تحلیلی از
مسعود بهبودی
فروغ
فرخزاد
(۱۳۱۳
ـ ۱۳۴۵)
(1934
ـ 1966)
عصیان
(۱۳۳۶)
آه،
آیا ناله ام ره می برد در تو
تا
تا
زنی بر سنگ،
جام خود پرستی
را
یک زمان با من نشینی،
با من خاکی
از لب شعرم
از لب شعرم
بنوشی درد (عصاره شراب شعر) هستی را؟
سال ها در خویش افسردم،
ولی
امروز
شعله سان
شعله سان
سر می کشم تا خرمنت سوزم
یا
خمش سازی خروش بی شکیبم
را
یا
یا
تو
را
من
شیوه ای دیگر بیاموزم
معنی تحت اللفظی:
آیا امکان آن هست که اندیشه من در تو مؤثر افتد،
تا تحت تأثیرش
تو بر منگرایی ات غالب آیی
و
اندیشه ام
را
از آن خود کنی؟
سال های سال
سکوت پیشه کردم و پژمردم
امروز
اما بسان شعله ای سر می کشم
تا خرمنت را به آتش کشم:
تا
یا
تو چیره شوی
و
خروش بی شکیبم را خاموش سازی
و
یا
من چیره شوم
و شیوه دیگری به تو بیاموزم.
این
دو بند این شعر بلند فروغ فیلسوف
را
فقط در چارچوب چالش توده ـ خدا با طبقه حاکمه ـ خدا
می توان درک کرد و توضیح داد.
۱
آه،
آیا ناله ام ره می برد در تو
تا
تا
زنی بر سنگ،
جام خود پرستی را
فروغ در این بیت شعر
طبقه حاکمه ـ خدا
را
مورد خطاب قرار می دهد
و
خود
را
به مثابه نماینده ی توده ـ خدا
در مقابل آن قرار می دهد:
ما
در این بیت شعر فروغ فیلسوف
با
دیالک تیک توده ـ خدا و طبقه حاکمه ـ خدا
سر و کار پیدا می کنیم.
۲
سؤال اول این است
که
قرینه واقعی این دیالک تیک چیست؟
چون
دیالک تیک توده ـ خدا و طبقه حاکمه ـ خدا
دیالک تیک سوبژکتیوی
است
و
هر دیالک تیک سوبژکتیو
باید
انعکاس انتزاعی دیالک تیک اوبژکتیوی
باشد.
اقطاب این دیالک تیک نیز سوبژکتیو اند:
هم توده ـ خدا
مفهومی است
و
هم
طبقه حاکمه ـ خدا.
مفاهیم
فرمی از بسط و تعمیم روح (شعور) اند
و
روح (شعور)
انعکاس ماده (وجود)
است.
مفهوم درخت
نتیجه تجرید سرو و صنوبر و بید و چنار و غیره است.
دیالک تیک (سرو و صنوبر و بید و چنار و غیره) و درخت
فرمی از بسط و تعمیم دیالک تیک ماده و روح (وجود و شعور) است.
دیالک تیک توده ـ خدا و طبقه حاکمه ـ خدا
(دیالک تیک سوبژکتیو)
انعکاس آسمانی ـ انتزاعی
دیالک تیک توده ا و طبقه حاکمه
(دیالک تیک اوبژکتیو)
است.
۲
سؤال دوم این است
که
ما چگونه به این نتیجه رسیده ایم
که
در این بیت فروغ
جنگ میان خدایان شعله ور است؟
از کجا می دانیم که منظور فروغ
از
خدا،
طبقه حاکمه ـ خدا
ست
و
منظور او
از
من،
توده ـ خدا
ست؟
۳
ماهیت الله (خدا)
از صفات و مشخصات او آشکار می گردد.
خدا
در قرآن کریم
همه صفات و مشخصات طبقه حاکمه را دارد.
خدا
نتیجه تجرید خوانین و سلاطین نظامات برده داری و فئودالی است.
به همین دلیل،
من
به مثابه هماورد و همنبرد خدا
در این شعر بلند فروغ
فقط می تواند ضد دیالک تیکی طبقه حاکمه باشد.
یعنی توده باشد.
۴
دلیل قوی تر ما در تحلیل این سه شعر بلند فروغ عرضه خواهد شد:
در شعر دیگرفروغ
خدا
از اریکه فرمانفرمایی اش به زیر کشیده می شود
و
خدای دیگری به جای او نشانده می شود.
خدای دیگری
که
همه صفات و مشخصات توده
را
دارد.
ادامه دارد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر