود ۱۲۰ خبرنگار و فیلم بردار خارجی حضور داشته باشند

برای تضمین بی خطر بودن سفر، و ۲۵۰ صندلی نیز خالی بود.
زمانی که هواپیما در فرودگاه تهران به زمین نشست،

چون خمینی هنوز وحشت داشت که در موقع خروج هدف تک تیراندازان قرار گیرد،

ابتدا آیت‌الله پسندیده برادر بزرگ امام وارد هواپیما می‌شود.
سید احمد خمینی در این باره در خاطراتش می‌نویسد؛
"وقتی که هواپیما در فرودگاه مهرآباد به زمین نشست، حضرت آیت‌الله پسندیده (برادر امام خمینی) وارد هواپیما شد و پس از سال‌ها دوری، با امام خمینی دیدار کرد و لحظاتی در کنار او به گفت‌وگو نشست.

لحظه‌ی رفتن که فرا رسید، حضرت امام فرمودند ( آقا، آیت‌الله پسندیده) باید جلو بروند و من پشت سر ایشان می‌روم.

عرض کردم مردم چهارده سال است که انتظار این لحظه را می‌کشند،

خبرنگاران و عکاسان داخلی و خارجی منتظرند تا این لحظه تاریخی را به تصویر بکشند.

هرچه اصرار کردم فایده‌ای نداشت.
این جرثومه فساد که شدیدا ترسو بود وبرای حفظ جانش حتی حاضر بود

برادرش را هم قربانی کند

به ملت ایران به عنوان فردی شجاع و جسور غالب کرده بودند.
حاج مهدی عراقی از دارودسته مؤتلفه که در این سفر همراه خمینی بود،

می‌نویسد:

امام اول جلیقه ضد گلوله را نمی‌پوشید

ولی با اصرار ما به تن کرد

ولی در طول پرواز چون جلیقه سنگین بود،

از تن در آورد و در موقع خروج پوشیده بود.
خمینی در آغاز سفر تئاتر جالبی بازی کرد

او همانند یک انقلابی از جان گذشته

اطرافیان را جمع کرد و به آنها گفت:

سفر پرخطری در پیش است

ممکن است هواپیما را بزنند،

هدف اینها من هستم

از این رو بهتر است من در این سفر تنها باشم،

که حضار گریه کرده و شجاعت و صلابت و ازخود گذشتگی امام را ستوده و عربده کشان خواهان آن شدند

که در رکاب حسین زمان شهید بشوند.
دستمالچی و جواهریان دو بازاری معروف تهران بودند که دستمالچی به جرم عضویت در جبهه ملی و جواهریان به جرم طرفداری از سازمان مجاهدین به توطئه هیئت های مؤتلفه، اعدام شدند.


۱۵۰۷
مبتلا به تنهایی ام 
آدم ها اثر نمی کنند.
نسرین



چنین چیزی محال است:


کسی نمی تواند یک لحظه تنها باشد


میمون تنها

حتی

میمون نیست


چه رسد به نسرین تنها

که آدم باشد.


هر کس با صدها رشته مرئی و نامرئی با جامعه پیوند دارد


به قول حریفی


ابر و باد و مه و خورشید و بشر 
در کارند


تا تو نانی به کف اری و به غفلت بخوری
 

۱۵۰۸
فروپاشی

نه!
آن‏چه فرو ريخت، من نبودم.
ديگر من نبودم؛
پوسته‏ اى تهى بود كه تنها نام مرا داشت.
درختی موریانه خورده،
نظامى از هم گسيخته،
آميزه خيانت از درون و،
دسيسه از بيرون.

دادگران راستين در خاك خفته ‏اند
از اين روست که اكنون
كارگزاران دروغين دادگرى
ـ پااندازان جهان سرمايه –
به پادشاهان سرزمين زادگاه خویش،
یا دلقکان پيام‏هاى بازرگانى رسانه‏ هاى همگانى باختر بدل گشته اند.

نه!
هيچ‏گاه، همواره
حق با پيروز نبوده است:
به ياد آريد
دیروز را؛
پهنه ی خونين تاريخ و،
صف بلند شكست‏ خوردگان پيروز را.
پاول ولاسوویچ،

شاعر معاصر روس.
ترجمه: سیامک خاوران
 
وقتی خرد در بین نباشد، هنر وارد صحنه می شود.
 این نشانه فلاکت بشری است.
خرد بهتر از هر چه ایزد بداد.
ستایش خرد را به از راه داد

 

۱۵۰۹
نه.

زمان و مکان ظرفند.

ظرف دو گانه اند که همه چیز در آندو در حال تغییر است و هست
 

۱۵۱۰
خیلی ساده یک مقدار هم به کاردانها میدان به دهند ضرر نمیکنتد
وقتی کار در دست کاردان نباشد
جعفرزاده


مش ممد
کاردانی را پیدا کنید و نام ببرید.
تحقیر طبقه حاکمه
نه نشانه دانایی تحقیرکنندگان
بلکه نشانه نادانی و یا بدتر، عوامفریبی آنها ست.
ایراد
 نه در افراد
بلکه در سیستم است
ایراد در مناسبات تولیدی حاکم است
ایراد در طبقه حاکمه است
ایراد در زیربنای اقتصادی جامعه است

 

۱۵۱۱
همین فئودالیسم بیش از ۱۰۰۰ سال دوام آورده است.

به قول انگلس جامعه چه بسا حتی عقبتر رفته.

بدون سوبژکت تاریخ

تاریخ تشکیل نمی شود.

کشف مهم مارکس در تزهایی راجع به فویرباخ هم همین است
 

۱۵۱۱

مشخصه مشترک فاشیسم و فوندامنتالیسم (فاشیسم فئودالی ـ روحانی)


گروگانگیری واژه ها


تخلیه انها از محتوا


و

پر کردن شان با زباله ها 
ست.


روشنگران علمی و انقلابی

باید


به تعریف استاندارد علمی مفاهیم بپردازند

تا عوامفریبی دشوار گردد.


به همین دلیل


باید میان انقلاب و عنگلاب و عنقلاب تفاوت گذاشته شود:


انقلاب = گذار از پله توسعه نازل به عالی


مثال:


انقلاب فرانسه = گذار از فئودالیسم به کاپیتالیسم (سرمایه داری)


انقلاب سفید = گذار از فئودالبسم به کاپیتالیسم


عنگلاب = سقوط از پله توسعه بالا به پله پاینتر


مثلا


عنگلاب اسلامی


عنگلاب گربه چفیستی ـ یلسینیستی ـ پوتینیستی


شعار انقلابی = شعاری به نفع انقلاب


شعار عنقلابی = شعار عوامفریبانه به نفع عنگلاب


مثلا


شعار حکومت مستضعفین و یا عدل علی


شعاری عنقلابی است
 

۱۵۱۲
عفو بین الملل از این حرف ها راجع به کوبا و ج. خ. چین و غیره هم می زند.
دولت اسرائیل صدهزاربار مترقی تر از دولت ج. ا. است.

دولتی عملا آنتی فاشیستی و انتی فوندامنتالیستی است
 

۱۵۱۳
هنر چیست و فرقش با فلسفه (خرد کل اندیش) چیست؟
شناخت هنری
در تحلیل نهایی
عامیانه و عوامفریبانه می ماند.
 برخلاف شعور فلسفی علمی و انقلابی (مارکسیسم ـ لنینیسم)

 

۱۵۱۴
مگر ارتش سرخ با فاشیسم چه کرده که اسرائیل با فاشیسم و فوندامنتالیسم

نکند.
 سازمان های عنقلابی  فلسطینی
بازماندگان اردوگاه های فاشیستی را ترور می کنند.
مهاجران یهودی از رایش سوم را به گلوله می بندند.
 در اوتوبوس ها و دیسکوتک های اسرائیل انتحار عنگلابی میکنند.
 با فاشیسم و فوندامنتالیسم (فاشیسم فئودالی ـ روحانی) چه باید کرد؟

 

۱۵۱۵
از این جماعت تنها واژه راستی که بیرون می آید دروغ است این هم یک ترفند دیگر است که با دست گذاشتن روی یک واقعیت از خودش یک شخصیت آگاه به رخ جامعه بکشاند.
ناصر آقاجری

دروغ نمیتواند واژه باشد.
دروغ فقط میتواند جمله باشد
این ترفند در مقیاس جهانی به خدمت گرفته می شود.

مهره و نماینده به لجن کشیده می شود تا سیستم تبرئه و حفظ شود.

در ایران کنونی

رفرمیسم

مثلا حزب چپ و فرخ و فرح و غیره

از همین ترفند برای تبلیغ رفرمیسم بهره برمی گیرند.

۱۵۱۶
کاش میشد فکرم را برایت بفرستم که یک روزِ تمام ، پُر از تو بوده است
البرکامو

فکر که از کسی پر نمی شود.
ذهن از کسی و یا ناکسی پر می شود.

 

۱۵۱۷
روزی که با خستگی و بی حوصلگی شروع بشه چیه؟
رها

باید دلیلش را پیدا کرد.
یکی از دلایلش
کمخوابی
است.
در این صورت باید اندکی خوابید
و
یا
دوشی گرفت

 

۱۵۱۸
کششی که عشق دارد نگذاردت بدین سان
به جنازه گر نیایی به مزار خواهی آمد
دهلوی

به تشییع جنازه و مزار
می خواهم که صد سال آزگار نیاید.
ما را به عشق اینچنینی نیازی نیست.
جاوید باد عقل رهایی بخش
مش دهلوی


۱۵۱۹
اون همسایمون بود که تابستونا از باغشون آلبالو برامون میاورد
 امروز براش آش رشته بردیم،
 هفته پیش هم نون کروسان پختم بردیم خدا کنه تا تابستون یادش بمونه
نگار

دنیا و اخرا
اگر تیز بنگری
بازار پهناوری است
که
به قانون دیالک تیکی داد و ستد
اداره می شود.

 

۱۵۲۰
مرا محتاج رحم این و آن کردی
 باور کن
توام محتاج خواهی شد
جهان دار مکافات است
سارا

قید این و آ ن را باید از ریشه زد
و
روی پای خود ایستاد.
اینکه حریف هم محتاج این و آن خواهد شد
نه
شادی بخش است و نه رهایی بخش.
دنیا اصلا دار مکافات نیست.
مثال:
خمینی که فتوای قتل های چندین ده هزار نفری زنجیره ای را صادر کرده بود
مرد
بی آنکه مویی از سرش کم شود

 

۱۵۲۱
گاهی فقط خودت میتونی بفهمی چقدر اون آدم سابق نیستی
رها

چه بهتر.
اگر کسی تحول نیابد و همیشه همان باشد
که
آدم نیست.
حتی زباله با گذشت زمان
تحول می یابد.
چه رسد به زن.


۱۵۲۲
فروغ فرخزاد

از پشت در صدای تکه تکه شدن می‌آید
و منفجر شدن
همسایه های ما همه در خاک باغچه‌شان به جای گل
خمپاره و مسلسل میکارند
همسایه های ما همه بر روی حوض های کاشی شان
سرپوش میگذارند و حوض‌های کاشی
انبارهای مخفی باروتند
و بچه های کوچک ما کیفهای مدرسه شان را
از بمب های کوچک پر کرده اند

 

۱۵۲۳
تفکر
نوعی کار است.
تفکر
کار فکری است
و
مثل کار فیزیکی
انرژی ستا
و خسته کننده اس.
تفکر مهم ترین هنر بنی آدم است
و
فوت و فنش باید پیشایپش تمرین و فراگرفته شود.
خیلی ها
خیالبافی را با تفکر عوضی می گیرند
تفکر هنر است
آدم ها پس از ۵۰ ـ ۶۰ سالگی قادر به تفکر می شوند
تازه اگر بشوند



۱۵۲۴

ذهنیت جنسی؟


شعور و نه ذهنیت


طبقاتی است 
و 
نه
جنسیتی.


زن ستیزی هم چیزی طبقاتی است و نه جنسیتی و یا جاهلیتی.


اشراف فئودال و کلیسای کاتولیک


در جنگ های ۳۰ ساله آلمان


پس از ورود به روستاها


زنان و دختران دهقانان

را


در ملأ عام


مورد تجاوز جنسی قرار می دادند.


ارتش آلمان فاشیستی و ژاپن


پس از تسخیر کشورها


زنان و دختران

را

مورد تجاوز و چه بسا حتی مورد تجاوز کلکتیو (دسته جمعی)

قرار می دادند.


زن ستیزی که خاص جمکران نیست


ما زنان


باید تحلیل دیالک تیکی کنند تا روشنگری علمی و انقلابی امکان پذیر گردد


و

گرنه

خطر عوامفریبی می رود


که دور از ما زنان باد.

 

۱۵۲۶
مانده دور از کاروان ِکوچ،
لک لک ِ اندوهگین با خویش می‌زد حرف :
 بيكران ِ وحشت انگيزى‌ست
خامش ِ خاكسترى هم بارد و بارد
وين سكوت ِ پير ِ ساكت نيز
هيچ پيغامى نمى‌آرد
پشت ِ ناپيدائى ِ آن دورها شايد
گرمى و نور و نوا باشد؛
بال ِ گرم ِآشنا باشد؛
ليك من ، افسوس
مانده از ره سالخوردى سخت تنهايم
ناتوانيهام چون زنجير بر پايم
ور بدشوارى و شوق آغوش بگشايم بروى باد ،
همچو پروانه‌ى شكسته‌ى آسبادى كهنه و متروك،
هيچ چرخى را نگرداند نشاط بال و پرهايم
آسمان تنگ است و بى روزن 
مهدى اخوان ثالث

 

۱۵۲۷
مشیری
به پیش روی من، تا چشم یاری میکند، دریاست.
چراغ ساحل آسودگی ها در افق پیداست،
در این ساحل که من افتاده ام خاموش
غمم دریا، دلم تنهاست،
وجودمبسته در زنجیر خونین تعلق هاست!
خروش موج با من می کند نجوا:
ــ که هر کس دل به دریا زد رهایی یافت،
که هر کس دل به دریا زد رهایی یافت،...
مرا آن دل که بر دریا زنم نیست
ز پا این بند خونین برکَنَم نیست
امید آنکه جان خسته ام را
به آن نادیده ساحل افکنم نیست


۱۵۲۸
نه.
هنر
 ابتدایی ترین فرم شناخت و شعور است.
 هنر به واسط میتولوژی
 و

میتولوژی به واسطه تئولوژی (شعور مذهبی)
 و
 تئولوژی به واسطه فیلوسوفی علمی
 نفی دیالک تیکی شده است.
 نفی دیالک تیکی
 یعنی نقد و حذف جنبه های منفی و مضر  کهنه
و

حفظ و توسعه جنبه های مثبت و مفید آن.
مارکسیسم ـ لنینیسم
را
باید به هر مشقتی فراگرفت و آدم شد.
آش کشک خالته
بخوری پاته
 نخوری پاته

 

۱۵۲۹
فکر می کنید که آخوندهای هزارساله
مثل مصدق
همدم ندارند؟
وقتی شام سیدعلی را جبرئیل از بهشت می آورد،
مگر می شود که حوری و غلمان نیآورد؟
مگر پوتین و شرودور و ترامپ و غیره
مرتب جیگر عوض نمی کنند
تا کیف خر کنند و خوش باشند؟

 

۱۵۳۰
بدترین چیزی که میتونه آدمو نابود کنه نه بی پولیه نه مریضیه نه حکومت بده چیزی که انسان نابود میکنه
خانواده بد
همسر بد
بچه ی بده
که اگه تو پادشاهی دنیا هم داشته باشی بازم زندگیت در عذابه و رنجه
پاریلیس

خانواده و همسر و بچه
مگر محصول مناسبات جامعتی حاکم نیستند؟
یعنی
مگر ثانوی نیستند؟
مگر معلول شرایط عینی حاکم نیستند؟
مگر توسط طبقه حاکمه
تنظیم و تربیت نمی شوند؟
ضمنا
دادن صفت نیک و بد به کسی و یا چیزی
فاقد پایه علمی و عینی است.
اگر بد و خوب را مشخصا مطرح کنید
میتوان بحث کرد.


۱۵۳۱
از نظر روحی نیاز دارم که فردا برم خرید
رها

راستی
دلیل لذت روحی بردن از خرید چیست؟
مدلی از افریقا که ساکن امریکا ست، می گفت:
لذت در خرید چیزهای گرانبها ست.
یعنی
نیاز نیست که کسی را به خرید چیزی سوق می دهد.
اگر نیاز نیست
پس چیست؟
حریفی می گفت:
پول مثل مدفوع است
که دفعش لذت بخش است.
حریف اما بی شعور بود و نمی دانست که پول نه مدفوع
بلکه چیز دیگری است.
پول جوهر زحمت مادی و فکری است
پول
کار محض است.
پول وسیله تهیه هر نیاز مادی و فکری و روحی و روانی و هنری و غیره است.
پول
ضمنا
معیارالمعاییر است
پول
علاوه بر این
کالا ست.
پول
کالای کالاها ست
شاهنشاه کالاها ست.
کالا
تجسم مادی خلاقیت آدمی است
بشر با کالاپرستی و پول پرستی
در حقیقت
خلاقیت و مولدیت خود را می پرستد.
یعنی در آیینه کالا و پول
لیاقت تولیدی خود را کشف می کند و می پرستد
پول
خدای زمینی است

 

۱۵۳۲
شکسپیر می گفت:
جهان صحنه پهناور تئآتر است
و
آدم ها
هنرپیشه اند
و
ماسک کاراکترهایی را بر سر کشیده اند و نقش بازی می کنند.
این سخن او
بیشتر از همه جای جهان
در
جمکران
صدق می کند.
به همین دلیل
پیدا کردن دوست در این جامعه
محال است.
برای اینکه حقیقت در این جامعه
مهجور است
و
صداقت حکم کیمیا دارد.
نیازی به آزمایش هم نیست.
باید به این حقیقت مطلق
ایمان آورد
و
قید دوست و اعتماد به همنوع را زد.


۱۵۳۳
کی گفته اسفند خوشبوئه؟
سمیه

دلیل خوشبویی اسپند
در
شرایط جامعتی عقب مانده است که این کلام قصار در آن تشکیل یافته است.
در زمستان ها
خلایق خانه را با کرسی گرم می کردند و کرسی از بدترین گازها انباشته میشد.
اسپند گازهای بدبو را
خنثی می کرد
ضمنا
خوشبویی و بدبویی کسی و یا چیزی
سوبژکتیو است.
یکی بدش می آید و دیگر کشته مرده اش می شود.
مثال:
بوی اندام آدم ها
چه بسا تهوع انگیز است
ولی
این مانع آن نمی شود که معشوقه و یا معشوق
معتاد به این بو باشد

 

۱۵۳۴
شرایط آدمو مجبور به تغییر میکنه
رها

آره.
این اما فقط یک روی سکه تغییر است.
روی دیگرش
تغییر شرایط توسط آدمها (طبقات اجتماعی) است
اینهم هنوز تمامی حقیقت مربوطه نیست.
آدم ضمن تغییر شرایط
خویشتن خویش را هم تغییر می دهد

 

۱۵۳۵
دلیل استحاله جهان به صحنه تئآتر چیست؟
استحاله یعنی دگرگون شدن، از حالی به حال دیگری گذشتن
دلیل تبدیل جامعه بشری به صحنه تئاتر چیست؟
چرا خلایق
به عوض زندگی طبیعی و عادی،
نقش بازی می کنند؟
چرا ریا می ورزند؟
مگر اعلام حقیقت و دفاع از حقیقت
مگر حقیقت پرستی و یا صداقت
چه عیبی دارد؟

 

۱۵۳۶
علامت ابتلا به کرونا عجز از تشخیص طعم و بوی طعام است.
ضمنا می توان تست کرد

 

۱۵۳۷
نه.
هنر فرمی از شناخت و شعور است.
هنر
 فرم معیوبی از شناخت و شعور است.
فرم هنری شعور و شناخت
 معیوب تر از فرم های اساطیری و مذهبی شعور است.
ولی فرمی از شعور است.
شعور
 فقط به معنی آگاهی نیست.
شعور به معنی روح است.
 خرافات هم فرمی از شعور  اجتماعی اند

 

۱۵۳۸

زبان فارسی زبان همه اقوام ایرانی است.

نجوای زنان



زبان در جهان 
ای خردمند چیست؟


زبان وسیله و ابزار است


وسیله و ابزار تبیین اندیشه است.


زبان

ضمنا


چیزی مادری است.


چگونه می توان ادعا کرد که زبان فارسی زبان همه خلق های (و نه اقوام) ایران است؟


قوم و قبیله از مفاهیم فرماسیون های برده داری و فئودالی اند.


جمکران


جامعه کاپیتالیستی عجق وجقی است.


طبقه حاکمه اش هم نیمه فئودال ـ نیمه بورژوا ست.


بیش از ۹۰ درصد خلق های ترک و کرد و لر و بلوچ و گیلک و غیره


اصلا فارسی بلد نیستند.


یکی از دلایل عقب ماندگی کشور هم همین است.


بدون تسلط بر زبان

نمی توان اندیشید و اندیشه این و ان را فهمید.


به همین دلیل


تکلم و تحصیل و تدریس

باید به زبان مادری هر خلق باشد.


راه دیگری برای توسعه نیروهای مولده وجود ندارد.


خلق های تحت ستم


باید آزاد شوند.

 

۱۵۳۹


آفتابا چه خبر؟
این‌همه راه آمده‌ای
که به این خاکِ غریبی برسی؟
ارغوانم را دیدی سرِ راه؟
مثلِ من پیر شده‌ست؟
چه به او گفتی؟ او با تو چه گفت؟
نه، چرا می‌پرسم
ارغوان خاموش است
دیرگاهی‌ست که او خاموش است
آشنایانِ زبانش رفته‌ند
ارغوان ویران است
هردومان ویرانیم...
‌هوشنگ ابتهاج

 

۱۵۴۰

تنها آن قانونی (قانون) مقدس است ، (که) حافظ منافع توده ها باشد


ارانی




آره.
ولی قانون مورد نظر ارانی
فقط در جامعه کمونیستی وجود دارد
و

نه

در طوایل طبقاتی.


سؤال این است که در طوایل طبقاتی با قوانین چه باید کرد؟
بدون قانون هم که دولتی و نظم و نظامی نمی تواند وجود داشته باشد؟
حزب توده چه باید بکند؟
دادن شعارهای انتزاعی اسان است.
طرح برنامه مشخص دشوار است.


۱۵۴۱
قطعه "نغمه نو"
با اجرای بانو دلکش
در فیلم "فردا روشن است "
محصول سال ۱۳۳۹

 

میخوانم نغمه نو
نغمه نو تو ز من بشنو
مستانه نغمه گرم
عاشق و رند بی‌خبرم
می دور از لب نکنم
ترک نشاط و طرب نکنم

ادامه دارد.

۲ نظر:

  1. به راستی در جامعه طبقاتی با قوانین چه باید کرد؟

    پاسخحذف

  2. با قوانین طبقه حاکمه انگل می توان دو کار کرد:
    ۱
    افشای محتوا و ماهیت طبقاتی و ضد توده ای این قوانین از طریق روشنگری علمی و انقلابی
    ۲
    استفاده از این قوانین برای مبارزه طبقاتی ز پایین

    درد اما یکی دو تا نیست.

    چون
    ۱
    نمایندگان توده در طوایل طبقاتی
    مجاز به روشنگری علمی و انقلابی نیستند
    همین فیسبوق و غیره مثل سیدعلی و غیره با بهانه و بی بهانه پوزه بند بر پوزه ما می بندد و اعضاب مان را درهم می کوبد.
    ۲
    توده های مردم هم توسط فیسبوق و منابر دیگر طبقه حاکمه
    چنان مغززدایی و خلع خرد می شوند که قادر به درک روشنگری علمی و اقنلابی نمی گردند.
    ۳
    چه بسا حتی فرصت پیدا کردن مطالب روشنگری از تل عظیم زباله های ایده ئولوژیکی طبقه حاکمه را ندارند.
    ۴
    ضمنا خود طبقه حاکمه انگل
    اصلا اعتنایی به قوانینی که وضع کرده
    ندارد.
    چه بسا بی شرمانه زیر پا می گذارد.
    انگار این قوانین بهانه ای برای عوامفریبی و توده ستیزی اند و نه شاقول اعمال خود طبقه حاکمه

    پاسخحذف