۱۳۹۶ تیر ۲۲, پنجشنبه

وحدت و مبارزه خدایان سه گانه (۴۴)


تحلیلی از
مسعود بهبودی

فروغ فرخزاد
(۱۳۱۳ ـ ۱۳۴۵)
(1934 ـ 1966)

عصیان 
(۱۳۳۶) 
 
سال ها در خویش افسردم، 
ولی
 امروز
شعله سان
 سر می کشم تا خرمنت سوزم
 
یا 
خمش سازی خروش بی شکیبم
 را
 
یا 
تو 
را 
من 
شیوه ای دیگر بیاموزم
 
۱
سال ها در خویش افسردم، 
ولی
 امروز
شعله سان
 سر می کشم تا خرمنت سوزم
محتوای این بیت شعر فروغ،
اوتوبیوگرافیکی 
است:
 
فروغ
 سال های سال
یعنی 
در دوره نوجوانی
غرق اندیشه بوده است
و
چون به سؤالات خود
جوابی نیافته، دچار افسردگی شده است.

۲
سال ها در خویش افسردم، 
ولی
 امروز
شعله سان
 سر می کشم تا خرمنت سوزم
 
اکنون
اما
تحول کیفی 
یافته است.
 
هر تحول کیفی
نتیجه تراکم تغییرات تدریجی کمی و رسیدن شان به حد عینی معین
 است.
 
مثال
 
آب کتری و یا سماور را حرارت می دهیم،
اندک اندک گرم می شود
تا
اینکه به محض رسیدن به درجه ۱۰۰ سانتیگراد تحت فشار جو
(حد عینی، دمای جوش)
به 
جوش و خروش 
می آید
و
تحول کیفی 
می یابد:
از حالت و کیفیت مایع در می آید و به حالت و کیفیت گاز (بخار) در می آید.
 
نطفه
در بطن مادر
اندک اندک تغذیه می شود
رشد می کند
(تغییرات کمی)
تا
 اینکه پس از رسیدن به حد عینی معین
به صورت نوزاد آدمیزاد
تولد می یابد.
(تحول کیفی)
 
۳
سال ها در خویش افسردم، 
ولی
 امروز
شعله سان
 سر می کشم تا خرمنت سوزم
 
اینجا
نیز سخن از تحول کیفی فروغ است.
 
فروغ
 پس از  تأملات دوره نوجوانی،
پس از طی دوره افسردگی ها
(تغییرات کمی)
 تحول کیفی یافته است:
 
بسان شعله سرکشیده است
تا 
خرمن طبقه حاکمه ـ خدا
را
به آتش کشد.
 
این اما به چه معنی است؟
 
۴
سال ها در خویش افسردم، 
ولی
 امروز
شعله سان
 سر می کشم تا خرمنت سوزم 
 
این
به معنی رویارویی توده ـ خدا با طبقه حاکمه ـ خدا ست.
 
این
عملا و عینا
بدان معنی است 
که 
در «من» فروغ
توده ـ خدا
تبیین می یابد.
 
فرق هم نمی کند
که
خود فروغ به این حقیقت امر واقف باشد و یا نباشد.
 
آنچه 
غیرقابل کتمان است،
هل من مبارز توده ـ خدا 
ست:
 
توده ـ خدا
طبقه حاکمه ـ خدا
را
به مصاف می طلبند.
 
شاملو
هم
در عشعار اواخر عمر نکبت بارش
ادای فروغ 
را
در می آورد
و
خدا
را
به چالش می کشد.
 
ولی
شق القمر شاملو
در تسلیم خدا در مقابل انسان انتزاعی عنسان خلاصه می شود.
 
خدا اعتراف می کند 
که
چیزی در حد نام انسان انتزاعی عنسان است و بس.
 
۵
 
سال ها در خویش افسردم، 
ولی
 امروز
شعله سان
 سر می کشم تا خرمنت سوزم
 
فروغ
در این بیت شعر،
خود 
را
به
 شمع خاموشی 
تشبیه می کند که عمری در حال دود کردن بوده است.
 
ولی
اکنون
شعله ور 
شده است.
 
این به معنی التهاب تضاد آشتی ناپذیر توده ـ خدا با طبقه حاکمه ـ خدا ست.
 
این
به 
معنی برونی شدن تضاد درونی
 است.
 
می توان گفت که فروغ
دیالک تیک درونی و برونی
را
به شکل
دیالک تیک افسردگی و شعله وارگی
بسط و تعمیم می دهد.
 
۶
سال ها در خویش افسردم، 
ولی
 امروز
شعله سان
 سر می کشم تا خرمنت سوزم
 
فروغ جوان
(۱۸ ـ ۲۳ ساله)
این برونی شدن تضاد درونی 
را
نه
به مثابه بلوغ فکری،
بلکه به مثابه عصیان استنباط می کند.

فروغ 
بدین طریق
هل من مبارز توده ـ خدا
را
تا درجه روندی خودپو
و
خالی از آگاهی
تنزل می دهد.

فروغ
معنی مفهوم عصیان را نمی داند.

این سه شعر فروغ
ربط تعیین کننده ای به روند های روانی ندارند.

این سه شعر
نتیجه نهایی بلوغ فکری و نظری حیرت انگیز و ستیاش انگیز شاعر 
اند.

نتیجه نهایی تحول کیفی غول آسای شاعر 
اند.

در عصیان که اینهمه اندیشه ریشه ای (رادیکال) یافت نمی شود.

عصیان
از پدیده های جوامع برده داری و فئودالی است.

عصیان
هم
نشانه خریت عاصی 
است
و
هم
ناشی از خریت عاصی 
است.

فروغ
جوان
از سر تا پا 
اندیشنده
است
و
کمترین شباهتی به خر و کمترین سنخیتی با خر 
ندارد.

ادامه دارد.
 

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر